نگاهی به نمایشگاه «درون گوشت و استخوان» اثر مریم کوهستانی

زخم و نشانه‌ها


شیوا فلاحی
منتقد
 نه گوشت است و نه استخوان. مجسمه‌ها در خلاصه‌ترین وضعیت فیزیکی برپا شده‌اند و بخش‌هایی از اندام‌های حرکتی خود را از دست داده‌اند و در مقابل، تعدادی از آنها نیز جزئیاتی یافته‌اند که بر امکانات معنایی اثر می‌افزایند. در تعدادی از پیکر‌ها، اندام‌ها قابلیت حرکت و چرخش می‌یابند، در برخی، ثابت مانده و در میان چند تن، اعضا با یکدیگر می‌آمیزند و موجب پیوند ابدی یک تن با دیگری می‌شوند.
جنسیت‌زدایی از پیکرها، به آنها، وضعیتی تجریدی و استعاری از مفهوم انسان می‌بخشد، که در کنار جزئیاتی که هنرمند عامدانه به آنها پرداخته است، بر وجوه خوانش اثر می‌افزاید. بافت، رنگ، کبودی، زخم و نشانه‌ها، بر اندام‌ها، نمایه‌هایی از تجارب زیسته، تروما و سرکوب‌های انسانی هستند که بار زمانی یافته‌اند و با توجه به شکنندگی رسانه به کار رفته در ساخت مجسمه‌ها، بر آسیب‌پذیری انسان تأکید می‌ورزند. این امر در دیگر وجوه پرداخت آثار، از جمله مفاصل پیکرها نیز، نمود می‌یابد. مفصل که موجب حرکت و انعطاف می‌شود، در برخی از این مجسمه‌ها حذف شده، در تعدادی قابلیت خویش را از دست داده و در بعضی از آنها امکان چرخش و حرکت را فراهم آورده است، اما به گونه‌ای که هر حرکت موجب سایش اندام‌ها بر یکدیگر و تداعی رنج می‌شود. همچنین، در بعضی از آثار، با شکاف در اندام‌ها و ارتباط پیکر با دیگری یا اتصال غیر متعارف اندام‌ها با یکدیگر شدت می‌یابد، که کنش‌ها و انعطاف تحمیلی از جانب دیگری را به نقد می‌کشد. از این رو، نوازش اندام‌های از تن گسیخته واکنشی در مقابل مالیخولیای برآمده از تحمیل‌ها و سرکوب‌های اجتماعی است، که به بیان هنری تصویر شده‌اند. پرداخت دست‌ و پاها در پیکرهای این مجموعه نیز حائزاهمیت است، که بعضاً، مضطرب و معذب‌اند، به برخی امکان کنشگری داده و از دیگری این امکان را سلب می‌نمایند. این جوارح اما در برخی از آثار با یکدیگر آمیخته‌ شده‌اند و بدین ترتیب، یک تن در ادامه دیگری قرار گرفته و آن را متأثر می‌نماید، اما، به موجب تفاوت‌ میان فیگورها، یکی بر دیگری غلبه و رجحان می‌یابد، که به نسبت کنش، شیوه قرارگیری‌ آدمک‌ها نسبت به یکدیگر و چشمان باز یا بسته‌ هر کدام، قابلیت تعیین موضع و در نتیجه، تفسیر می‌یابند. پیکر‌های بزرگ‌تر، با وجود زدودن عوامل شناسایی جنسیت و محدودیت‌های هویتی، با توجه به شیوه ارتباطشان با دیگری، نقشی مادرانه اتخاذ می‌نمایند و کنشگرند، که به واسطه نداشتن اندام‌های سخنوری، مانند زبان و دندان، پیوندی پیشازبانی با پیکر متصل به خویش برقرار می‌کنند و از طرفی، با توجه به داشتن چشمان باز، بر این گسست و در عین حال، پیوست با او واقف‌اند، که این امر، در مقابل انکار امر «فقدان» توسط پیکرهای چشم بسته (در مقام کودک) قرار می‌گیرد. ارتباط  پیشازبانی مادر و کودک، به عنوان خاستگاه مالیخولیای انسانی، در پیوند با عنوان اثر، «درون گوشت و استخوان»، بر وجوه تفسیری آن می‌افزاید و به «خون»، در مقام خاستگاه نسبت موروثی و تنانه میان فرد با دیگری، اشاره می‌نماید. همچنین، برخی آدمک‌ها در ارتباط با آدمک‌های کوچک‌تر حامل اندام‌های زبانی و امور نمادین، به تعاملات زبانی و نمادین، کشاکش میان «سرپیچی» و «سرکوب» میل به دیگری یا «طرد» او دچار می‌شوند. بدین ترتیب، این مجموعه به دغدغه مریم کوهستانی در بازیابی خویش و دستیابی به امر تعلق، چه در ساحت فردی و چه اجتماعی، امکان تجلی می‌دهد و در نتیجه، موجب تسلی برآمده از بیانگری شده، که هم‌مرتبه با ژویی‌سانس است.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7758/15/590335/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها