کاسبها در پخش بینالملل فیلم
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
بعضی حوزهها درسینمای ایران، مثل حوزه اکران و پخش، مناسبات پیچیده و جالبی دارند. افراد فعال و مؤثر در این بخشها محدود هستند و تا چند سال قبل، اغلب آنها اجازه نمیدادند افراد دیگری وارد این حرفه شده و راز و رمزهایش را بدانند. درپخش داخلی و توزیع واکران، با احترام به تهیهکنندگان و پخشکنندگان سلامت و بافرهنگ، لمپنیسم حاکم است. برخلاف پوسته پر زرق و برق ظاهری، معادلات سنتی و مبتنی بر رانت است. هر گروه و دار و دستهای، بهدنبال منفعت شخصی است و پول، حرف اول و آخر را میزند. پخشکننده- سینمادارها با نهادهای دولتی و دفاتر خصوصی زد و بند دارند، فیلمهای سوگولیها در هر شرایطی خوب اکران میشوند و سینمای مستقل یا فیلمهای سینماگرانی که رابطه کمتری دارند، به شکلی اکران میشوند که شکست بخورند و جریانی مخالف آنچه سینمادارها میخواهند، در دل سینمای حرفهای جان نگیرد.
فیلمهای تجاری و بفروش یا فیلمهایی که «باید» بفروشند از حمایت بیدریغ پخشکنندهها برخوردارند و راهشان را برای جذب تماشاگر پیدا میکنند. به آمار فروش فیلمها در یک دهه اخیر چندان اعتماد نکنید. درباره فروش بسیاری از آنها میتوان شک کرد. خریدن بلیت و چینش سانسها به نفع بعضی آثار، مرسوم، متداول و بهرویهای عادی در اکران تبدیل شده است. دیگر مثل دهه شصت و هفتاد نمیتوان با دیدن صفهای طولانی مقابل سینماها، تشخیص داد فیلمی پرفروش است و مردم برای دیدنش سر و دست میشکنند. معادلات فروش جای دیگری غیر از سینماها رقم میخورد.
در بخش بینالملل، مناسبات به شکلی دیگر، اما از همین جنس است. گروهی از قدیم در این بخش فعالیت میکردهاند که بعضی از آنها با تجربه و با دانش هستند. سینما را دوست دارند و تحولات آن را دنبال میکنند. همه آگاهی و تخصصشان درباره پخش فیلم به این ربط پیدا نمیکند که زبان میدانند و چند ایمیل از مدیران یا واسطههای جشنوارهها دارند،اما بعضی دیگر، همان حرفهایی را میزنند که پخشکنندههای داخلی به خورد فیلمساز میدهند. اگر آنها از بفروش بودن فیلم حرف میزنند، این گروه هم سردستی و کلی نظر میدهند: «این فیلم که برای تماشاگر خارجی جذاب نیست. این را هیچ جشنوارهای نمیبرد. زیادی ایرانی است.» شنیدن جملههای کلیشهای و تحلیلهای ساده تکراری این پخشکنندهها، عجیب است. فرقی نمیکند سالها در یک نهاد دولتی کار کرده باشند یا جوان و تازهکارباشند و در دفترهای خصوصی فعالیت کنند. اغلبشان، شور و حالی برای پیدا کردن مخاطب واقعی فیلمها ندارند. راه های تازه را طی نمیکنند و قرار نیست به فیلمساز مشورت یا ایدهای بدهند که به کارش بیاید و برای دیده شدن فیلم در فضاهایی خارج از ایران به آنها کمک کند.
درحوزه ادبیات، چند سال است بعضی نویسندهها دست بهکار شده و انتشار آثارخودشان یا تعدادی از دوستانشان را بر عهده گرفتهاند. این نویسنده-ناشرها، که سرمایه، اعتبار و سابقه نشرهای بزرگ و نامدار را ندارند، میکوشند در آشفته بازار کتاب راهی برای زنده ماندن پیدا کنند و البته بعضی از آنها از ادبیات مستقل و نویسندههای جوان و بدون رابطه حمایت میکنند تا آثار آنها را به دست مخاطبان واقعی ادبیات برسانند. در پخش بینالملل هم فیلمسازهای جوان و مستقل میکوشند راهی به جشنوارهها پیدا کنند. بعضی سینماگرها دفتر پخش دارند و تلاش میکنند انحصار را بشکنند. نمیدانم این دو گروه چقدر موفق میشوند، اما امیدوارم جذب مخاطب به گروهی سپرده شود که دستکم در حوزه کاری خودشان علاقه و عشق داشته باشند و به هر پدیده مثل یک کالای تجاری نگاه نکنند. پخش فیلم یا کتاب یا هر محصول فرهنگی دیگری، نیاز به سلیقه و هوشمندی دارد. گاهی باید از کلیشههای رایج درباره پسند مخاطب فاصله بگیریم و اجازه بدهیم اثر هنری، مخاطب اش را پیدا کند.
روزنامهنگار
بعضی حوزهها درسینمای ایران، مثل حوزه اکران و پخش، مناسبات پیچیده و جالبی دارند. افراد فعال و مؤثر در این بخشها محدود هستند و تا چند سال قبل، اغلب آنها اجازه نمیدادند افراد دیگری وارد این حرفه شده و راز و رمزهایش را بدانند. درپخش داخلی و توزیع واکران، با احترام به تهیهکنندگان و پخشکنندگان سلامت و بافرهنگ، لمپنیسم حاکم است. برخلاف پوسته پر زرق و برق ظاهری، معادلات سنتی و مبتنی بر رانت است. هر گروه و دار و دستهای، بهدنبال منفعت شخصی است و پول، حرف اول و آخر را میزند. پخشکننده- سینمادارها با نهادهای دولتی و دفاتر خصوصی زد و بند دارند، فیلمهای سوگولیها در هر شرایطی خوب اکران میشوند و سینمای مستقل یا فیلمهای سینماگرانی که رابطه کمتری دارند، به شکلی اکران میشوند که شکست بخورند و جریانی مخالف آنچه سینمادارها میخواهند، در دل سینمای حرفهای جان نگیرد.
فیلمهای تجاری و بفروش یا فیلمهایی که «باید» بفروشند از حمایت بیدریغ پخشکنندهها برخوردارند و راهشان را برای جذب تماشاگر پیدا میکنند. به آمار فروش فیلمها در یک دهه اخیر چندان اعتماد نکنید. درباره فروش بسیاری از آنها میتوان شک کرد. خریدن بلیت و چینش سانسها به نفع بعضی آثار، مرسوم، متداول و بهرویهای عادی در اکران تبدیل شده است. دیگر مثل دهه شصت و هفتاد نمیتوان با دیدن صفهای طولانی مقابل سینماها، تشخیص داد فیلمی پرفروش است و مردم برای دیدنش سر و دست میشکنند. معادلات فروش جای دیگری غیر از سینماها رقم میخورد.
در بخش بینالملل، مناسبات به شکلی دیگر، اما از همین جنس است. گروهی از قدیم در این بخش فعالیت میکردهاند که بعضی از آنها با تجربه و با دانش هستند. سینما را دوست دارند و تحولات آن را دنبال میکنند. همه آگاهی و تخصصشان درباره پخش فیلم به این ربط پیدا نمیکند که زبان میدانند و چند ایمیل از مدیران یا واسطههای جشنوارهها دارند،اما بعضی دیگر، همان حرفهایی را میزنند که پخشکنندههای داخلی به خورد فیلمساز میدهند. اگر آنها از بفروش بودن فیلم حرف میزنند، این گروه هم سردستی و کلی نظر میدهند: «این فیلم که برای تماشاگر خارجی جذاب نیست. این را هیچ جشنوارهای نمیبرد. زیادی ایرانی است.» شنیدن جملههای کلیشهای و تحلیلهای ساده تکراری این پخشکنندهها، عجیب است. فرقی نمیکند سالها در یک نهاد دولتی کار کرده باشند یا جوان و تازهکارباشند و در دفترهای خصوصی فعالیت کنند. اغلبشان، شور و حالی برای پیدا کردن مخاطب واقعی فیلمها ندارند. راه های تازه را طی نمیکنند و قرار نیست به فیلمساز مشورت یا ایدهای بدهند که به کارش بیاید و برای دیده شدن فیلم در فضاهایی خارج از ایران به آنها کمک کند.
درحوزه ادبیات، چند سال است بعضی نویسندهها دست بهکار شده و انتشار آثارخودشان یا تعدادی از دوستانشان را بر عهده گرفتهاند. این نویسنده-ناشرها، که سرمایه، اعتبار و سابقه نشرهای بزرگ و نامدار را ندارند، میکوشند در آشفته بازار کتاب راهی برای زنده ماندن پیدا کنند و البته بعضی از آنها از ادبیات مستقل و نویسندههای جوان و بدون رابطه حمایت میکنند تا آثار آنها را به دست مخاطبان واقعی ادبیات برسانند. در پخش بینالملل هم فیلمسازهای جوان و مستقل میکوشند راهی به جشنوارهها پیدا کنند. بعضی سینماگرها دفتر پخش دارند و تلاش میکنند انحصار را بشکنند. نمیدانم این دو گروه چقدر موفق میشوند، اما امیدوارم جذب مخاطب به گروهی سپرده شود که دستکم در حوزه کاری خودشان علاقه و عشق داشته باشند و به هر پدیده مثل یک کالای تجاری نگاه نکنند. پخش فیلم یا کتاب یا هر محصول فرهنگی دیگری، نیاز به سلیقه و هوشمندی دارد. گاهی باید از کلیشههای رایج درباره پسند مخاطب فاصله بگیریم و اجازه بدهیم اثر هنری، مخاطب اش را پیدا کند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه