درباره پرواز احمد نوریزاده
در آسمان ادب ایران و ارمنستان
آندرانیک سیمونی
مدیر گروه زبان و ادبیات ارمنی دانشگاه آزاد
در روزهای بعد از پیروزی انقلاب و زمانی که همه در تکاپوی حرکت و انجام کاری کارستان بودند، اولین دیدار ما دست داد. احمد نوریزاده به اروپا سفر کرده بود و از طریق آلمان به ارمنستان رفته بود و حالا در حیاط انجمن ملی و فرهنگی ارامنه در خیابان سمیه ایستاده بود و برای یکی از دوستان مشترکمان، درباره سفرش میگفت. آنچنان گرم و مشتاقانه سخن میگفت و سخنش با چنان صداقتی بیان میشد که از هر جمله براحتی میتوانستی عمق وجود شفافش را ببینی و روح عاشقاش را لمس کنی... این اولین دیدار و آشنایی ما بود. اما نه، من او را سالها قبل (شاید سال ۵۳ یا ۵۴) در تلویزیون دیده بودم. به یکی از برنامههای پر طرفدار آن روز دعوت شده بود. کتابی از اشعار یک شاعر ارمنی زبان ایرانی به نام خاننتس را به فارسی برگردانده بود و مجری برنامه باشوقی زائدالوصف درباره این واقعه ادبی سخن میگفت. جوان ریشوی موبلند مؤدب کارش را در چند جمله ساده و رسا ارائه کرد و با متانت نشست.
حالا همان جوان، اما بشاشتر و سرزندهتر و صمیمانهتر، در کنار ما بود. در این سالها احمد نوریزاده با کتابهایی که یکی پس از دیگری به چاپ میسپرد، در حال تمرین پروازی بلند در فراخنای فرهنگ و ادب دو ملت کهنسال ایران و ارمنستان بود، دو ملتی که محبت و دوستی بیشائبهای نسبت به هم دارند و فرزندانی که با تلاشهای بیوقفهشان، این محبت دیرینه را تجسم و ژرفا میبخشند. گذشت زمان باید نشان میداد که احمد نوریزاده آن روزها، با پرچمی بر دوش، پیشاپیش گروههایی از اهل ادب و هنر و فرهنگ غنی دو ملت در حال حرکتی خستگیناپذیر است. احمد با حرکتی پیوسته در حال ارتقا، کمکم داشت تبدیل به نماد میشد...
پسرکی که در سواحل خرم و سرسبز جنوب دریای خزر زندگی میکرد، زبان ارمنی همبازیهایش را با زبان آذری خانوادهاش و زبان فارسی مدرسهاش میآمیخت و روح مغموماش را با عشق و محبت و صمیمیت جلا میداد. احمد از 16 سالگی شعر میگفت، کاری که تا سالهای اخیر ادامه داشت. اما تمامی سعی و تلاش نوریزاده بر همان کاری متمرکز شد که خودش به عنوان هدف برای خودش انتخاب کرده بود. راه احمد از ادبیات فارسی آغاز شد، شعر گفت و به چاپ داد، به ترجمه پرداخت و از آثار ارزشمند کم حجم به متون جامعتر رسید. در همین زمان هم گفتن شعر به زبان ارمنی را در کنار شعر فارسیاش قرار داد. همزمان، گستره پژوهشهایش را فراختر کرد و از معرفی ادب ارمنی به سوی شناساندن تاریخ و فرهنگ رفت و در همه عرصهها موفقیتهای سترگ به ثبت رسانید.
احمد نوریزاده رهرویی تنها نبود. چه قبل از نوریزاده و چه بعد از او فعالین بسیاری با ترجمه آثار ادبی ارمنی به زبان فارسی سعی در شناساندن ادبیات ارمنی به خواننده فارسی زبان داشته اند. اما احمد تمام زندگیاش را وقف این کار کرد. ترجمه و تألیف کرد و از این راه (در حد بضاعت و شعور اجتماعی محیطش) «زیست». یعنی نگاه حرفهای به این مقوله با احمد آغاز میشود. بدون تردید، احمد جلودار حرکتی بود که راه را برای دیگر عزیزان عاشق فرهنگهای مکتوب ایرانی و ارمنی گشود و از پی او آندرانیک خچومیانها، گارون سرکیسیانها و بسیاری عزیزان دیگر، گسترههای تازهتر و بکرتری را در عرصههای ادب و فرهنگ و هنر دو ملت کهنسال گشودند.
از احمد نوریزاده بیش از 12 اثر ترجمهای حجیم، (که از این میان سه اثر حاصل تفحص و پژوهش و انتخاب محتواست) از جمله «صدسال شعر ارمنی» مشتمل بر حدود هزار و صد صفحه، «باغ سیب، باران و چند داستان دیگر»، مشتمل بر حدود 700 صفحه اثر تألیفی پژوهشی «تاریخ و فرهنگ ارمنستان»، دو دیوان اشعار ارمنی و دو دیوان اشعار فارسی وی و نیز صدها مقاله و مصاحبه به چاپ رسیده است.
احمد نوریزاده از ارمنی شناسان مطرح در ارمنستان بوده و بارها برای شرکت در همایشهای علمی دعوت شده است. احمد نوریزاده مفتخر به دریافت نشانهای لیاقت و جوایز فرهنگی و ادبی بسیار شده است که از آن جمله میتوان به جایزه بینالمللی «گارپیس پاپازیان»، نشان عالی «مووسس خورناتسی» جمهوری ارمنستان، یادبود «گانتق» انجمن نویسندگان ارمنستان، ویژه امر ترجمه، نشان طلایی فرهنگ جمهوری ارمنستان و پروفسوری افتخاری دانشگاه ایروان اشاره کرد.
مدیر گروه زبان و ادبیات ارمنی دانشگاه آزاد
در روزهای بعد از پیروزی انقلاب و زمانی که همه در تکاپوی حرکت و انجام کاری کارستان بودند، اولین دیدار ما دست داد. احمد نوریزاده به اروپا سفر کرده بود و از طریق آلمان به ارمنستان رفته بود و حالا در حیاط انجمن ملی و فرهنگی ارامنه در خیابان سمیه ایستاده بود و برای یکی از دوستان مشترکمان، درباره سفرش میگفت. آنچنان گرم و مشتاقانه سخن میگفت و سخنش با چنان صداقتی بیان میشد که از هر جمله براحتی میتوانستی عمق وجود شفافش را ببینی و روح عاشقاش را لمس کنی... این اولین دیدار و آشنایی ما بود. اما نه، من او را سالها قبل (شاید سال ۵۳ یا ۵۴) در تلویزیون دیده بودم. به یکی از برنامههای پر طرفدار آن روز دعوت شده بود. کتابی از اشعار یک شاعر ارمنی زبان ایرانی به نام خاننتس را به فارسی برگردانده بود و مجری برنامه باشوقی زائدالوصف درباره این واقعه ادبی سخن میگفت. جوان ریشوی موبلند مؤدب کارش را در چند جمله ساده و رسا ارائه کرد و با متانت نشست.
حالا همان جوان، اما بشاشتر و سرزندهتر و صمیمانهتر، در کنار ما بود. در این سالها احمد نوریزاده با کتابهایی که یکی پس از دیگری به چاپ میسپرد، در حال تمرین پروازی بلند در فراخنای فرهنگ و ادب دو ملت کهنسال ایران و ارمنستان بود، دو ملتی که محبت و دوستی بیشائبهای نسبت به هم دارند و فرزندانی که با تلاشهای بیوقفهشان، این محبت دیرینه را تجسم و ژرفا میبخشند. گذشت زمان باید نشان میداد که احمد نوریزاده آن روزها، با پرچمی بر دوش، پیشاپیش گروههایی از اهل ادب و هنر و فرهنگ غنی دو ملت در حال حرکتی خستگیناپذیر است. احمد با حرکتی پیوسته در حال ارتقا، کمکم داشت تبدیل به نماد میشد...
پسرکی که در سواحل خرم و سرسبز جنوب دریای خزر زندگی میکرد، زبان ارمنی همبازیهایش را با زبان آذری خانوادهاش و زبان فارسی مدرسهاش میآمیخت و روح مغموماش را با عشق و محبت و صمیمیت جلا میداد. احمد از 16 سالگی شعر میگفت، کاری که تا سالهای اخیر ادامه داشت. اما تمامی سعی و تلاش نوریزاده بر همان کاری متمرکز شد که خودش به عنوان هدف برای خودش انتخاب کرده بود. راه احمد از ادبیات فارسی آغاز شد، شعر گفت و به چاپ داد، به ترجمه پرداخت و از آثار ارزشمند کم حجم به متون جامعتر رسید. در همین زمان هم گفتن شعر به زبان ارمنی را در کنار شعر فارسیاش قرار داد. همزمان، گستره پژوهشهایش را فراختر کرد و از معرفی ادب ارمنی به سوی شناساندن تاریخ و فرهنگ رفت و در همه عرصهها موفقیتهای سترگ به ثبت رسانید.
احمد نوریزاده رهرویی تنها نبود. چه قبل از نوریزاده و چه بعد از او فعالین بسیاری با ترجمه آثار ادبی ارمنی به زبان فارسی سعی در شناساندن ادبیات ارمنی به خواننده فارسی زبان داشته اند. اما احمد تمام زندگیاش را وقف این کار کرد. ترجمه و تألیف کرد و از این راه (در حد بضاعت و شعور اجتماعی محیطش) «زیست». یعنی نگاه حرفهای به این مقوله با احمد آغاز میشود. بدون تردید، احمد جلودار حرکتی بود که راه را برای دیگر عزیزان عاشق فرهنگهای مکتوب ایرانی و ارمنی گشود و از پی او آندرانیک خچومیانها، گارون سرکیسیانها و بسیاری عزیزان دیگر، گسترههای تازهتر و بکرتری را در عرصههای ادب و فرهنگ و هنر دو ملت کهنسال گشودند.
از احمد نوریزاده بیش از 12 اثر ترجمهای حجیم، (که از این میان سه اثر حاصل تفحص و پژوهش و انتخاب محتواست) از جمله «صدسال شعر ارمنی» مشتمل بر حدود هزار و صد صفحه، «باغ سیب، باران و چند داستان دیگر»، مشتمل بر حدود 700 صفحه اثر تألیفی پژوهشی «تاریخ و فرهنگ ارمنستان»، دو دیوان اشعار ارمنی و دو دیوان اشعار فارسی وی و نیز صدها مقاله و مصاحبه به چاپ رسیده است.
احمد نوریزاده از ارمنی شناسان مطرح در ارمنستان بوده و بارها برای شرکت در همایشهای علمی دعوت شده است. احمد نوریزاده مفتخر به دریافت نشانهای لیاقت و جوایز فرهنگی و ادبی بسیار شده است که از آن جمله میتوان به جایزه بینالمللی «گارپیس پاپازیان»، نشان عالی «مووسس خورناتسی» جمهوری ارمنستان، یادبود «گانتق» انجمن نویسندگان ارمنستان، ویژه امر ترجمه، نشان طلایی فرهنگ جمهوری ارمنستان و پروفسوری افتخاری دانشگاه ایروان اشاره کرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه