چونک شمس‌الدین تبریزی کنون شد یار ما


بهاءالدین مرشدی
داستان‌نویس
این‌ روزها چندین و چندجا مشغول نوشتن زندگینامه هستم. فراز و فرودهایی از زندگی آدم‌هایی که بالاخره یک کاری در زندگی‌شان کرده‌اند و حالا تصمیم دارند همین زندگی پشت سر گذاشته را در کتابی منتشر کنند. شنیده‌اید بعضی‌ها وقتی می‌خواهند از زندگی‌شان حرف بزنند می‌گویند زندگی ما خودش یک کتاب است. شما البته نمی‌دانید این حقیقت دارد یا ندارد. اما بالاخره زندگی آدم‌های مشهور این قابلیت را دارد که تبدیل به کتاب یا فیلم شود. یعنی حتی در زندگی بعضی هنرمندها که هیچ نقطه دراماتیکی هم وجود ندارد بالاخره یک اتفاق برای کتاب شدن یا فیلم شدن پیدا می‌کنید. بعضی‌ها را باید به زور به سراغ‌شان بروید و بعضی‌ها هم زندگی‌شان سرتاسر ماجرا و اتفاق است.
بیایید سری بزنیم به قدیم‌ها. مثلاً داستان را به‌سمت فردوسی کج کنیم. یکی از نقاط دراماتیک داستان این شخصیت ادبی ایران این است که می‌گویند وقتی داشتند هدایایی را که برای شاهنامه به او رسیده بود وارد شهر می‌کردند جنازه‌اش را از دروازه برای دفن خارج می‌کردند. این نقطه دراماتیک است. این نقطه یعنی یک جدل وجود دارد که منتج به این اتفاق می‌شود اما وقتی به شاهنامه فردوسی نگاه می‌کنید می‌بینید که پر است از اتفاق و درام. اصلاً این شاهنامه چیز عجیبی است در درام. فردوسی خودش یکی از بلدهای درام‌نویسی است.
در این نوشته می‌خواهم به مولوی برسم. اما مجبورم از حافظ و سعدی هم مثال بیاورم. حافظ به نظر من اصلاً آدم دراماتیکی نیست. او نهایت درامی که در زندگی‌اش داشته این بوده که قصد کرده سفر برود ولی ترسیده و سفر نرفته. فکر می‌کنم درام در زندگی حافظ درونی است یعنی می‌شود از کلنجارهایش برای سفر رفتن یا نرفتن استفاده کرد درست مثل هملت نوشته شکسپیر که او در مقصر بودن عمویش در مرگ پدرش تردید داشت اما بالاخره هملت باعث مرگ خیل عظیمی آدم در انتهای نمایشنامه شد اما حافظ تا دم شیراز رفت و ترسید و برگشت. قضیه سعدی متفاوت است. او بسیار سفر کرده تا به قولی پخته شود خامی. اما در سعدی هم اتفاق دراماتیک نیست. اتفاق در شرحی است که درباره سفرهایش داده و پندهایی است که در این سفرها می‌آموزد و به شعر در می‌آورد.
اما به گمان من متفاوت‌ترین اینها زندگی آقای مولوی است. او نه تنها خودش که برخی وقت‌ها شعرهایش هم دراماتیک است. همین آقای مولوی یک عنصر بسیار خوب برای درام شدن دارد. او شخصی را در کنار خودش دارد که همین شخص تبدیل به یک جدال درونی و بیرونی در زندگی مولوی می‌شود. این جدال اصلی‌ترین عنصری است که شما در درام می‌توانید از آن سراغ بگیرید. زندگی او، فراز و فرودهایی که او با شمس تبریزی دارد و همه جدل‌هایی که آنها با اطرافیان خود دارند و داستان‌هایی که دور و بر آنها شکل می‌گیرد یک درام کامل است.
همه اینها را نوشتم که بگویم این همه کتاب که درباره زندگی مولوی و شمس نوشته می‌شود و دراماتیک پیش می‌رود خاصیت زندگی این دو نفر است. بعد هم همه این مقدمه‌ها را نوشتم که بگویم یکی از کتاب‌هایی که به تازگی منتشر شده و این زندگی را به شکلی داستانی روایت کرده کتاب داستانی «سلخ» است. کتابی نوشته غزاله شکرابی که نشر سیزده آن را منتشر کرده و در آن این زندگی پر فراز و نشیب را داستانی پیش برده است. همیشه شنیدن داستانی آشنا باید تکنیکی ناآشنا داشته باشد که شما جلب آن قصه بشوید. این کتاب این خاصیت را دارد که با فضاسازی آن دوره و آن آدم‌ها خودش را وارد این درام کرده و می‌خواهد از این رهگذر شما را با خودش همراه کند. اگر داستان دوست دارید و اگر زندگی این دو شخصیت هم برای‌تان جذاب است «سلخ» پیشنهاد خوبی است برای خواندن.‌‌

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7659/16/580311/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها