به احترام صادق سمیعی ، ناشری فرهنگ مدار که به تازگی درگذشت
دیگران را باید با او سنجید
میرعلیرضا میرعلی نقی
پژوهشگر موسیقی
(۱۳۲۳ - ۱۴۰۰)
نوشتن درباره او در زمان حیاتش کاری بود مشکل و حالا مشکلتر شده است. در آن زمان خود او مانع میشد و اکنون داغ فراق اوست که به این آسانی رهایمان نخواهد کرد.
۳۳ سال گذشت. اول با آشنایی آغاز شد و بعد به همکاری رسید و در 10 سال گذشته به دوستی پایدار و فاخر و محترمی انجامید که همچون سرمایهای کلان در همهجا، پشتوانهای همیشه قابل اطمینان بود. آقای سمیعی عزیز و گرامی (با نام کامل صادق رحمت سمیعی، که به واقع معرف شخصیت اوست) مردی حاوی صفات عالی و ممتاز بود که با در نظر گرفتن خصوصیات موروثی و اکتسابیاش؛ گمان میرفت که تا یک قرن زندگی کند و تا آخرین روزها هم منبع انرژی و تلاش و امید و انگیزه و زمینه کار باشد. مجموعه این خصوصیات از او انسانی ساخته بود که اگر نگوییم بینظیر، میتوانیم با اطمینان بگوییم کمنظیر بود. زمینه و زمانه ما در حال حاضر و شاید آینده، برای پروراندن چنین انسانهایی، کمترین شرایط مساعد را هم ندارد.
در این یادداشت، نه مجالی برای پرداختن (حتی فهرستوار) به ابعاد متنوع شخصیت و زندگی اوست و نه اندوه سنگین درگذشت ناگهانیاش، اجازه میدهد. من با ایشان در ساختمان کتابسرا؛ تنها در زمینه کتابهای مربوط به هنر و بویژه موسیقی همراه بودم و یا گاهی کتابی را به فرموده او ویراستاری میکردم. اگر قرار باشد یادنامهای برای او آماده شود؛ باید افراد متعددی درباره جنبههای متعدد زندگی پرکار و پربار او قلم بزنند: فعالیت در نشر و اتحادیه ناشران، فعالیتهای بانکی و اقتصادیشان از بانک ایران و عرب (دهه ۱۳۵۰) تا شرکت بلیوان و اتاق بازرگانی ایران و بلژیک در چهل سال گذشته، برگزاری نمایشگاههای نقاشی از بزرگان در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ در کتابسرا، رسیدگی به وضع و حال هنرمندان و ورزشکاران مسن و خانهنشین در دهه اخیر، و مشارکت مفید و مثمر در بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و اقتصادی و هنری و انسانی که ازاین پس افراد بسیاری از آنها میتوانند سخن بگویند تا شاید بتوانیم مردی را بشناسیم که برای امور مثبت همیشه حاضر بود و هیچگاه متظاهر نبود.
دهه اخیر با ایشان معاشرتر شدم و بسیاری نکات ارزشمند آموختم. صادق سمیعی، تجسم اتحاد حرف و عمل، و مثالی عالی از یگانگی گفتار و کردار و پندار نیک بود. خوب زیست و تأثیر خوب گذاشت. معاشرت با او نحوه رفتار زیباشناسی؛ ادب و فرهنگ آدمی را ناخودآگاه ارتقا میداد. اکنون که حضور همیشه سرسبز او را از دست دادهام، میبینم که کسی را همسنگ او نمیشناسم. هنگام خاکسپاریاش به یاد زمستان ۱۳۶۶ بودم که زندهیاد تورج نگهبان زمینه این آشنایی را فراهم کرد و اکنون، هردوی آنان که عاشقان ایران بودند؛ فرسنگها دور از هم به خاک سپرده شدهاند. روانشان شاد باد.
داغدار و همدردم با همه افرادی که داغدار اویند. بویژه دوست و همکار پنجاه سال، سرکار خانم محمدی (اعلم) که نقشی قوی و نازدودنی در محیط کار ایشان داشتند. اثری که این دو بزرگ در محیط کتابسرا داشتند همواره در خاطر حاضران آن سالها زنده و فروزان خواهد ماند.
پژوهشگر موسیقی
(۱۳۲۳ - ۱۴۰۰)
نوشتن درباره او در زمان حیاتش کاری بود مشکل و حالا مشکلتر شده است. در آن زمان خود او مانع میشد و اکنون داغ فراق اوست که به این آسانی رهایمان نخواهد کرد.
۳۳ سال گذشت. اول با آشنایی آغاز شد و بعد به همکاری رسید و در 10 سال گذشته به دوستی پایدار و فاخر و محترمی انجامید که همچون سرمایهای کلان در همهجا، پشتوانهای همیشه قابل اطمینان بود. آقای سمیعی عزیز و گرامی (با نام کامل صادق رحمت سمیعی، که به واقع معرف شخصیت اوست) مردی حاوی صفات عالی و ممتاز بود که با در نظر گرفتن خصوصیات موروثی و اکتسابیاش؛ گمان میرفت که تا یک قرن زندگی کند و تا آخرین روزها هم منبع انرژی و تلاش و امید و انگیزه و زمینه کار باشد. مجموعه این خصوصیات از او انسانی ساخته بود که اگر نگوییم بینظیر، میتوانیم با اطمینان بگوییم کمنظیر بود. زمینه و زمانه ما در حال حاضر و شاید آینده، برای پروراندن چنین انسانهایی، کمترین شرایط مساعد را هم ندارد.
در این یادداشت، نه مجالی برای پرداختن (حتی فهرستوار) به ابعاد متنوع شخصیت و زندگی اوست و نه اندوه سنگین درگذشت ناگهانیاش، اجازه میدهد. من با ایشان در ساختمان کتابسرا؛ تنها در زمینه کتابهای مربوط به هنر و بویژه موسیقی همراه بودم و یا گاهی کتابی را به فرموده او ویراستاری میکردم. اگر قرار باشد یادنامهای برای او آماده شود؛ باید افراد متعددی درباره جنبههای متعدد زندگی پرکار و پربار او قلم بزنند: فعالیت در نشر و اتحادیه ناشران، فعالیتهای بانکی و اقتصادیشان از بانک ایران و عرب (دهه ۱۳۵۰) تا شرکت بلیوان و اتاق بازرگانی ایران و بلژیک در چهل سال گذشته، برگزاری نمایشگاههای نقاشی از بزرگان در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ در کتابسرا، رسیدگی به وضع و حال هنرمندان و ورزشکاران مسن و خانهنشین در دهه اخیر، و مشارکت مفید و مثمر در بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و اقتصادی و هنری و انسانی که ازاین پس افراد بسیاری از آنها میتوانند سخن بگویند تا شاید بتوانیم مردی را بشناسیم که برای امور مثبت همیشه حاضر بود و هیچگاه متظاهر نبود.
دهه اخیر با ایشان معاشرتر شدم و بسیاری نکات ارزشمند آموختم. صادق سمیعی، تجسم اتحاد حرف و عمل، و مثالی عالی از یگانگی گفتار و کردار و پندار نیک بود. خوب زیست و تأثیر خوب گذاشت. معاشرت با او نحوه رفتار زیباشناسی؛ ادب و فرهنگ آدمی را ناخودآگاه ارتقا میداد. اکنون که حضور همیشه سرسبز او را از دست دادهام، میبینم که کسی را همسنگ او نمیشناسم. هنگام خاکسپاریاش به یاد زمستان ۱۳۶۶ بودم که زندهیاد تورج نگهبان زمینه این آشنایی را فراهم کرد و اکنون، هردوی آنان که عاشقان ایران بودند؛ فرسنگها دور از هم به خاک سپرده شدهاند. روانشان شاد باد.
داغدار و همدردم با همه افرادی که داغدار اویند. بویژه دوست و همکار پنجاه سال، سرکار خانم محمدی (اعلم) که نقشی قوی و نازدودنی در محیط کار ایشان داشتند. اثری که این دو بزرگ در محیط کتابسرا داشتند همواره در خاطر حاضران آن سالها زنده و فروزان خواهد ماند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه