قلبهایی که شکست، قلمهایی که استوار ماند
محمد محمدی سدهی
خبرنگار
17 مرداد دیگری از راه رسید؛ روزی که بهنام «خبرنگار» در تقویم به ثبت رسیده و طبق قرار مرسوم گوشهای از صفحات روزنامه به دلنوشتههای خدمتگزاران این صنف اختصاص یافت. بهعنوان خبرنگار حوزه ورزشی میخواهم از اتفاقات تلخ یک سال گذشته این حوزه بنویسم؛ رویدادهای ریز و درشتی که از ظن من درگذشت 2 بازیکن سابق فوتبال جزو دردناکترین موضوعاتی بود که بواسطه آن قلبهایمان شکست و برای نوشتن از آنها تَرکهایی بر قَلممان افتاد! راستش نمیتوانم از شادیها بگویم چرا که غمها بیشتر در گوشه ذهنمان ماند و قلبهایمان را مچاله کرد. ورزشی نویسان ۸ بهمن 99 را از یاد نخواهند برد، روزی که فوتبال ایران مهرداد میناوند عزیز را از دست داد. پیشکسوت فوتبالی که شاید با کری خوانیهای تندش برخی از آبی دلان را آزرد اما درگذشت غیرمنتظره او باعث شد کمتر هواداری با احساس ناراحتی و دلخوری، او را بهسمت خانه ابدی بدرقه کند. استقلالیهایی که در قطعه 255 از جسم بدون روح میناوند درخواست میکردند که «مهرداد پاشو کری بخوان». اما این پایان اتفاق تلخ کرونایی برای ورزش و فوتبال نبود. این بار نوبت به مرد خوش خنده و شیرین سخن رسید. علی انصاریان 2 بهمن ماه در بیمارستان «فرهیختگان» بستری شد و ۷ روز بعد از درگذشت میناوند، اخبار تلخ دیگری رسانهها را فرا گرفت. علی انصاریان، پیشکسوت سرخابیها که چند سالی از ورود و فعالیتش در عرصه هنر میگذشت، 15 بهمن ماه از میانمان پرکشید. در آن زمان این خبر نه تنها اهالی ورزش بلکه اهالی هنر را نیز در بهت فرو برد و باعث شد تا عمق فاجعه کرونا بیشتر به چشم بیاید و از سوی دیگر ناراحتیمان بهدلیل از دست دادن مرد خوش خنده ورزش و سینما بیش از پیش شود. قطعاً درگذشت این دو عزیز اتفاق ناخوشایندی بود و بارها ورزشینویسانی که با آنها همکلام شدهاند، کری خوانیها و طنازیهای این دو را حضوری یا حتی از پشت تلفن شنیدهاند و به خاطر خواهند داشت. در این بین نه تنها جامعه ورزش و ورزشینویسی، بلکه اقشار مختلف جامعه عزیزان و نزدیکان خود را از دست دادهاند و قطعاً این روزهای تلخ کرونایی را فراموش نخواهیم کرد.
خبرنگار
17 مرداد دیگری از راه رسید؛ روزی که بهنام «خبرنگار» در تقویم به ثبت رسیده و طبق قرار مرسوم گوشهای از صفحات روزنامه به دلنوشتههای خدمتگزاران این صنف اختصاص یافت. بهعنوان خبرنگار حوزه ورزشی میخواهم از اتفاقات تلخ یک سال گذشته این حوزه بنویسم؛ رویدادهای ریز و درشتی که از ظن من درگذشت 2 بازیکن سابق فوتبال جزو دردناکترین موضوعاتی بود که بواسطه آن قلبهایمان شکست و برای نوشتن از آنها تَرکهایی بر قَلممان افتاد! راستش نمیتوانم از شادیها بگویم چرا که غمها بیشتر در گوشه ذهنمان ماند و قلبهایمان را مچاله کرد. ورزشی نویسان ۸ بهمن 99 را از یاد نخواهند برد، روزی که فوتبال ایران مهرداد میناوند عزیز را از دست داد. پیشکسوت فوتبالی که شاید با کری خوانیهای تندش برخی از آبی دلان را آزرد اما درگذشت غیرمنتظره او باعث شد کمتر هواداری با احساس ناراحتی و دلخوری، او را بهسمت خانه ابدی بدرقه کند. استقلالیهایی که در قطعه 255 از جسم بدون روح میناوند درخواست میکردند که «مهرداد پاشو کری بخوان». اما این پایان اتفاق تلخ کرونایی برای ورزش و فوتبال نبود. این بار نوبت به مرد خوش خنده و شیرین سخن رسید. علی انصاریان 2 بهمن ماه در بیمارستان «فرهیختگان» بستری شد و ۷ روز بعد از درگذشت میناوند، اخبار تلخ دیگری رسانهها را فرا گرفت. علی انصاریان، پیشکسوت سرخابیها که چند سالی از ورود و فعالیتش در عرصه هنر میگذشت، 15 بهمن ماه از میانمان پرکشید. در آن زمان این خبر نه تنها اهالی ورزش بلکه اهالی هنر را نیز در بهت فرو برد و باعث شد تا عمق فاجعه کرونا بیشتر به چشم بیاید و از سوی دیگر ناراحتیمان بهدلیل از دست دادن مرد خوش خنده ورزش و سینما بیش از پیش شود. قطعاً درگذشت این دو عزیز اتفاق ناخوشایندی بود و بارها ورزشینویسانی که با آنها همکلام شدهاند، کری خوانیها و طنازیهای این دو را حضوری یا حتی از پشت تلفن شنیدهاند و به خاطر خواهند داشت. در این بین نه تنها جامعه ورزش و ورزشینویسی، بلکه اقشار مختلف جامعه عزیزان و نزدیکان خود را از دست دادهاند و قطعاً این روزهای تلخ کرونایی را فراموش نخواهیم کرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه