خاطرات یک دیپلمات
روایت گمشده
فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری
«کمیته قدس» کجای کار است؟
کمیته قدس براساس مصوبه اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی (جده - ۱۹۷۵) تشکیل و ملک حسن دوم پادشاه مغرب به عنوان رئیس کمیته برگزیده و نخستین نشست آن نیز در سال ۱۹۷۹ در شهر فاس برگزار شد. قدس از آن هنگام از سوی اعضای کنفرانس اسلامی، به عنوان مسأله نخست امت اسلامی و درون مایه اصلی مشکل خاورمیانه و چکیده رویارویی عربی - اسرائیلی شناخته شد.
من به عنوان نماینده سوریه در اکثر نشستهای کمیته قدس از سال ۱۹۸۰ به بعد شرکت کردهام. ملک حسن دوم، علاقهمند بود مکان برگزاری جلسات کمیته را هر بار به یکی از شهرهای سرشار از میراث عربی و اسلامی مغرب مانند فاس، رباط، ایفران، دارالبیضا، مراکش و… الخ، جابهجا کند.
شخصیت ملک حسن دوم که از نزدیک در خلال جلسات کمیته قدس و دیدارهای پرتعداد دوجانبه، با آن آشنا شدم، متمایز و شایسته احترام بود. زبان عربی فصیح که نیازمند چاشنیهایی از زبان فرانسوی نبود، آن سان که برخی دیگر از نخبگان مغربی سخن میگویند؛ کم گویی و گزینه گویی در سخن و شاهد آوردن آیات قرآنی و احادیث نبوی با زیرکی و هوشمندی به نحوی که همچون متن سخن جلوه کند، سخنرانیهای فی البداهه و نخواندن از روی متن، جز در هنگامی که مصوبه کمیته قدس را میخواند که نمایندگان ۱۵کشور برگزیده اسلامی در آن مشارکت داشتند. مردم مغرب، ملک حسن را که از سلاله خانواده علوی بود که از چهارصد سال پیش بر مغرب حکمرانی میکرد و فرزند محمد پنجم بود که فرانسه استعماری او را به جزیره کورس تبعید کرده بود؛ امیرالمؤمنین میدانستند، و دستان او را اگر در دسترس شان قرار میگرفت میبوسیدند. با همه اینها، شکوه پادشاهی؛ هیچگاه او را به رفتاری غیرمناسب یا تصمیمی شتاب زده وانمی داشت.
این مرد دارای نسب بلندمرتبه، البته بیکاستی و ملاحظاتی در زندگی خود نبود. ادریس البصری وزیر کشور او بهخاطر شکنجه مخالفان نظام و پیگرد آنها در مدت بیست سال وزارتش شناخته شده بود. با این حال از پست خود کنار گذاشته نشد تا آن هنگام که ملک محمد ششم، جانشین پدر شد و به کمپین رسانهای ایجاد شده علیه البصری و درخواستهای مردمی با حسن تدبیر، پاسخ مثبت داد. ملک محمد ششم، زودهنگام دانست که مردم پادشاهی مغرب دیر یا زود میزان درستی این مقوله سنتی را به پرسش خواهند کشید که «کار قیصر را به قیصر سپارید، و کار خدا را به خدا».
ملک محمد ششم شاید به این نتیجه رسید که کمیته قدس به رغم اهداف بلند خود، از تحقق نتیجه قابل ذکری در طول یک ربع قرن از نشستهای خود؛ ناتوان مانده است. تودههای بزرگ مردمی مغرب در هنگام برگزاری نشستهای وزارتی کمیته بویژه وقتی یاسر عرفات در آن حضور مییافت، بیرون کاخ پادشاه در انتظار بیانیه پایانی مینشستند تا شاید کورسویی از امید برای توقف یهودیسازی بیت المقدس را در افق ببینند. ملک محمد ششم که نمیخواست به ریاست کمیتهای ادامه دهد که ۵۷ کشور اسلامی، کار مهمی در حمایت از آن انجام نمیدهند؛ برخلاف پدرش به برگزاری نشستهای کمیته، ادامه نداد.
واپسین دیدار من با ملک محمد ششم در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۱۰، در شهر تطوان و با حضور الطیب الفاسی الفهری وزیر خارجه مغرب؛ انجام شد. تطوان، مشرف بر تنگه جبلالطارق و مدیترانه؛ که بوی خوش اندلس میدهد، دورترین نقطه غرب کشور مغرب و در کنار اقیانوس اطلس و نقطه پیوند تاریخ قدیم و میانه و معاصر است. گفتوگو با ملک، طبیعتاً پیرامون قدس اشغالی و کوششهای جاری برای یهودیسازی آن؛ و نقش سوریه و مغرب در بازیابی همبستگی عربی و اسلامی بود. این ملاقات را فرصتی یافتم تا پادشاه جوان مغرب را تشویق کنم کمیته قدس را باز فعال سازد، بویژه که او خود از کودکی و آن هنگام که پدرش حسن دوم او را بر صندلی کوچکی در سمت راست و برادر کوچکش رشید را بر صندلی دیگری در سمت چپ خود مینشاند، با این کمیته بزرگ شده بود. بر این باورم که به رغم ناامیدیهای همراه با نشستهای این کمیته و اینکه تصمیمات آن در طول سالیان دراز، جوهر روی ورق باقی ماند، این کاستیها متوجه میثاق کمیته و تصمیمات و رئیس آن نبود، و با نظامهای عضو آن ارتباط داشت که به تعهدات مالی و سیاسی خود در برابر کمیته وفا نمیکردند.
ملک محمد ششم که سخنان من او را تشویق کرده بود، وعده داد به ازسرگیری جلسات کمیته قدس بیندیشد. اگرچه او نیز همچون من، امیدی به اجرای مصوبات کمیته قدس نداشت، اما این کمیته لااقل میتوانست چارچوبی مشورتی برای رایزنی و هم اندیشی میان عربها و مسلمانان باشد.
نخستین نشست کمیته قدس به ریاست ملک محمد ششم را به یاد میآورم که در تاریخ ۲۸ اوت ۲۰۰۰، با مشارکت یاسر عرفات رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین در شهر آگادیر مغرب برگزار شد و اختلافاتی را که میان اعضای کمیته بروز یافت و شاید همین اختلافات ملک را در همان آغاز پادشاهی خود ناامید و بر آن داشت تا از حدود ده سال پیش، برگزاری نشستهای کمیته قدس را متوقف کند.
عرفات در آن هنگام مشغول مذاکراتی نفسگیر در کمپ دیوید با ایهود باراک نخستوزیر اسرائیل، و زیر نظر بیل کلینتون بود و رئیسجمهور امریکا پی در پی از او میخواست در مسأله قدس شرقی؛ از خود انعطاف نشان دهد. کلینتون در نشست دوجانبه با عرفات کوشید او را وادارد که به بازگرداندن محلات مرکزی قدس شرقی بسنده و اسرائیل محلههای ارمنی و یهودی و دیوار ندبه (که ما عربها آن را دیوار براق مینامیم) را پیوست سرزمینهای تحت حاکمیت خود کند. اما باراک به این هم راضی نشد و از کلینتون خواست توافق، شامل حاکمیت اسرائیل بر زیر «مسجد الاقصی» و «قبه الصخره» نیز بشود زیرا یهود بر این باورند که «هیکل سلیمان» در همان مکان بوده است. باراک همچنین خواسته بود سازمان کنفرانس اسلامی و بطور مشخص کمیته قدس، با مصوبهای این موضوع را تأیید و مستند کنند.
عرفات که با ملک محمد ششم در صدر جلسه کمیته قدس نشسته بود، بیآنکه جزئیات خواسته خود را توضیح دهد؛ توقع داشت کمیته در مصوبهای اجماعی، مسئولیت مذاکره درباره قدس را به او تفویض کند. مذاکرات تندی در واکنش به این درخواست درگرفت و در نهایت، ملک محمد ششم رئیس کمیته قدس رو به عرفات کرد و با ادب بسیار به این گفتوگوها با این جمله خود پایان داد که: آیا میتوانید از یکی از رؤسای کشورهای اسلامی؛ تفویضی درباره قدس بر برگه سفید امضا بگیرید؟
دکتر نبیل شعث که شخصیتی علمی - دانشگاهی و معروف به راستگویی است، در سال ۲۰۰۰ برای من تعریف کرد که در مذاکرات کمپ دیوید در کنار عرفات حضور داشته و از این گفت که عرفات که نمیتوانسته باور کند، ایهود باراک واقعاً حاکمیت اسرائیل بر زیر مسجدالاقصی را میخواهد؛ با خنده به او گفته است: بازگشت مسیح منتظر برای بازسازی «هیکل سلیمان» شاید پس از صد یا هزار سال یا بیشتر اتفاق افتد. باراک اما با جدیت تمام، به عرفات پاسخ داده بود: چه کسی میداند؟ شاید فردا یا پس فردا بازگردد.
مذاکرات کمپ دیوید میان عرفات و باراک در سال ۲۰۰۰، به شکست انجامید و بلافاصله انتفاضه دوم فلسطین آغاز و نشستهای کمیته قدس نیز متوقف شد.
مترجم: حسین جابری انصاری
«کمیته قدس» کجای کار است؟
کمیته قدس براساس مصوبه اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی (جده - ۱۹۷۵) تشکیل و ملک حسن دوم پادشاه مغرب به عنوان رئیس کمیته برگزیده و نخستین نشست آن نیز در سال ۱۹۷۹ در شهر فاس برگزار شد. قدس از آن هنگام از سوی اعضای کنفرانس اسلامی، به عنوان مسأله نخست امت اسلامی و درون مایه اصلی مشکل خاورمیانه و چکیده رویارویی عربی - اسرائیلی شناخته شد.
من به عنوان نماینده سوریه در اکثر نشستهای کمیته قدس از سال ۱۹۸۰ به بعد شرکت کردهام. ملک حسن دوم، علاقهمند بود مکان برگزاری جلسات کمیته را هر بار به یکی از شهرهای سرشار از میراث عربی و اسلامی مغرب مانند فاس، رباط، ایفران، دارالبیضا، مراکش و… الخ، جابهجا کند.
شخصیت ملک حسن دوم که از نزدیک در خلال جلسات کمیته قدس و دیدارهای پرتعداد دوجانبه، با آن آشنا شدم، متمایز و شایسته احترام بود. زبان عربی فصیح که نیازمند چاشنیهایی از زبان فرانسوی نبود، آن سان که برخی دیگر از نخبگان مغربی سخن میگویند؛ کم گویی و گزینه گویی در سخن و شاهد آوردن آیات قرآنی و احادیث نبوی با زیرکی و هوشمندی به نحوی که همچون متن سخن جلوه کند، سخنرانیهای فی البداهه و نخواندن از روی متن، جز در هنگامی که مصوبه کمیته قدس را میخواند که نمایندگان ۱۵کشور برگزیده اسلامی در آن مشارکت داشتند. مردم مغرب، ملک حسن را که از سلاله خانواده علوی بود که از چهارصد سال پیش بر مغرب حکمرانی میکرد و فرزند محمد پنجم بود که فرانسه استعماری او را به جزیره کورس تبعید کرده بود؛ امیرالمؤمنین میدانستند، و دستان او را اگر در دسترس شان قرار میگرفت میبوسیدند. با همه اینها، شکوه پادشاهی؛ هیچگاه او را به رفتاری غیرمناسب یا تصمیمی شتاب زده وانمی داشت.
این مرد دارای نسب بلندمرتبه، البته بیکاستی و ملاحظاتی در زندگی خود نبود. ادریس البصری وزیر کشور او بهخاطر شکنجه مخالفان نظام و پیگرد آنها در مدت بیست سال وزارتش شناخته شده بود. با این حال از پست خود کنار گذاشته نشد تا آن هنگام که ملک محمد ششم، جانشین پدر شد و به کمپین رسانهای ایجاد شده علیه البصری و درخواستهای مردمی با حسن تدبیر، پاسخ مثبت داد. ملک محمد ششم، زودهنگام دانست که مردم پادشاهی مغرب دیر یا زود میزان درستی این مقوله سنتی را به پرسش خواهند کشید که «کار قیصر را به قیصر سپارید، و کار خدا را به خدا».
ملک محمد ششم شاید به این نتیجه رسید که کمیته قدس به رغم اهداف بلند خود، از تحقق نتیجه قابل ذکری در طول یک ربع قرن از نشستهای خود؛ ناتوان مانده است. تودههای بزرگ مردمی مغرب در هنگام برگزاری نشستهای وزارتی کمیته بویژه وقتی یاسر عرفات در آن حضور مییافت، بیرون کاخ پادشاه در انتظار بیانیه پایانی مینشستند تا شاید کورسویی از امید برای توقف یهودیسازی بیت المقدس را در افق ببینند. ملک محمد ششم که نمیخواست به ریاست کمیتهای ادامه دهد که ۵۷ کشور اسلامی، کار مهمی در حمایت از آن انجام نمیدهند؛ برخلاف پدرش به برگزاری نشستهای کمیته، ادامه نداد.
واپسین دیدار من با ملک محمد ششم در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۱۰، در شهر تطوان و با حضور الطیب الفاسی الفهری وزیر خارجه مغرب؛ انجام شد. تطوان، مشرف بر تنگه جبلالطارق و مدیترانه؛ که بوی خوش اندلس میدهد، دورترین نقطه غرب کشور مغرب و در کنار اقیانوس اطلس و نقطه پیوند تاریخ قدیم و میانه و معاصر است. گفتوگو با ملک، طبیعتاً پیرامون قدس اشغالی و کوششهای جاری برای یهودیسازی آن؛ و نقش سوریه و مغرب در بازیابی همبستگی عربی و اسلامی بود. این ملاقات را فرصتی یافتم تا پادشاه جوان مغرب را تشویق کنم کمیته قدس را باز فعال سازد، بویژه که او خود از کودکی و آن هنگام که پدرش حسن دوم او را بر صندلی کوچکی در سمت راست و برادر کوچکش رشید را بر صندلی دیگری در سمت چپ خود مینشاند، با این کمیته بزرگ شده بود. بر این باورم که به رغم ناامیدیهای همراه با نشستهای این کمیته و اینکه تصمیمات آن در طول سالیان دراز، جوهر روی ورق باقی ماند، این کاستیها متوجه میثاق کمیته و تصمیمات و رئیس آن نبود، و با نظامهای عضو آن ارتباط داشت که به تعهدات مالی و سیاسی خود در برابر کمیته وفا نمیکردند.
ملک محمد ششم که سخنان من او را تشویق کرده بود، وعده داد به ازسرگیری جلسات کمیته قدس بیندیشد. اگرچه او نیز همچون من، امیدی به اجرای مصوبات کمیته قدس نداشت، اما این کمیته لااقل میتوانست چارچوبی مشورتی برای رایزنی و هم اندیشی میان عربها و مسلمانان باشد.
نخستین نشست کمیته قدس به ریاست ملک محمد ششم را به یاد میآورم که در تاریخ ۲۸ اوت ۲۰۰۰، با مشارکت یاسر عرفات رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین در شهر آگادیر مغرب برگزار شد و اختلافاتی را که میان اعضای کمیته بروز یافت و شاید همین اختلافات ملک را در همان آغاز پادشاهی خود ناامید و بر آن داشت تا از حدود ده سال پیش، برگزاری نشستهای کمیته قدس را متوقف کند.
عرفات در آن هنگام مشغول مذاکراتی نفسگیر در کمپ دیوید با ایهود باراک نخستوزیر اسرائیل، و زیر نظر بیل کلینتون بود و رئیسجمهور امریکا پی در پی از او میخواست در مسأله قدس شرقی؛ از خود انعطاف نشان دهد. کلینتون در نشست دوجانبه با عرفات کوشید او را وادارد که به بازگرداندن محلات مرکزی قدس شرقی بسنده و اسرائیل محلههای ارمنی و یهودی و دیوار ندبه (که ما عربها آن را دیوار براق مینامیم) را پیوست سرزمینهای تحت حاکمیت خود کند. اما باراک به این هم راضی نشد و از کلینتون خواست توافق، شامل حاکمیت اسرائیل بر زیر «مسجد الاقصی» و «قبه الصخره» نیز بشود زیرا یهود بر این باورند که «هیکل سلیمان» در همان مکان بوده است. باراک همچنین خواسته بود سازمان کنفرانس اسلامی و بطور مشخص کمیته قدس، با مصوبهای این موضوع را تأیید و مستند کنند.
عرفات که با ملک محمد ششم در صدر جلسه کمیته قدس نشسته بود، بیآنکه جزئیات خواسته خود را توضیح دهد؛ توقع داشت کمیته در مصوبهای اجماعی، مسئولیت مذاکره درباره قدس را به او تفویض کند. مذاکرات تندی در واکنش به این درخواست درگرفت و در نهایت، ملک محمد ششم رئیس کمیته قدس رو به عرفات کرد و با ادب بسیار به این گفتوگوها با این جمله خود پایان داد که: آیا میتوانید از یکی از رؤسای کشورهای اسلامی؛ تفویضی درباره قدس بر برگه سفید امضا بگیرید؟
دکتر نبیل شعث که شخصیتی علمی - دانشگاهی و معروف به راستگویی است، در سال ۲۰۰۰ برای من تعریف کرد که در مذاکرات کمپ دیوید در کنار عرفات حضور داشته و از این گفت که عرفات که نمیتوانسته باور کند، ایهود باراک واقعاً حاکمیت اسرائیل بر زیر مسجدالاقصی را میخواهد؛ با خنده به او گفته است: بازگشت مسیح منتظر برای بازسازی «هیکل سلیمان» شاید پس از صد یا هزار سال یا بیشتر اتفاق افتد. باراک اما با جدیت تمام، به عرفات پاسخ داده بود: چه کسی میداند؟ شاید فردا یا پس فردا بازگردد.
مذاکرات کمپ دیوید میان عرفات و باراک در سال ۲۰۰۰، به شکست انجامید و بلافاصله انتفاضه دوم فلسطین آغاز و نشستهای کمیته قدس نیز متوقف شد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه