منابع نهضت عاشورا 38
ابن خلدون و قضاوتی شتابزده درباره واقعه کربلا
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
ابوزید عبدالرحمن، مشهور به ابن خلدون (732-808 ق) که از وی به عنوان سیاستمدار، متفکر، مورخ، جامعهشناس و قاضیالقضات یاد میشود، مقدمهای برکتاب تاریخی خود «العبر» نوشته است که گفته میشود هدفش از تألیف آن اثری تاریخی نبوده، بلکه به دنبال ارائه شیوهای صحیح در تحقیقات تاریخی بوده است. این اقدام برای اولین بار رویکرد عقلانی به علم تاریخ را در مرکزمعنایی خود قرار داده و شیوه تازهای را در جهان اسلام در عرصه علوم انسانی گشوده است. بنابراین نمیتوان به مقدمه «العبر» به عنوان منبع تاریخی قابل اعتنا برای فهم تحولات قرون اولیه اسلامی همانند رخداد عاشورا نگریست. زیرا مؤلف مطالبی را که درباره واقعه عاشورا گزارش کرده، بهطور کامل اقتباس از منابع تاریخی اهل سنت بوده که در قرن هشتم هجری دردسترس داشت.
از اینرو کتاب «العبر» نمیتواند منبع تاریخی قابل اعتنایی برای فهم تحولات تاریخی سرزمینهای شرقی خلافت اسلامی بویژه در قرون اولیه اسلامی باشد. چرا که فاصله زمانی و مکانی بین راوی - ابن خلدون - و روایت، سطح آگاهی و اشراف او را پایین آورده است. ابن خلدون دارای مذهب مالکی بوده و در حوزه مسائل اعتقادی بیشتر به عنوان نویسندهای مقید به ظاهر دیانت شناخته شده است. وی همچنین واضع نظریه «عصبیت» درباره زوال و انحطاط دولتها و تمدنها است. عصبیت در کلام او به آن رابطه عمیق اجتماعی اطلاق میشود که به افراد یک جامعه وحدت میبخشد؛ طوری که افراد، دیگران را چون خود میدانند. ابن خلدون عصبیت را عبارت از یک بافت روحانی میداند که کلیه اعضای سیاسی و اجتماعی از آن ساخته شدهاند. در نظر ابن خلدون عصبیت یک مفهوم جامعهشناختی است که برای درک روح جمعی به کار میآید. او عصبیت را یکی از عوامل اصلی تمدن برمیشمارد و میگوید: «بنیان کشور بر دو پایه استوار است که ناچار باید آن دو پایه در کشور وجود داشته باشد، نخست شوکت و عصبیت که از آنها به سپاه تعبیر میکنند و دوم مال (پول) که نگهدارنده سپاهیان است.»
ابن خلدون تمام رخدادها و تحولات تاریخی را بر اساس چارچوب نظری «عصبیت» تحلیل کرده و در کتاب العبر در کوتاه نوشتهای - بیست و هشت سطر - به واقعه کربلا میپردازد. آغاز این نوشته با بیان حرکت امام به مکه و ملاقات با عبدالله بن مطیع با ایشان شروع شده و در ادامه به دعوت کوفیان از امام(ع) اشاره رفته که به دنبال آن ایشان مسلم بن عقیل را به طرف کوفه گسیل مینماید. راوی در ادامه گزارش به تحولات شهر کوفه و ضعف مدیریت «نعمان» و اعتراضهای مختلفی که به این مسأله وجود داشته، پرداخته و در پایان گزارش خود به برکناری نعمان توسط یزید و انتصاب فردی توانا به کوفه اشاره میکند. ابن خلدون در فصل سیام مقدمه با عنوان «در ولایت عهد» به موضوع جانشینی پرداخته و علت انتخاب یزید از طرف معاویه را در قالب نظریه عصبیت مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و با اشاره به تحولات دوره یزید و رخداد کربلا مینویسد: «یزید در روزگار خلافت خود به فسق دست یازیده ولی مبادا هرگز گمان بری که معاویه از این رفتار وی آگاه بوده است؛ چه او عادلتر و افضل از آن است که چنین تصوری درباره وی روا داریم بلکه معاویه در ایام حیات خود، یزید را از شنیدن غنا (موسیقی) سرزنش مینمود و وی را از آن نهی میکرد.»
ابن خلدون با تکیه بر حدیثی منسوب به پیامبر اکرم(ص) نقل میکنند که: «اصحابی کالنّجوم بایُهم اِقْتَدَیتُم، اهتدیتُم...»، بر همین اساس ابن خلدون به واسطه اعتقادی که به عدالت و افضلیت معاویه دارد سعی میکند دامن او را از اعمال ناپسند و غیرقابل دفاع یزید پاک نگه دارد. از سوی دیگر با طرح بیعت اولیه امام حسین(ع) با یزید و پیمانشکنی سعی دارد امام را خروجکننده برخلیفه قلمداد کرده و واقعه عاشورا را نتیجه طبیعی و عقلی آن بنمایاند. در هرحال گزارش ابن خلدون از واقعه عاشورا به طور کامل یک روایت یکجانبه بوده و در تبیین اوضاع سیاسی و اجتماعی درچارچوب نظریه «عصبیت» به تحلیل مینشیند. تا آنجا که شگفتی بسیاری ازعالمان را برانگیخته و با خود میگویند چرا شخصیتی مانند ابن خلدون که واضع فلسفه تاریخ در جهان اسلام به شمار میرود و این انتظار میرفت که حداقل درجات بازتاب ارزشهای فردی خود را در مقابل دانش تاریخیاش به این شدت منعکس ننماید، قیام عاشورا را یک حرکت ناسنجیده و از سر اشتباه و حساب نشده قلمداد کند!؟
دبیر گروه پایداری
ابوزید عبدالرحمن، مشهور به ابن خلدون (732-808 ق) که از وی به عنوان سیاستمدار، متفکر، مورخ، جامعهشناس و قاضیالقضات یاد میشود، مقدمهای برکتاب تاریخی خود «العبر» نوشته است که گفته میشود هدفش از تألیف آن اثری تاریخی نبوده، بلکه به دنبال ارائه شیوهای صحیح در تحقیقات تاریخی بوده است. این اقدام برای اولین بار رویکرد عقلانی به علم تاریخ را در مرکزمعنایی خود قرار داده و شیوه تازهای را در جهان اسلام در عرصه علوم انسانی گشوده است. بنابراین نمیتوان به مقدمه «العبر» به عنوان منبع تاریخی قابل اعتنا برای فهم تحولات قرون اولیه اسلامی همانند رخداد عاشورا نگریست. زیرا مؤلف مطالبی را که درباره واقعه عاشورا گزارش کرده، بهطور کامل اقتباس از منابع تاریخی اهل سنت بوده که در قرن هشتم هجری دردسترس داشت.
از اینرو کتاب «العبر» نمیتواند منبع تاریخی قابل اعتنایی برای فهم تحولات تاریخی سرزمینهای شرقی خلافت اسلامی بویژه در قرون اولیه اسلامی باشد. چرا که فاصله زمانی و مکانی بین راوی - ابن خلدون - و روایت، سطح آگاهی و اشراف او را پایین آورده است. ابن خلدون دارای مذهب مالکی بوده و در حوزه مسائل اعتقادی بیشتر به عنوان نویسندهای مقید به ظاهر دیانت شناخته شده است. وی همچنین واضع نظریه «عصبیت» درباره زوال و انحطاط دولتها و تمدنها است. عصبیت در کلام او به آن رابطه عمیق اجتماعی اطلاق میشود که به افراد یک جامعه وحدت میبخشد؛ طوری که افراد، دیگران را چون خود میدانند. ابن خلدون عصبیت را عبارت از یک بافت روحانی میداند که کلیه اعضای سیاسی و اجتماعی از آن ساخته شدهاند. در نظر ابن خلدون عصبیت یک مفهوم جامعهشناختی است که برای درک روح جمعی به کار میآید. او عصبیت را یکی از عوامل اصلی تمدن برمیشمارد و میگوید: «بنیان کشور بر دو پایه استوار است که ناچار باید آن دو پایه در کشور وجود داشته باشد، نخست شوکت و عصبیت که از آنها به سپاه تعبیر میکنند و دوم مال (پول) که نگهدارنده سپاهیان است.»
ابن خلدون تمام رخدادها و تحولات تاریخی را بر اساس چارچوب نظری «عصبیت» تحلیل کرده و در کتاب العبر در کوتاه نوشتهای - بیست و هشت سطر - به واقعه کربلا میپردازد. آغاز این نوشته با بیان حرکت امام به مکه و ملاقات با عبدالله بن مطیع با ایشان شروع شده و در ادامه به دعوت کوفیان از امام(ع) اشاره رفته که به دنبال آن ایشان مسلم بن عقیل را به طرف کوفه گسیل مینماید. راوی در ادامه گزارش به تحولات شهر کوفه و ضعف مدیریت «نعمان» و اعتراضهای مختلفی که به این مسأله وجود داشته، پرداخته و در پایان گزارش خود به برکناری نعمان توسط یزید و انتصاب فردی توانا به کوفه اشاره میکند. ابن خلدون در فصل سیام مقدمه با عنوان «در ولایت عهد» به موضوع جانشینی پرداخته و علت انتخاب یزید از طرف معاویه را در قالب نظریه عصبیت مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و با اشاره به تحولات دوره یزید و رخداد کربلا مینویسد: «یزید در روزگار خلافت خود به فسق دست یازیده ولی مبادا هرگز گمان بری که معاویه از این رفتار وی آگاه بوده است؛ چه او عادلتر و افضل از آن است که چنین تصوری درباره وی روا داریم بلکه معاویه در ایام حیات خود، یزید را از شنیدن غنا (موسیقی) سرزنش مینمود و وی را از آن نهی میکرد.»
ابن خلدون با تکیه بر حدیثی منسوب به پیامبر اکرم(ص) نقل میکنند که: «اصحابی کالنّجوم بایُهم اِقْتَدَیتُم، اهتدیتُم...»، بر همین اساس ابن خلدون به واسطه اعتقادی که به عدالت و افضلیت معاویه دارد سعی میکند دامن او را از اعمال ناپسند و غیرقابل دفاع یزید پاک نگه دارد. از سوی دیگر با طرح بیعت اولیه امام حسین(ع) با یزید و پیمانشکنی سعی دارد امام را خروجکننده برخلیفه قلمداد کرده و واقعه عاشورا را نتیجه طبیعی و عقلی آن بنمایاند. در هرحال گزارش ابن خلدون از واقعه عاشورا به طور کامل یک روایت یکجانبه بوده و در تبیین اوضاع سیاسی و اجتماعی درچارچوب نظریه «عصبیت» به تحلیل مینشیند. تا آنجا که شگفتی بسیاری ازعالمان را برانگیخته و با خود میگویند چرا شخصیتی مانند ابن خلدون که واضع فلسفه تاریخ در جهان اسلام به شمار میرود و این انتظار میرفت که حداقل درجات بازتاب ارزشهای فردی خود را در مقابل دانش تاریخیاش به این شدت منعکس ننماید، قیام عاشورا را یک حرکت ناسنجیده و از سر اشتباه و حساب نشده قلمداد کند!؟
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه