سیره رسول خدا-7

اتکای دین بربنیان‌های آگاهی


 اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
بی‌تردید وظیفه ابتدایی یک مبلغ اظهار بیزاری و مخالفت با اعتقادات باطل مخاطبان نیست، چه این کار موجب نفرت و از بین رفتن زمینه‌های پذیرش دعوت می‌شود بلکه شیوه‌های اقناعی به تجربه مؤثرتر است و تنها پس از مؤثر نبودن آن و عناد مخاطبان می‌توان به شیوه اظهار بیزاری روی آورد.
مطالعه سیره پیامبر گرامی اسلام(ص) از خلال آیات و روایات نشان می‌دهد که آن حضرت این شیوه را جز در جایی که امید به پذیرش دعوت از سوی مخاطبان نداشته به کار نبرده است. مضاف بر اینکه این شیوه را با دقت و ظرافت تمام و در طی مراحلی از خفیف تا شدید اعمال نموده است. نمونه بارز این نوع برخورد در آیات سوره کافرون است. در این آیات حضرت همراه با استدلال‌های خدشه‌ناپذیر عقلی و فطری از رفتار شرک‌آمیز کفار مکه برائت می‌جوید.همچنین در سیره رسول خدا(ص) و مکتب او از جهل و غفلت و عوامفریبی اثری نیست و هرچه هست برپایه آگاهی و بصیرت باطنی بنا شده است اگر زرمداران و زورمندان عالم برای باقی ماندن بیشتر بر مسند دنیوی به جهل و غفلت و فریب مردم تکیه می‌کنند در مرام انبیا بالعکس جز آگاهی و علم و بصیرت مطلوب نمی‌باشد و گرایشی که مبتنی بر شناخت و معرفت دل نباشد پوچ و متزلزل شمرده می‌شود.
تاریخ اسلام مملو از رشادت‌ها وجان نثاری‌های کسانی است که آگاهانه اسلام را پذیرفته و در راه آن تن به خطر داده‌اند و تا سرحد جان بر آن پای فشرده‌اند. از این روست که پیامبر طریقه و استراتژی خود را در دعوت آگاهانه به سوی حق خلاصه می‌کند و به زبان وحی می‌فرماید: این است راه من، که من و هر کس مرا پیروی کند، با بینایی به سوی خدا دعوت می‌شوند (یوسف آیه ۱۰۸)
قول و فعل رسول گرامی اسلام(ص)مشتمل بر استدلال‌های متین و برهان‌های فطرت پسند است و از طریق بیدار کردن فطرت پاک آدمی سعی در آمادگی مخاطب برای پذیرش حقیقت می‌نماید که به نمونه‌ای از آن اشاره می‌شود.
رسول اکرم(ص) پسری داشت از ماریه قبطیه به‌نام ابراهیم، این پسر مورد علاقه رسول‌الله(ص) بود. این کودک در هجده ماهگی بر اثر بیماری از دنیا رفت. رسول خدا که کانون عاطفه بود از فوت فرزند متأثر گردید و گریست، حتی در روایات آمده است که حضرت در فراق فرزندش این جملات را بر زبان آورد: «دل می‌سوزد و اشک جاری می‌شود. ای ابراهیم! ما به خاطر تو محزونیم، ولی هرگز چیزی برخلاف رضای پروردگار نمی‌گوییم.» جامعه کوچک مسلمانان هم بالطبع به خاطر حزن پیامبر، غمگین و متأثر شده و از اینکه می‌دیدند غباری از حزن بر دل مبارک رسول الله(ص) نشسته است ناراحت بودند. همان روز تصادفاً خورشید گرفتگی پیش آمد، مسلمانان شک نکردند و گرفتن خورشید را هماهنگی عالم بالا به‌خاطر پیامبر و در ارتباط با حزن آن حضرت گفتند. این مطلب در میان مردم مدینه پیچید و زن و مرد یک‌زبان و یکدل آن را مطرح می‌کردند و در گفت‌و‌گو با یکدیگر می‌گفتند: دیدید، خورشید به‌خاطر حزنی که بر پیامبر اکرم(ص) عارض شد گرفت!؟ این موضوع اتفاقاً موجب تقویت عقیده مردم به پیامبر اسلام بود و زمینه مساعدی برای پذیرش اسلام از سوی جمعی دیگر از غیرمسلمانان می‌بود. ولی پیامبر اکرم(ص) همین که از رواج این شایعه اطلاع یافت بلافاصله مردم را گرد آورده و به بالای منبر رفت و خطاب به مردم فرمود: اینکه خورشید گرفت به خاطر فرزند من نبود و آن را تکذیب کرد. پیامبر خدا می‌توانست از این موضوع برای پیشبرد دین خدا استفاده کند و حداقل با سکوت خویش اجازه دهد تا از جهل مردم در جهت تقویت دین خدا که در آغاز راه بود و نیاز به تبلیغ و تقویت داشت استفاده شود ولی پیامبراکرم(ص) اجازه نداد تا از نقاط ضعف فکری و فرهنگی مردم حتی در جهت ترویج دین استفاده شود. چرا که دین اسلام بر بنیان‌های آگاهی و روشن‌اندیشی نهاده شده است.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7743/16/588716/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها