به بهانه پخش فیلمتئاتر «نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد» در تلویزیون تئاتر ایران
زندگی در باور یک سرباز
محسن بوالحسنی
خبرنگار
تلویزیون تئاتر ایران کمکم دارد راه خودش را پیدا میکند و بهقول معروف روی ریل میافتد و بهنظر میرسد این اتفاق خوشیمن، بالاخره در حال رخ دادن است. بهشخصه تجربه دیدن نمایش از این پلتفرم را با «نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد» رقم زدم و از طریق این پلتفرم به تماشای این نمایش نشستم با طراحی و کارگردانی حسن سبحانی. این نمایش که رضا گشتاسب متن آن را نوشته، اولبار سال ۱۳۹۹ در جشنواره سی و نهم تئاتر فجر و در تماشاخانه ایرانشهر تالار استاد سمندریان روی صحنه رفت و در بخش موسیقی برنده جایزه اول شد و در چند جشنواره دیگر تئاتر هم جوایزی در بخشهای مختلف بهدست آورد و همین مرور روی اسم و رسم نمایش به دیدنش ترغیبم کرد. داستان از آنجا شروع میشود که قاسم در گیرودار جنگی نامعلوم، وظیفه دارد تا در جزیرهای دورافتاده، تک و تنها از دکلی نفتی مراقبت کند. اینکه چطور تنها شده را نمیداند و همچنین این را که بیشتر باید نگهبان دکل باشد یا مراقب «ممسیاه دریا» که میخواهد آب را بدزدد. او باور دارد که اگر آب کم شود بلایی بر سر معصوم، زنش خواهد آمد. در همین حین زنبوری به نام موک معصوم را نیش میزند و باور بر این است که معصوم باید قبل از موک خودش را به آب برساند تا جان سالم به در ببرد. در نمایش حس رازآلودی وجود دارد و شاید همین حس که در بافت نمایش تنیده شده زمینه یک رئالیسم جادویی را باعث میشود و در اتفاقی مهم که به شیوهای سیال و برهم ریخته در لحظه رخ میدهد، یک شمایل بیپایان و حسی جاودانه نضج میگیرد. قاسم سالها پس از جنگ، هنوز تمام فکر و ذهنش در جنگ مانده و از باورهایش به یک سنگر میگوید و همچنان از بودن در یک امر و دستور مشخص دفاع میکند و پایداریاش رابطهاش با همسر و مادرش را هم تحتالشعاع قرار داده و این زندهها هنوز با مردی که گویا در جنگ کشته شده همنفسی میکنند. مشخصاً کارگردان در این کار بهدرستی توانسته درنگی دقیق بر لحظه و آنات گذشته و حالش داشته باشد و از نشانههای پویا برای برخورداری از میزانسنهای مؤثر بهره ببرد. او همچنین بر آیینهای بومی و موسیقی هرمزگان تسلط و آشنایی دارد و در «نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد» از آن به عنوان عنصر پایدار و اصلی برای شکل دادن به ساختار اجرا سود برده است. این نمایش از آن دست نمایشهایی است که میشود تماشایش را به علاقهمندان تئاتر پیشنهاد داد و مطمئن بود که از تماشای آن احساس پشیمانی و ضرر نمیکنند. آنهم نمایشی در موضوع جنگ، که اگر چه از آن بسیار الهام گرفته شده اما هنوز بسیار جا دارد تا آثار فاخر و البته هنرمندانه در جزئیاتش خلق شوند؛ شما هم اگر دوست داشتید سری به پلتفرم تلویزیون تئاتر ایران بزنید و این نمایش، یا نمایشهای دیگری را که در این سایت قابل تماشا هستند ببینید.
خبرنگار
تلویزیون تئاتر ایران کمکم دارد راه خودش را پیدا میکند و بهقول معروف روی ریل میافتد و بهنظر میرسد این اتفاق خوشیمن، بالاخره در حال رخ دادن است. بهشخصه تجربه دیدن نمایش از این پلتفرم را با «نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد» رقم زدم و از طریق این پلتفرم به تماشای این نمایش نشستم با طراحی و کارگردانی حسن سبحانی. این نمایش که رضا گشتاسب متن آن را نوشته، اولبار سال ۱۳۹۹ در جشنواره سی و نهم تئاتر فجر و در تماشاخانه ایرانشهر تالار استاد سمندریان روی صحنه رفت و در بخش موسیقی برنده جایزه اول شد و در چند جشنواره دیگر تئاتر هم جوایزی در بخشهای مختلف بهدست آورد و همین مرور روی اسم و رسم نمایش به دیدنش ترغیبم کرد. داستان از آنجا شروع میشود که قاسم در گیرودار جنگی نامعلوم، وظیفه دارد تا در جزیرهای دورافتاده، تک و تنها از دکلی نفتی مراقبت کند. اینکه چطور تنها شده را نمیداند و همچنین این را که بیشتر باید نگهبان دکل باشد یا مراقب «ممسیاه دریا» که میخواهد آب را بدزدد. او باور دارد که اگر آب کم شود بلایی بر سر معصوم، زنش خواهد آمد. در همین حین زنبوری به نام موک معصوم را نیش میزند و باور بر این است که معصوم باید قبل از موک خودش را به آب برساند تا جان سالم به در ببرد. در نمایش حس رازآلودی وجود دارد و شاید همین حس که در بافت نمایش تنیده شده زمینه یک رئالیسم جادویی را باعث میشود و در اتفاقی مهم که به شیوهای سیال و برهم ریخته در لحظه رخ میدهد، یک شمایل بیپایان و حسی جاودانه نضج میگیرد. قاسم سالها پس از جنگ، هنوز تمام فکر و ذهنش در جنگ مانده و از باورهایش به یک سنگر میگوید و همچنان از بودن در یک امر و دستور مشخص دفاع میکند و پایداریاش رابطهاش با همسر و مادرش را هم تحتالشعاع قرار داده و این زندهها هنوز با مردی که گویا در جنگ کشته شده همنفسی میکنند. مشخصاً کارگردان در این کار بهدرستی توانسته درنگی دقیق بر لحظه و آنات گذشته و حالش داشته باشد و از نشانههای پویا برای برخورداری از میزانسنهای مؤثر بهره ببرد. او همچنین بر آیینهای بومی و موسیقی هرمزگان تسلط و آشنایی دارد و در «نگاهم به دریاست تا کسی آب را نبرد» از آن به عنوان عنصر پایدار و اصلی برای شکل دادن به ساختار اجرا سود برده است. این نمایش از آن دست نمایشهایی است که میشود تماشایش را به علاقهمندان تئاتر پیشنهاد داد و مطمئن بود که از تماشای آن احساس پشیمانی و ضرر نمیکنند. آنهم نمایشی در موضوع جنگ، که اگر چه از آن بسیار الهام گرفته شده اما هنوز بسیار جا دارد تا آثار فاخر و البته هنرمندانه در جزئیاتش خلق شوند؛ شما هم اگر دوست داشتید سری به پلتفرم تلویزیون تئاتر ایران بزنید و این نمایش، یا نمایشهای دیگری را که در این سایت قابل تماشا هستند ببینید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه