هنر به کارگیری دستها
شهره طاعتی
مددکار اجتماعی
انسانها در موقعیتهای مختلف مکالمات درونی بسیاری با خود دارند. این مکالمات ریشه در افکار و احساسات آنها دارد که بواسطه اتفاقات روزانه برایشان به وجود میآید. افراد در ذهن خود رؤیاپردازی کرده و یکسری الگوهای رفتاری برای خودشان درست میکنند که در واقعیت نیز آنها را به کار میبرند. با این توضیح کوتاه نگاهی میاندازیم به آسیبهای روان که میتواند ناشی از این مسأله باشد و نقش هنر در بهبود آن را با مثالی عینی مورد بررسی قرار میدهیم.
یک نمونه
خانمی که از سوی همسر یا پدرش مورد خشونت چه بهصورت کلامی و چه جسمی قرار دارد اگر یارای مقابله با آنها را نداشته باشد باید بار سنگین تحقیر و خرد شدن شخصیت خود را دائماً به دوش بکشد و در مقابل همسر یا پدرش سکوت اختیار کند. اما در تمام طول روز در ذهن خود در حال مکالمه و بازسازی اتفاقات است و دائماً خود را در نقشهای مختلف تصور میکند، همین تصورات او را متکلم وحده کرده و مدام با خود در چالش درونی قرار میگیرد. اینجاست که میتوان با استفاده از شاخههای هنری به کمک فرد آمده و او را از دست حجم بالای مکالمات ذهنی منفی رها کنیم.
به چه صورت این اتفاق میافتد؟
در مطالب گذشته عنوان شد که تمام شاخههای هنری ابتدا در ذهن فرد متبلور میشوند و جلوه بیرونی آن بهصورت یک اثر هنری خلق میشود. حال اگر آن فرد مانند خانمی که بهعنوان مثال ذکر کردیم در شرایط نامناسب خانوادگی قرار داشته باشد، با روی آوردن به یک شاخه هنری مانند بافتنی، درست کردن عروسکهای پارچهای، منبت کاری، فرش و گلیم بافی، نقاشی و هزاران شاخه هنری دیگر که در دسترس او است، میتواند ذهن و افکار خود را از این طریق مدیریت کند. این تغییر در تفکرات درونی، روی احساسات فردی نیز اثر مستقیم گذاشته و رفتاری متفاوت را ایجاد میکند زیرا ما میدانیم افکار باعث ایجاد احساسات متفاوت میشوند و احساسات باعث بروز رفتار مبتنی بر خود میگردند. طی این فرایند هرچقدر که تفکر انسان با هنر عجین باشد، احساسات او نیز تحت تأثیر روح لطیف و آرام هنر قرار میگیرد و در نتیجه آن رفتاری متناسب با آن افکار و احساسات بروز پیدا میکند.
اینجاست که ذات و ماهیت هنر که آرامش و لطافت است به کمک انسان آمده و با جای گرفتن در درون ذهن و افکار او، مکالمات درونی اش را کمتر کرده و با سامان دادن به ذهن، افکار او را به سوی خلق اثر هنری راهنمایی میکند. فرد پویا شده و برای ساعات روزانهاش برنامهریزی متفاوتی میکند. اقدام به خلق یک اثر هنری میتواند گوشهای از ذهن فرد را بهخود اختصاص دهد و او را از روزمرگیهای ناخوشایند برهاند. هنر همزمان با درگیر کردن فکر به خود، اعضای بدن مانند دستها را نیز به کار میگیرد و همین فعالیت جسمی و فکری همزمان با هم موجب فعال شدن سلولهای بیشتر مغز میشود و در نتیجه بر کارکردهای زندگی فرد نیز اثر گذاشته و کارآمدی او را افزایش میدهد.
مددکار اجتماعی
انسانها در موقعیتهای مختلف مکالمات درونی بسیاری با خود دارند. این مکالمات ریشه در افکار و احساسات آنها دارد که بواسطه اتفاقات روزانه برایشان به وجود میآید. افراد در ذهن خود رؤیاپردازی کرده و یکسری الگوهای رفتاری برای خودشان درست میکنند که در واقعیت نیز آنها را به کار میبرند. با این توضیح کوتاه نگاهی میاندازیم به آسیبهای روان که میتواند ناشی از این مسأله باشد و نقش هنر در بهبود آن را با مثالی عینی مورد بررسی قرار میدهیم.
یک نمونه
خانمی که از سوی همسر یا پدرش مورد خشونت چه بهصورت کلامی و چه جسمی قرار دارد اگر یارای مقابله با آنها را نداشته باشد باید بار سنگین تحقیر و خرد شدن شخصیت خود را دائماً به دوش بکشد و در مقابل همسر یا پدرش سکوت اختیار کند. اما در تمام طول روز در ذهن خود در حال مکالمه و بازسازی اتفاقات است و دائماً خود را در نقشهای مختلف تصور میکند، همین تصورات او را متکلم وحده کرده و مدام با خود در چالش درونی قرار میگیرد. اینجاست که میتوان با استفاده از شاخههای هنری به کمک فرد آمده و او را از دست حجم بالای مکالمات ذهنی منفی رها کنیم.
به چه صورت این اتفاق میافتد؟
در مطالب گذشته عنوان شد که تمام شاخههای هنری ابتدا در ذهن فرد متبلور میشوند و جلوه بیرونی آن بهصورت یک اثر هنری خلق میشود. حال اگر آن فرد مانند خانمی که بهعنوان مثال ذکر کردیم در شرایط نامناسب خانوادگی قرار داشته باشد، با روی آوردن به یک شاخه هنری مانند بافتنی، درست کردن عروسکهای پارچهای، منبت کاری، فرش و گلیم بافی، نقاشی و هزاران شاخه هنری دیگر که در دسترس او است، میتواند ذهن و افکار خود را از این طریق مدیریت کند. این تغییر در تفکرات درونی، روی احساسات فردی نیز اثر مستقیم گذاشته و رفتاری متفاوت را ایجاد میکند زیرا ما میدانیم افکار باعث ایجاد احساسات متفاوت میشوند و احساسات باعث بروز رفتار مبتنی بر خود میگردند. طی این فرایند هرچقدر که تفکر انسان با هنر عجین باشد، احساسات او نیز تحت تأثیر روح لطیف و آرام هنر قرار میگیرد و در نتیجه آن رفتاری متناسب با آن افکار و احساسات بروز پیدا میکند.
اینجاست که ذات و ماهیت هنر که آرامش و لطافت است به کمک انسان آمده و با جای گرفتن در درون ذهن و افکار او، مکالمات درونی اش را کمتر کرده و با سامان دادن به ذهن، افکار او را به سوی خلق اثر هنری راهنمایی میکند. فرد پویا شده و برای ساعات روزانهاش برنامهریزی متفاوتی میکند. اقدام به خلق یک اثر هنری میتواند گوشهای از ذهن فرد را بهخود اختصاص دهد و او را از روزمرگیهای ناخوشایند برهاند. هنر همزمان با درگیر کردن فکر به خود، اعضای بدن مانند دستها را نیز به کار میگیرد و همین فعالیت جسمی و فکری همزمان با هم موجب فعال شدن سلولهای بیشتر مغز میشود و در نتیجه بر کارکردهای زندگی فرد نیز اثر گذاشته و کارآمدی او را افزایش میدهد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه