خاطرات یک دیپلمات

روایت گمشده




فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری

بازگشت رفعت از تبعید

شفیق فیاض و رفعت اسد در بخش درجه یک هواپیما و روبه‌روی هم نشسته و بگومگوی آنها پیرامون مسائل مختلفی بود که از جمله شامل اتهام پراکنی متقابل به عدم وفاداری نسبت به یکدیگر و استفاده برخی از تجار و قاچاقچیان از خطوط نظامی با لبنان و مشکلات رقابت غیر شرافتمندانه می‌شد. من و همکارم قدوره جانب احتیاط را نگهداشته و به‌خاطر عدم اطلاعمان از جزئیات اتهامات متقابل رد و بدل شده از سوی دکتر رفعت اسد و سرلشکر فیاض، سکوت اختیار کرده بودیم. سرتیپ محمد خولی مدیر اطلاعات نیروی هوایی نیز در طول سفر ایستاده و در حالی که دری را که به کابین خلبان‌ها می‌رسید با دو دست خود گرفته بود و پنجره‌های ورود و خروج میان هواپیما را زیر نظر داشت، به گفت‌و‌گوهای در جریان گوش می‌داد. گویا رئیس‌جمهوری، مأموریت حفظ امنیت هواپیما و بازداشتن هرگونه کوششی برای ربودن و تغییر مسیر آن را از سوی تبعید شدگان، به او سپرده بود.
شرایط تنها پس از پر شدن شکم‌ها از غذا و نوشیدنی آرام شد که با نظارت سرتیپ الخولی انجام و اتهامات و سلاح کشی در لحظه‌ای رحمانی به روبوسی و دست دادن رفعت و فیاض تبدیل شد. امری که در مقایسه با تهدیدات متقابلی که در ورودی‌های دمشق چند هفته پیش اتفاق افتاد، با تأخیر انجام می‌شد. اما در هرحال دست دادن این دو در وقت مناسبی و در انتظار فرودآمدن هواپیما در فرودگاه مسکو تا چند دقیقه دیگر، انجام شد.
شوروی‌ها در فرودگاه مسکو از رفعت به‌عنوان معاون رئیس‌جمهوری استقبال رسمی کردند و سپس با ما در میز مذاکره رسمی نشستند و چارچوب تحرک افسران تعیین شد. پیش‌بینی اسد درباره احتمال بلندپروازی رفعت در مسکو، به وقوع پیوست و رفعت وزن مدح و ثنای شوروی‌ها را بالا برد و در مذاکرات رسمی، اتحاد شوروی را به «سرزمین پیامبران» توصیف کرد. تلویزیون روسیه نیز گفت‌و‌گویی تلویزیونی با رفعت انجام داد که مجبور به مداخله در سمت و سوی آن شدم تا از زیاده گویی او جلوگیری کنم. با اینکه رفعت، استاد صحبت کردن با زبان خوب است از آن می‌ترسیدم که روس‌ها اقدامی انجام دهند که برای خودشان مناسب است، یا رفعت حرف نامناسبی درباره بحران فاش کند.
به دمشق بازگشتم و نخستین پرسش رئیس‌جمهوری از من این بود که رفعت چه کرد و هنگامی که داستان پیامبران را به او گفتم، مفصل خندید و گفت: به تو نگفته بودم او ولد چموش خواهد ماند.
احضار برادر کوچک برای دیدار از میهن
سه عامل موجب شد رئیس‌جمهوری اسد برادرش را پس از تبعید محترمانه، به سوریه فراخواند:
اول، دیدار فرانسوا میتران رئیس‌جمهوری فرانسه از سوریه در ۲۱ نوامبر ۱۹۸۴ که رفعت در میان استقبال کنندگان از او بود. دوم، دعوت به کنفرانس عادی شاخه سوری حزب بعث برای انتخابات که رفعت عضو طبیعی رهبری حزب بود. و سوم، همه پرسی برای دوره جدید ریاست جمهوری حافظ اسد که قرار بود در ۱۰ فوریه ۱۹۸۵ برگزار شود. با این حال رئیس‌جمهوری فراخوان برادرش را با هدف پایان دادن به نقش او و نه فعال‌سازی آن در داخل سوریه، انجام داده بود.
رفعت کوچکانه و با احساس گناه برادر کوچک در برابر برادر بزرگ‌تر، به دمشق بازگشت. من در کاخ جمهوری در کنار رئیس‌جمهوری بودم و رفعت را دیدم که با فراموش کردن عصای مارشالی خود، متواضعانه پیش آمد و در برابر برادر بزرگ‌تر خم و دست او را بوسید. رئیس‌جمهوری اسد برنامه را به نحوی تنظیم کرده بود که مراسم دست بوسی تا پایان برگزار و رفعت همچون کودکی گناهکار توجه پدر را طلب کند.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7658/4/580147/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها