چهل سال روایتگری و تاریخ نگاری جنگ
یدالله ایزدی
پژوهشگر و تاریخنگار دفاع مقدس
یکی از پیشتازان عرصه جهاد و شهادت که از ابتدا کمر همت به دفاع از انقلاب اسلامی نوپای ایران بست و در اولین دوره آموزشی سپاه پاسداران در پادگان سعدآباد حضور یافت مرحوم حاج اسدالله احمدی است.همان که با شروع بحران در جای جای کشور حضور یافت و نقش آفرین بود. در ترکیب گروه چمران، در آزادسازی جاده مهم بانه-سردشت مسئولیت آن را بر عهده گرفت و با سایر همرزمانش در آزادسازی این جاده و روستاهای اطراف آن بویژه روستای بسطام حماسه آفریدند،تا آنجا که میتوان او را یکی از افراد مؤثر در بازگرداندن آرامش و امنیت به مناطق ناامن دانست.با حمله سراسری ارتش رژیم بعث عراق به مرزهای میهن اسلامی، حاج اسدالله از اولین نفراتی است که به علت آشنایی با مناطق و محورهای عملیاتی جبهههای میانی و غربی از سوی دفتر سیاسی برای ثبت و ضبط وقایع و حوادث و فراهم آوردن اسناد مربوط به جنگ تحمیلی به این مناطق رفت و گنجینهای بیبدیل از رخدادهای این دوره را جمعآوری نمود.احمدی در این مقطع با تلاشی خستگیناپذیر به گردآوری و مصاحبه با فرماندهان محورها و رزمندگان جبهههای غرب همت گمارد و مطالب نابی از وقایع هجوم ارتش عراق و مقاومت نیروهای مردمی و نظامی را جمعآوری کرد.با آغاز عملیاتهای بزرگ آزادسازی مناطق اشغال شده خوزستان به جبهههای جنوب رفت و در کسوت راوی دفتر سیاسی و بعدها مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ از عملیات فتحالمبین در شمال خوزستان تا پایان جنگ همراه و همپای فرماندهان بزرگ یگانها همچون شهید حسین خرازی، شهید علیهاشمی، شهید محمد ابراهیم همت و قرارگاههای نجف و قدس و نیروی زمینی سپاه و قرارگاه کربلا و...، مطالب و آثار گرانسنگی را که منحصربهفردترین و معتبرترین اسناد حادثه بزرگ جنگ و دفاع ملت ایران در برابر متجاوز است جمعآوری نمود که ماحصل آن 43 دفتر راوی و دهها گزارش عملیات و تحلیلهای نبرد نیروهای خودی و ارتش عراق است.
مرحوم حاج اسدالله احمدی گزارشی جامع از تحقیقات میدانی خود در جبهههای غرب را بهصورت مستند تدوین نمود که اکنون از منابع مرجع تاریخ جنگ در مرکز اسناد سپاه مورد استفاده محققین است.آخرین اثر این مجاهد عرصه جهاد و شهادت، کتاب ارزشمند «دستهای خالی؛ پاهای خونین» که مستندنگاری تاخت و تازهای ضد انقلاب و ارتش عراق در قصر شیرین، سرپل ذهاب و گیلان غرب است که در آخرین دوره جایزه کتاب سال پاسداران اهل قلم برگزیده شد.
متن زیر یادداشتی در موضوع دفاع مقدس به قلم مرحوم حاج اسدالله احمدی متولد 1333 شهریار از راویان دفاع مقدس و نویسنده کتاب « دست های خالی پاهای خونین» است که از سوی مرکز انتشارات وتحقیقات سپاه در اختیارمان قرار گرفته است.
پس از جنگ جهانی دوم امپراطوری عثمانی سقوط کرد و کشورهای جدیدی تحت نظارت انگلستان شکل گرفت. عراق یکی از کشورهایی است که در سال 1299 ه.ش. از تجزیه دولت عثمانی تشکیل شد. با سقوط دولت عثمانی نه تنها اختلافهای شدید بین دو دولت عثمانی و ایران در دوره قاجاریه پایان نیافت، بلکه کشور تازه تأسیس عراق پساز مدتی به آنها دامن زد. درواقع، اختلافهای مرزی بین دو کشور عراق بعد از عثمانی و ایران بعد از قاجاریه با فرازونشیب ادامه یافت و در مواقعی حتی به لشکرکشی دو کشور و تقویت نیروهای نظامی در مرزها و گاهی علاوه بر تبادل آتش، به درگیری نیروهای نظامی آنها نیز انجامید. این اختلافها در دوره پهلوی دوم در سال 1352 به اوج خود رسید. در جریان این اختلافها، گفتوگوهای سیاسی در سطح منطقهای و بینالمللی میان دو کشور با فرازونشیب دنبال میشد. درنتیجه عراق در مهرماه 1352 تقاضا کرد روابط سیاسی مجدد برقرار شود و در اواخر همین سال سفرای بین دو کشور مبادله شدند.
با وجود برقراری روابط دیپلماتیک و استقرار سفرای دو کشور در سفارتخانهها، نیروهای عراقی در بهمن ماه 1352 در حرکتی کاملاً غافلگیرکننده به مواضع نیروهای ایرانی در تپههای اطراف ارتفاع 343 واقع در منطقه مهران یورش بردند.
از سال 1348 به بعد واحدهای نظامی و شبه نظامی ایران در مواضع و سنگرهای این منطقه، بهطور دائم استقرار داشتند. درطول این دوره حوادث مهمی رخ نداده بود. بنابراین هنگامی که نیروهای عراقی در سال 1352 به سمت مواضع نیروهای ایرانی پیشروی کردند، ابتدا نیروهای مواضع مقدم ایران غافلگیر شدند، طوری که تعدادی از افراد گروهان دلاوران شهید شدند و تعدادی دیگر مواضع را ترک کردند، ولی بعد از کشف حمله، نبرد سختی بین نیروهای مدافع ایرانی و نیروهای مهاجم عراقی درگرفت که دوازده ساعت بهطول انجامید. سرانجام، این درگیری که تا آن زمان شدیدترین زد و خورد مرزی تلقی میشد، با عقب راندن نیروهای عراقی که فقط جسد 26 نفر از آنان در خاک ایران جا ماند، پایان یافت.پس از این درگیری، مناطق مرزی گاهی اوقات متشنج میشد، اما دو کشور هیچگاه بهخاک یکدیگر حمله نکردند و درنهایت، درپی فعالیتهای دیپلماتیک و قرارداد تفاهمی که در سال 1975 (1353) بین دو کشور در الجزایر منعقد شد، درگیریها خاتمه و روابط ایران و عراق بار دیگر بهبود یافت. فروردین ماه 1354 نیز نخستوزیر ایران به دعوت صدام حسین به عراق رفت. سپس اردیبهشت همان سال نخستوزیر ایران متقابلاً صدام حسین را به ایران دعوت کرد. درپی این دیدارها، روابط دو کشور در سطح نخستوزیران برقرار شد که در گذشته سابقه نداشت. بهنظر میرسید این روابط که پساز قبول قرارداد 1975 برقرار شده بود، برای همیشه موجب از بین رفتن اختلافهای مرزی بین دو کشور خواهد شد.همچنین در پاییز 1357، فرح همسر شاه ایران به عراق رفت و با صدام ملاقات کرد. در این ملاقات، صدام ضمن حمایت از شاه و ابراز ناخشنودی از حرکتهای مردم علیه نظام سلطنتی، چنین توصیه کرد: «به برادرم شاه سلام برسانید و به او بگویید تانکها را به خیابانها آورده و لوله تانک را مستقیم به سمت مردم گرفته و شلیک کند.»* اما با آغاز انقلاب اسلامی در ایران و اوج گرفتن آن در سال 1357، دولت عراق مانع میلهگذاری جدید مرزی براساس یکی از بندهای قرارداد 1975 الجزایر شد و روابط دو کشور بتدریج رو به تیرگی رفت.
با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 و استقرار نظام جمهوری اسلامی با رأی 2/ 98 درصد مردم در جریان رفراندوم 11 فروردین سال 1358، فصل جدیدی از تاریخ نظامی سیاسی بین دو کشور ایران و عراق آغاز شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بیشتر ارکان قدرت ازجمله نیروهای نظامی، انتظامی و در رأس آنها سیستم امنیتی و حتی سیاسی ایران به دلیل شرایط خاص انقلاب از هم پاشید و هنوز نظام سیاسی جدید مستقر نشده بود که تحرکات تجزیهطلبانه با شعارهای ناسیونالیستی به طورعمده در مناطق مرزی کشور آغاز شد. در همین راستا، حکومت بعثی عراق بیشترین نقش را در سراسر مرز مشترک بین دو کشور برعهده گرفت، بهطوری که سه جریان تجزیه طلبان را در شمالغرب، غرب و جنوب مرزهای ایران پشتیبانی می کرد. در منطقه شمالغرب شامل استانهای آذربایجان غربی، کردستان و بخشی از استان کرمانشاه، گروههایی با عنوان خلق کرد شکل گرفتند که بهدنبال خودمختاری و درنهایت تجزیه کشور بودند. در جنوب نیز گروههای دیگری با عنوان خلق عرب در استان خوزستان با هدف ایجاد خودمختاری و تجزیه کشور تشکیل شدند و فعالیت خود را آغاز کردند. در منطقه میانی ازجمله استان کرمانشاه هم تعدادی از سران فراری ارتش شاهنشاهی، نیروهای ساواک و عده ای از سرسپردگان نظام پهلوی برای تشکیل حکومت سلطنتی با عنوان ایران آزاد گرد هم جمع و فعال شدند. بدینترتیب پس از پیروزی انقلاب اسلامی استان کرمانشاه در نیمه غربی کشور هدف تاختوتاز گروههای ضد انقلاب که از حمایت ارتش عراق برخوردار بودند قرار گرفت. در ادامه، در 31 شهریور 1359 نیز همزمان با دو استان ایلام و خوزستان هدف تهاجم سراسری دشمن واقع شد.
هم زمان با اوجگیری تظاهرات ضدسلطنتی مردم ایران، حکومت بعثی عراق سیاستهای خود را تغییر داد. این تغییر که با مانع تراشی در روند تعیین حدود مرزی و میلهگذاری براساس توافق 1975 الجزایر و با حمایت و پذیرش سران فراری رژیم سلطنتی پهلوی و پشتیبانی تسلیحاتی و آموزشی از آنان در درگیریها همراه بود، بیش از 18 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت.
درنهایت، صدام حسین رئیسجمهوری عراق که از ماهها قبل برخی فرماندهان ارشد ارتش عراق را از تصمیم خود مبنی بر حمله به جمهوری اسلامی ایران مطلع کرده بود، در سپیده دم 31 شهریور 1359 دستور تهاجم گسترده و همه جانبه زمینی، هوایی و دریایی را صادر کرد. در منطقه میانی از محدوده مرزی اِزگله تا ارتفاعات کانی شیخ در جنوب منطقه سومار، حدود سه لشکر ارتش عراق تهاجم خود را شروع کردند که دهها روستا و شهرهایی همچون سومار، نفت شهر و قصرشیرین به اشغال کامل ارتش عراق درآمد، اما ارتش متجاوز در اشغال شهرهای گیلانغرب و سرپل ذهاب با مقاومت نیروهای خودی مواجه شد و در تأمین اهداف خود ناکام ماند.آنچه بیش از همه حوادث و رخدادهای این منطقه مورد توجه قرار گرفته، مظلومیت مردم نیمه غربی استان کرمانشاه، بویژه ساکنان قصرشیرین و روستاهای تابعه است؛ چراکه افراد متدین و متعهد این منطقه براساس اعتقاد راسخ خود به اسلام و انقلاب و آرمانهای امام خمینی در سختترین شرایط زندگی و حتی با دیدن اقدامات خشن و بیرحمانه نیروهای ضدانقلاب مبنی بر قتل، غارت، گروگانگیری و تجاوز به نوامیس مردم، همچنان از انقلاب و نظام اسلامی دفاع کردند و بر این عهد نانوشته خود حتی هنگام اشغال شهر بهدست ارتش تا بن دندان مسلح حزب بعث به فرماندهی صدام حسین نیز باقی ماندند. همچنین در برابر توصیههایی بعضاً ازجانب اقوام و بستگان برای ترک شهر و خانه، مقاومت کردند و درنهایت عدهای در شهر ماندند.
پاسخ منفی مردم باقیمانده در قصرشیرین به حاکمیت صدام حسین در زمان اشغال قصرشیرین و اقدامات دشمن و عناصر خودفروخته پهلوی در حدود شش ماه تسلط بر شهر و ناکامی آنها در تسلیم شدن مردم باقیمانده از جمله موارد مغفول تاریخ جنگ است که لازم است بدان پرداخته شود. مردمی که از همه زندگی خود فقط لباسهای تنشان را بههمراه داشتند و حتی در مواقعی برای نجات خود و ناموسشان ناچار شدند برخی عزیزانشان را در بین راه و در میان شدت آتش نیروهای خودی و دشمن جا بگذارند. گفتنی است این مصیبتها تا پایان جنگ و تا زمانی که مردم جنگزده در منطقه اسکان مهاجران جنگ تحمیلی مستقر بودند، با بمبارانهای هواپیماهای عراق ادامه یافت.
پژوهشگر و تاریخنگار دفاع مقدس
یکی از پیشتازان عرصه جهاد و شهادت که از ابتدا کمر همت به دفاع از انقلاب اسلامی نوپای ایران بست و در اولین دوره آموزشی سپاه پاسداران در پادگان سعدآباد حضور یافت مرحوم حاج اسدالله احمدی است.همان که با شروع بحران در جای جای کشور حضور یافت و نقش آفرین بود. در ترکیب گروه چمران، در آزادسازی جاده مهم بانه-سردشت مسئولیت آن را بر عهده گرفت و با سایر همرزمانش در آزادسازی این جاده و روستاهای اطراف آن بویژه روستای بسطام حماسه آفریدند،تا آنجا که میتوان او را یکی از افراد مؤثر در بازگرداندن آرامش و امنیت به مناطق ناامن دانست.با حمله سراسری ارتش رژیم بعث عراق به مرزهای میهن اسلامی، حاج اسدالله از اولین نفراتی است که به علت آشنایی با مناطق و محورهای عملیاتی جبهههای میانی و غربی از سوی دفتر سیاسی برای ثبت و ضبط وقایع و حوادث و فراهم آوردن اسناد مربوط به جنگ تحمیلی به این مناطق رفت و گنجینهای بیبدیل از رخدادهای این دوره را جمعآوری نمود.احمدی در این مقطع با تلاشی خستگیناپذیر به گردآوری و مصاحبه با فرماندهان محورها و رزمندگان جبهههای غرب همت گمارد و مطالب نابی از وقایع هجوم ارتش عراق و مقاومت نیروهای مردمی و نظامی را جمعآوری کرد.با آغاز عملیاتهای بزرگ آزادسازی مناطق اشغال شده خوزستان به جبهههای جنوب رفت و در کسوت راوی دفتر سیاسی و بعدها مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ از عملیات فتحالمبین در شمال خوزستان تا پایان جنگ همراه و همپای فرماندهان بزرگ یگانها همچون شهید حسین خرازی، شهید علیهاشمی، شهید محمد ابراهیم همت و قرارگاههای نجف و قدس و نیروی زمینی سپاه و قرارگاه کربلا و...، مطالب و آثار گرانسنگی را که منحصربهفردترین و معتبرترین اسناد حادثه بزرگ جنگ و دفاع ملت ایران در برابر متجاوز است جمعآوری نمود که ماحصل آن 43 دفتر راوی و دهها گزارش عملیات و تحلیلهای نبرد نیروهای خودی و ارتش عراق است.
مرحوم حاج اسدالله احمدی گزارشی جامع از تحقیقات میدانی خود در جبهههای غرب را بهصورت مستند تدوین نمود که اکنون از منابع مرجع تاریخ جنگ در مرکز اسناد سپاه مورد استفاده محققین است.آخرین اثر این مجاهد عرصه جهاد و شهادت، کتاب ارزشمند «دستهای خالی؛ پاهای خونین» که مستندنگاری تاخت و تازهای ضد انقلاب و ارتش عراق در قصر شیرین، سرپل ذهاب و گیلان غرب است که در آخرین دوره جایزه کتاب سال پاسداران اهل قلم برگزیده شد.
متن زیر یادداشتی در موضوع دفاع مقدس به قلم مرحوم حاج اسدالله احمدی متولد 1333 شهریار از راویان دفاع مقدس و نویسنده کتاب « دست های خالی پاهای خونین» است که از سوی مرکز انتشارات وتحقیقات سپاه در اختیارمان قرار گرفته است.
پس از جنگ جهانی دوم امپراطوری عثمانی سقوط کرد و کشورهای جدیدی تحت نظارت انگلستان شکل گرفت. عراق یکی از کشورهایی است که در سال 1299 ه.ش. از تجزیه دولت عثمانی تشکیل شد. با سقوط دولت عثمانی نه تنها اختلافهای شدید بین دو دولت عثمانی و ایران در دوره قاجاریه پایان نیافت، بلکه کشور تازه تأسیس عراق پساز مدتی به آنها دامن زد. درواقع، اختلافهای مرزی بین دو کشور عراق بعد از عثمانی و ایران بعد از قاجاریه با فرازونشیب ادامه یافت و در مواقعی حتی به لشکرکشی دو کشور و تقویت نیروهای نظامی در مرزها و گاهی علاوه بر تبادل آتش، به درگیری نیروهای نظامی آنها نیز انجامید. این اختلافها در دوره پهلوی دوم در سال 1352 به اوج خود رسید. در جریان این اختلافها، گفتوگوهای سیاسی در سطح منطقهای و بینالمللی میان دو کشور با فرازونشیب دنبال میشد. درنتیجه عراق در مهرماه 1352 تقاضا کرد روابط سیاسی مجدد برقرار شود و در اواخر همین سال سفرای بین دو کشور مبادله شدند.
با وجود برقراری روابط دیپلماتیک و استقرار سفرای دو کشور در سفارتخانهها، نیروهای عراقی در بهمن ماه 1352 در حرکتی کاملاً غافلگیرکننده به مواضع نیروهای ایرانی در تپههای اطراف ارتفاع 343 واقع در منطقه مهران یورش بردند.
از سال 1348 به بعد واحدهای نظامی و شبه نظامی ایران در مواضع و سنگرهای این منطقه، بهطور دائم استقرار داشتند. درطول این دوره حوادث مهمی رخ نداده بود. بنابراین هنگامی که نیروهای عراقی در سال 1352 به سمت مواضع نیروهای ایرانی پیشروی کردند، ابتدا نیروهای مواضع مقدم ایران غافلگیر شدند، طوری که تعدادی از افراد گروهان دلاوران شهید شدند و تعدادی دیگر مواضع را ترک کردند، ولی بعد از کشف حمله، نبرد سختی بین نیروهای مدافع ایرانی و نیروهای مهاجم عراقی درگرفت که دوازده ساعت بهطول انجامید. سرانجام، این درگیری که تا آن زمان شدیدترین زد و خورد مرزی تلقی میشد، با عقب راندن نیروهای عراقی که فقط جسد 26 نفر از آنان در خاک ایران جا ماند، پایان یافت.پس از این درگیری، مناطق مرزی گاهی اوقات متشنج میشد، اما دو کشور هیچگاه بهخاک یکدیگر حمله نکردند و درنهایت، درپی فعالیتهای دیپلماتیک و قرارداد تفاهمی که در سال 1975 (1353) بین دو کشور در الجزایر منعقد شد، درگیریها خاتمه و روابط ایران و عراق بار دیگر بهبود یافت. فروردین ماه 1354 نیز نخستوزیر ایران به دعوت صدام حسین به عراق رفت. سپس اردیبهشت همان سال نخستوزیر ایران متقابلاً صدام حسین را به ایران دعوت کرد. درپی این دیدارها، روابط دو کشور در سطح نخستوزیران برقرار شد که در گذشته سابقه نداشت. بهنظر میرسید این روابط که پساز قبول قرارداد 1975 برقرار شده بود، برای همیشه موجب از بین رفتن اختلافهای مرزی بین دو کشور خواهد شد.همچنین در پاییز 1357، فرح همسر شاه ایران به عراق رفت و با صدام ملاقات کرد. در این ملاقات، صدام ضمن حمایت از شاه و ابراز ناخشنودی از حرکتهای مردم علیه نظام سلطنتی، چنین توصیه کرد: «به برادرم شاه سلام برسانید و به او بگویید تانکها را به خیابانها آورده و لوله تانک را مستقیم به سمت مردم گرفته و شلیک کند.»* اما با آغاز انقلاب اسلامی در ایران و اوج گرفتن آن در سال 1357، دولت عراق مانع میلهگذاری جدید مرزی براساس یکی از بندهای قرارداد 1975 الجزایر شد و روابط دو کشور بتدریج رو به تیرگی رفت.
با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 و استقرار نظام جمهوری اسلامی با رأی 2/ 98 درصد مردم در جریان رفراندوم 11 فروردین سال 1358، فصل جدیدی از تاریخ نظامی سیاسی بین دو کشور ایران و عراق آغاز شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بیشتر ارکان قدرت ازجمله نیروهای نظامی، انتظامی و در رأس آنها سیستم امنیتی و حتی سیاسی ایران به دلیل شرایط خاص انقلاب از هم پاشید و هنوز نظام سیاسی جدید مستقر نشده بود که تحرکات تجزیهطلبانه با شعارهای ناسیونالیستی به طورعمده در مناطق مرزی کشور آغاز شد. در همین راستا، حکومت بعثی عراق بیشترین نقش را در سراسر مرز مشترک بین دو کشور برعهده گرفت، بهطوری که سه جریان تجزیه طلبان را در شمالغرب، غرب و جنوب مرزهای ایران پشتیبانی می کرد. در منطقه شمالغرب شامل استانهای آذربایجان غربی، کردستان و بخشی از استان کرمانشاه، گروههایی با عنوان خلق کرد شکل گرفتند که بهدنبال خودمختاری و درنهایت تجزیه کشور بودند. در جنوب نیز گروههای دیگری با عنوان خلق عرب در استان خوزستان با هدف ایجاد خودمختاری و تجزیه کشور تشکیل شدند و فعالیت خود را آغاز کردند. در منطقه میانی ازجمله استان کرمانشاه هم تعدادی از سران فراری ارتش شاهنشاهی، نیروهای ساواک و عده ای از سرسپردگان نظام پهلوی برای تشکیل حکومت سلطنتی با عنوان ایران آزاد گرد هم جمع و فعال شدند. بدینترتیب پس از پیروزی انقلاب اسلامی استان کرمانشاه در نیمه غربی کشور هدف تاختوتاز گروههای ضد انقلاب که از حمایت ارتش عراق برخوردار بودند قرار گرفت. در ادامه، در 31 شهریور 1359 نیز همزمان با دو استان ایلام و خوزستان هدف تهاجم سراسری دشمن واقع شد.
هم زمان با اوجگیری تظاهرات ضدسلطنتی مردم ایران، حکومت بعثی عراق سیاستهای خود را تغییر داد. این تغییر که با مانع تراشی در روند تعیین حدود مرزی و میلهگذاری براساس توافق 1975 الجزایر و با حمایت و پذیرش سران فراری رژیم سلطنتی پهلوی و پشتیبانی تسلیحاتی و آموزشی از آنان در درگیریها همراه بود، بیش از 18 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت.
درنهایت، صدام حسین رئیسجمهوری عراق که از ماهها قبل برخی فرماندهان ارشد ارتش عراق را از تصمیم خود مبنی بر حمله به جمهوری اسلامی ایران مطلع کرده بود، در سپیده دم 31 شهریور 1359 دستور تهاجم گسترده و همه جانبه زمینی، هوایی و دریایی را صادر کرد. در منطقه میانی از محدوده مرزی اِزگله تا ارتفاعات کانی شیخ در جنوب منطقه سومار، حدود سه لشکر ارتش عراق تهاجم خود را شروع کردند که دهها روستا و شهرهایی همچون سومار، نفت شهر و قصرشیرین به اشغال کامل ارتش عراق درآمد، اما ارتش متجاوز در اشغال شهرهای گیلانغرب و سرپل ذهاب با مقاومت نیروهای خودی مواجه شد و در تأمین اهداف خود ناکام ماند.آنچه بیش از همه حوادث و رخدادهای این منطقه مورد توجه قرار گرفته، مظلومیت مردم نیمه غربی استان کرمانشاه، بویژه ساکنان قصرشیرین و روستاهای تابعه است؛ چراکه افراد متدین و متعهد این منطقه براساس اعتقاد راسخ خود به اسلام و انقلاب و آرمانهای امام خمینی در سختترین شرایط زندگی و حتی با دیدن اقدامات خشن و بیرحمانه نیروهای ضدانقلاب مبنی بر قتل، غارت، گروگانگیری و تجاوز به نوامیس مردم، همچنان از انقلاب و نظام اسلامی دفاع کردند و بر این عهد نانوشته خود حتی هنگام اشغال شهر بهدست ارتش تا بن دندان مسلح حزب بعث به فرماندهی صدام حسین نیز باقی ماندند. همچنین در برابر توصیههایی بعضاً ازجانب اقوام و بستگان برای ترک شهر و خانه، مقاومت کردند و درنهایت عدهای در شهر ماندند.
پاسخ منفی مردم باقیمانده در قصرشیرین به حاکمیت صدام حسین در زمان اشغال قصرشیرین و اقدامات دشمن و عناصر خودفروخته پهلوی در حدود شش ماه تسلط بر شهر و ناکامی آنها در تسلیم شدن مردم باقیمانده از جمله موارد مغفول تاریخ جنگ است که لازم است بدان پرداخته شود. مردمی که از همه زندگی خود فقط لباسهای تنشان را بههمراه داشتند و حتی در مواقعی برای نجات خود و ناموسشان ناچار شدند برخی عزیزانشان را در بین راه و در میان شدت آتش نیروهای خودی و دشمن جا بگذارند. گفتنی است این مصیبتها تا پایان جنگ و تا زمانی که مردم جنگزده در منطقه اسکان مهاجران جنگ تحمیلی مستقر بودند، با بمبارانهای هواپیماهای عراق ادامه یافت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه