دیوارها تاریخ را روایت می کنند



امرالله فرهادی
گرافیست
بعد از چهل سال به پیشنهاد دوستم مجید عباسی که از گرافیست‌های نامدار کشورمان هستند، این مجموعه عکس را در قالب کتابی به نام «دیوارها سخن می‌گویند» چاپ کردم که بعد از ظهر روز سه‌شنبه 27 مهرماه در موزه هنرهای معاصر تهران از آن رونمایی شد. اسم کتاب را هم آقای عباسی ناشر نشان‌نوشت پیشنهاد کردند و طراحی کتاب هم به همت ایشان بود. این پروژه را سال 58 با نام دیوار نگاشته‌های انقلاب برای تز دوره لیسانسم انجام دادم. در این پروژه تمام عکس‌ها را خودم گرفتم اما کار پژوهشی و تحقیقی آن را با خانم لطیفه بزرگ‌زاده شهدادی به پایان رساندم. بنابراین ترجیح دادم همان نام «دیوارها سخن می‌گویند» را برایش انتخاب کنم. این اسم روایتی است از آنچه که بر دیوارها گذشته است. این یک روایتی است که با مردم سخن می‌گوید و هنوز هم حرف می‌زند. من باید مثل تمام دانشجویان رشته‌های هنر برای مدرک لیسانسم موضوعی را کار می‌کردم. این موضوع را از جنب و جوش‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی شروع کردم. همیشه دوربین همراهم بود و از بعضی تظاهرات و راهپیمایی‌ها عکس می‌گرفتم. زمانی می‌دیدم که روی دیوارها هم چیزهایی نوشته می‌شود اما فردا صبح می‌دیدم که روی اینها رنگ خورده است و هنوز شره‌های رنگ روی دیوار است. شکل و تصویری که اینها ایجاد می‌کرد برای من که دانشجوی گرافیک بودم خیلی جذاب بود و از اینها عکس گرفتم البته نه با دید یک مستندساز بلکه با دیدگاه یک دانشجوی گرافیک. وقتی عکاسی می‌کردم دیدم شعارهایی که روی دیوا‌رها نوشته شده است شعارهایی است که امروز هست ولی فردا نیست. و خط و ربط آن چیز بدی نیست. برای همین اسلایدهای سی و پنج میلیمتری رنگی می‌گرفتم. استادم زنده‌یاد ایرج انواری که همسایه ما بود و رابطه نزدیک و دوستانه‌ای با ایشان داشتم، ماجرای عکس‌ها را به او گفتم. او هم از این موضوع خوشش آمد و به من پیشنهاد داد که دامنه جغرافیای عکس‌هایم را بیشتر کنم و مرا نسبت به این قضیه حساس‌تر کرد و من هر اتفاقی که می‌افتاد عکاسی می‌کردم. از طرفی به من گفت درخواستی به دانشگاه بدهم تا آن را به عنوان پروژه لیسانسم بپذیرند. ایشان در انتها به من گفتند یک کار پژوهشی بصری هم انجام دهم. مثلاً دیوارها با چه ابزاری نوشته شده؟ آیا با حوصله نوشته شده یا با ترس و هول و ولا؟ طبیعتاً کسی که می‎نوشت فرار می‌کرد. اینکه خوش خط است یا بدخط و نکات دیگر. گاهی شیرین‌کاری‌هایی هم می‌دیدم. مثلاً کلیشه‌هایی ساخته می‌شد یا شاه را برعکس می‌نوشتند. همه اینها جذابیت‌هایی بود تا این عکس‌ها را بگیرم. در حقیقت پژوهش را با خانم شهدادی به اتمام رساندم. من دانشجوی گرافیک بودم اما نمی‌دانستم چه سند تصویری ارائه دهم. استاد نازنینم آقای ممیز روزی به من گفتند که شنیدم عکاسی کرده‌ای و من ایشان را دعوت کردم تا به استودیو بیایند. ایشان وقتی عکس‌ها را دیدند، خوششان آمد و به من گفتند که دارند از دیوارها عکس می‌گیرند. من به استاد گفتم حاصل کار پژوهشی‌ام را چگونه به کار عملی تبدیل کنم؟ ایشان گفتند که از آنها پوستر استخراج کنم. همان روز به من گفتند از چند جا عکس بگیر و بیاور من هم گرفتم و به صورت سیاه و سفید چاپ کردم. ایشان به من نشان دادند که چگونه باید کار را طراحی کنم. آنهایی را که ظرفیت بصری و پیام‌رسانی شان در قالب پوستر رسا و کامل است عکسبرداری کردم. تعداد زیادی عکس‌های سیاه و سفید گرفتم و پوستر درست کردم. پروژه من نمره خوبی گرفت و اکنون بعد از چهل سال از 1600 عکسی که گرفتم حدود 250 عکس برای اولین بار منتشر شد.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7753/16/589867/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها