نیکداشت 56 سالگی تماشاخانه سنگلج تهران
سنگلج؛ حی و حاضر
ارمغان بهداروند
شاعر
سنگلج پنجاه وشش ساله میشود و این بنای مُهنّا، بنا نیست بازنشسته فرض شود، بنا نیست عکسی بر سینه دیواری باشد که به تماشایش به حسرت آه بکشیم، بنا نیست بلایی نازل شود که در و دیوار و سرا و صحنهاش را به زحمت به خاطر بیاوریم. سنگلج؛ حی و حاضر پیش روی ما ایستاده است و به انصاف هم اگر باشد پنجاه و شش سال نمیتواند حجّتِ پیری باشد و اگر هم بهدلیل درد و رنجِ بیماری پیرتر از شناسنامهاش به چشم میآید تقصیر نه بر گردن او که حکایت «آیینه چون نقش تو بنمود راست» خواهد بود.
سنگلج متولد «طهران» و بزرگشده «تهران» است و این بخت را داشته است که به دو چشم خود، تاریخی پر فراز و فرود را تجربه کند و به زبانِ تئاتر، سخنگو باشد و به هویتی برای تئاتر بدل شود. قدرشناسی از سنگلج، قدرشناسی از همه قلم و قدمهایی است که به نمایش ایرانی اندیشیدند و برای تربیت نسل و ترویج هنر مسئول دریغ نکردند. دو فریضه که اکنون بهعنوان فضیلتهای تئاتر، تدریس میشوند و نوبت نوآمدگان است که با به سینهزدن سنگ سنگلج، صحنههای سزاواری بیافرینند و تنها به روشن بودن چراغ و برقراری روال مرسوم قانع نباشند که سنگلجِ پنجاه و ششساله در اوج کمال و آگاهی است و تئاترِ صادره از این صحنه باید مصداقی مطلوب برای امروز و فردا باشد. آن چه که از آن به عزلت ناگزیر سنگلج یاد میشود، اگر چه میتواند مولود ترافیک و ناهمگونی همسایگان و مخاطرات شبانگاهی باشد اما قطعاً متأثر از تولیدهای تئاتری و سطح کیفی آثار و بسامد همرسانیها نیز خواهد بود. علاجِ این عزلت، تکلیف به تعویقافتادهای است که سال به سال یادآوری میشود و از یاد میرود. توقف و انتظار در اجراییشدن طرحهایی همچون توسعه سنگلج، تخصیص پارکینگ خودرویی و به روزرسانی این تماشاخانه، از دست دادن فرصتهاست. آن چه که میتواند تضمین حیات این تماشاخانه باشد تئاتری است که به تولید آگاهی و نشاط منتهی شود و به دور از چرخههای جشنوارهایپسند و ساختهای سفارشی، عرضاندام کند. وسواس در انتخاب آثار و بهگزینیهای تئاتری باید شرط مسلم تقویم اجراهای سنگلج باشد؛ شرطی که قطعاً با ادای آن، از صندلیهای خالی سنگلج خواهد کاست.
شاعر
سنگلج پنجاه وشش ساله میشود و این بنای مُهنّا، بنا نیست بازنشسته فرض شود، بنا نیست عکسی بر سینه دیواری باشد که به تماشایش به حسرت آه بکشیم، بنا نیست بلایی نازل شود که در و دیوار و سرا و صحنهاش را به زحمت به خاطر بیاوریم. سنگلج؛ حی و حاضر پیش روی ما ایستاده است و به انصاف هم اگر باشد پنجاه و شش سال نمیتواند حجّتِ پیری باشد و اگر هم بهدلیل درد و رنجِ بیماری پیرتر از شناسنامهاش به چشم میآید تقصیر نه بر گردن او که حکایت «آیینه چون نقش تو بنمود راست» خواهد بود.
سنگلج متولد «طهران» و بزرگشده «تهران» است و این بخت را داشته است که به دو چشم خود، تاریخی پر فراز و فرود را تجربه کند و به زبانِ تئاتر، سخنگو باشد و به هویتی برای تئاتر بدل شود. قدرشناسی از سنگلج، قدرشناسی از همه قلم و قدمهایی است که به نمایش ایرانی اندیشیدند و برای تربیت نسل و ترویج هنر مسئول دریغ نکردند. دو فریضه که اکنون بهعنوان فضیلتهای تئاتر، تدریس میشوند و نوبت نوآمدگان است که با به سینهزدن سنگ سنگلج، صحنههای سزاواری بیافرینند و تنها به روشن بودن چراغ و برقراری روال مرسوم قانع نباشند که سنگلجِ پنجاه و ششساله در اوج کمال و آگاهی است و تئاترِ صادره از این صحنه باید مصداقی مطلوب برای امروز و فردا باشد. آن چه که از آن به عزلت ناگزیر سنگلج یاد میشود، اگر چه میتواند مولود ترافیک و ناهمگونی همسایگان و مخاطرات شبانگاهی باشد اما قطعاً متأثر از تولیدهای تئاتری و سطح کیفی آثار و بسامد همرسانیها نیز خواهد بود. علاجِ این عزلت، تکلیف به تعویقافتادهای است که سال به سال یادآوری میشود و از یاد میرود. توقف و انتظار در اجراییشدن طرحهایی همچون توسعه سنگلج، تخصیص پارکینگ خودرویی و به روزرسانی این تماشاخانه، از دست دادن فرصتهاست. آن چه که میتواند تضمین حیات این تماشاخانه باشد تئاتری است که به تولید آگاهی و نشاط منتهی شود و به دور از چرخههای جشنوارهایپسند و ساختهای سفارشی، عرضاندام کند. وسواس در انتخاب آثار و بهگزینیهای تئاتری باید شرط مسلم تقویم اجراهای سنگلج باشد؛ شرطی که قطعاً با ادای آن، از صندلیهای خالی سنگلج خواهد کاست.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه