انتظار ما ایرانیان از فلسفه
هماندیشی روز جهانی فلسفه، بههمت خانه اندیشمندان علوم انسانی و با همکاری کمیسیون ملی یونسکو و مجمع عالی حکمت اسلامی ۲۷ آبان ماه برگزار شد. دکتر غلامرضا اعوانی و دکتر محسن جوادی از جمله سخنرانان این همایش مجازی بودند.
تکریم «حکمت معاد»؛ تحقیر «حکمت معاش»
دکتر غلامرضا اعوانی، استاد فلسفه و عضو فرهنگستان علوم ایران، فلسفه را بهمعنای دانش اداره زندگی و حکومت تعریف کرد و معتقد است که ایران از کشورهای نادری است که در حکومت خود «حکمت» داشته است؛ از حکمت نظری گرفته تا حکمت سیاسی و حکمت عملی. و به این اعتبار است که ما ایرانیان از فلسفه انتظارات بیشتری داریم و آن را برای اداره زندگی و حکومت میخواهیم.
او معتقد است که ما یک فلسفه سنتی حکمت داریم که در جهت «حکمت الهی» رشد کرده است اما از نظر حکمت زمینی و حکمت معاش تنزل داشته است. اما فلسفه در غرب مسیر عکس ما را در پیش گرفت؛ بدین معنا که هرچه دارد «حکمت معاش» است و از «حکمت معاد» چندان خبری نیست.
وی در ادامه به چرایی توجه به «حکمت» در ایران پرداخت. به زعم او، دلیل این توجه، تعالیم قرآن است که تمام دین را حکمت و انبیا را آموزنده حکمت میداند و خود قرآن، حکمت است و این حکمت هم جهانی است و محدود به ایران هم نیست اما با این حال، هیچ کجا غیر از ایران حکمت اسلامی به این معنا نداریم و ما تنها کشوری هستیم که این سنت را به نسلهای بعد انتقال دادهایم.
او معتقد است که در ایران هر کجا که مرکز حکومت بود، مرکز فلسفه هم بوده است؛ تهران هم شهر هزار حکیم بود اما با آمدن دانشگاه، فلسفه و حکمت به انزوا رفت این در حالی است که دانشگاه میتوانست تنها جایی باشد که بتواند این دو (حکمت و فلسفه جدید) را بهم پیوند بزند، اما این اتفاق نیفتاد. نتوانستیم بین فلسفه جدید و قدیم پیوند بزنیم، این در حالی است که مسائل هم مشترک است و تمام غرب به یونان میرسند. نقصی که دانشگاه تهران داشت این بود که در آن فلسفه جدید تدریس نمیشد و نهایتاً تا هگل پیش میرفتند اما فلسفه یونان، دکارت و کانت کاملاً تدریس میشد.
بهزعم او، ارتباط حکمت و دین یا به تعبیری مسأله عقل و وحی، یکی از دستاوردهای حکمت ما است که از قضا، مورد نیاز جهان امروز نیز هست. البته در فلسفه غرب بتازگی مسأله حکمت و دین مطرح شده است اما چون در حوزه حکمت عقبه نظری ندارند، نتوانستهاند در نسبت عقل و وحی به دستاوردهای قابل توجهی دست پیدا کنند تا آنجا که شاید دویست رساله دکتری در مورد کانت نوشتهاند اما یک کتاب در نقد کانت از دیدگاه حکمت ندارند.
در آموزش «فلسفه اخلاق» کارنامه قابل قبولی نداریم
دکتر محسن جوادی، استاد حکمت و فلسفه اسلامی، معتقد است که فلسفه اخلاق در ایران سه مسیر را طی کرده است؛ نخست، از رهگذر ترجمه آثار فلسفی، مانند تاریخ فلسفه فروغی که در دل آن، مباحث مربوط به فلسفه اخلاق نه بهصورت مستقل که در قالب مباحث فلسفی آمده است. دوم، به تلاش افرادی همچون دکتر آرانی برمیگردد که طی آن، فلسفه اخلاق به شکل فلسفه مارکسیستی ورود پیدا میکند و اتفاقاً واکنشهای مهم و قویای را در حوزههای علمیه برمیانگیزد و خود این امر، فرصتی برای پرداختن به مباحث اخلاق میشود. سوم، بواسطه آشنایی با آثار نویسندگان عرب بوده است.
به باور جوادی، در آشنایی ما با فلسفه اخلاق، آنانی که خارج از کشور تحصیل کردهاند، زبان انگلیسی میدانند و بههمین دلیل توانستهاند، آشنایی خوبی با مباحث فلسفه اخلاق در غرب پیدا کنند نیز تا حدی در ورود مباحث فلسفه اخلاق به ایران و آشنایی جامعه دانشگاهی ما با این حوزه اثرگذار بودهاند اما اثرگذارتر از آن، واکنشهایی بود که به آن کارها صورت گرفت که بهعنوان نقاط عطفی در فلسفه اخلاق ما بشمار میرود.
او معتقد است که وضعیت آموزش فلسفه اخلاق در فضای دانشگاهی ما چندان قابلقبول نیست و در این زمینه چندان کارنامه رضایتبخشی نداریم تا آنجا که بسیاری از دانشگاههای معتبر ایران این رشته را در کارشناسی و دکتری ندارند. از این رو، در حوزه فلسفه اخلاق نیازمند کارهای جدیتر هستیم. جوادی اما وضعیت فلسفه اخلاق در حوزه پژوهش را مطلوبتر ارزیابی کرد و گفت که پژوهشکدههای رسمی وابسته به وزارت علوم یا وابسته به نهادهای رسمی، کارهای پژوهشی قابل قبولتری را در حوزه فلسفه اخلاق صورت دادهاند.
وی در پایان تأکید کرد که در حوزه فلسفه اخلاق نیازمند کارهای میانرشتهای همچون روانشناسی اخلاق یا جامعهشناسی اخلاق، عصبشناسی و اخلاق، مطالعات اخلاق کاربردی و... هستیم و باید ورود جدیتری در این زمینه داشته باشیم.
تکریم «حکمت معاد»؛ تحقیر «حکمت معاش»
دکتر غلامرضا اعوانی، استاد فلسفه و عضو فرهنگستان علوم ایران، فلسفه را بهمعنای دانش اداره زندگی و حکومت تعریف کرد و معتقد است که ایران از کشورهای نادری است که در حکومت خود «حکمت» داشته است؛ از حکمت نظری گرفته تا حکمت سیاسی و حکمت عملی. و به این اعتبار است که ما ایرانیان از فلسفه انتظارات بیشتری داریم و آن را برای اداره زندگی و حکومت میخواهیم.
او معتقد است که ما یک فلسفه سنتی حکمت داریم که در جهت «حکمت الهی» رشد کرده است اما از نظر حکمت زمینی و حکمت معاش تنزل داشته است. اما فلسفه در غرب مسیر عکس ما را در پیش گرفت؛ بدین معنا که هرچه دارد «حکمت معاش» است و از «حکمت معاد» چندان خبری نیست.
وی در ادامه به چرایی توجه به «حکمت» در ایران پرداخت. به زعم او، دلیل این توجه، تعالیم قرآن است که تمام دین را حکمت و انبیا را آموزنده حکمت میداند و خود قرآن، حکمت است و این حکمت هم جهانی است و محدود به ایران هم نیست اما با این حال، هیچ کجا غیر از ایران حکمت اسلامی به این معنا نداریم و ما تنها کشوری هستیم که این سنت را به نسلهای بعد انتقال دادهایم.
او معتقد است که در ایران هر کجا که مرکز حکومت بود، مرکز فلسفه هم بوده است؛ تهران هم شهر هزار حکیم بود اما با آمدن دانشگاه، فلسفه و حکمت به انزوا رفت این در حالی است که دانشگاه میتوانست تنها جایی باشد که بتواند این دو (حکمت و فلسفه جدید) را بهم پیوند بزند، اما این اتفاق نیفتاد. نتوانستیم بین فلسفه جدید و قدیم پیوند بزنیم، این در حالی است که مسائل هم مشترک است و تمام غرب به یونان میرسند. نقصی که دانشگاه تهران داشت این بود که در آن فلسفه جدید تدریس نمیشد و نهایتاً تا هگل پیش میرفتند اما فلسفه یونان، دکارت و کانت کاملاً تدریس میشد.
بهزعم او، ارتباط حکمت و دین یا به تعبیری مسأله عقل و وحی، یکی از دستاوردهای حکمت ما است که از قضا، مورد نیاز جهان امروز نیز هست. البته در فلسفه غرب بتازگی مسأله حکمت و دین مطرح شده است اما چون در حوزه حکمت عقبه نظری ندارند، نتوانستهاند در نسبت عقل و وحی به دستاوردهای قابل توجهی دست پیدا کنند تا آنجا که شاید دویست رساله دکتری در مورد کانت نوشتهاند اما یک کتاب در نقد کانت از دیدگاه حکمت ندارند.
در آموزش «فلسفه اخلاق» کارنامه قابل قبولی نداریم
دکتر محسن جوادی، استاد حکمت و فلسفه اسلامی، معتقد است که فلسفه اخلاق در ایران سه مسیر را طی کرده است؛ نخست، از رهگذر ترجمه آثار فلسفی، مانند تاریخ فلسفه فروغی که در دل آن، مباحث مربوط به فلسفه اخلاق نه بهصورت مستقل که در قالب مباحث فلسفی آمده است. دوم، به تلاش افرادی همچون دکتر آرانی برمیگردد که طی آن، فلسفه اخلاق به شکل فلسفه مارکسیستی ورود پیدا میکند و اتفاقاً واکنشهای مهم و قویای را در حوزههای علمیه برمیانگیزد و خود این امر، فرصتی برای پرداختن به مباحث اخلاق میشود. سوم، بواسطه آشنایی با آثار نویسندگان عرب بوده است.
به باور جوادی، در آشنایی ما با فلسفه اخلاق، آنانی که خارج از کشور تحصیل کردهاند، زبان انگلیسی میدانند و بههمین دلیل توانستهاند، آشنایی خوبی با مباحث فلسفه اخلاق در غرب پیدا کنند نیز تا حدی در ورود مباحث فلسفه اخلاق به ایران و آشنایی جامعه دانشگاهی ما با این حوزه اثرگذار بودهاند اما اثرگذارتر از آن، واکنشهایی بود که به آن کارها صورت گرفت که بهعنوان نقاط عطفی در فلسفه اخلاق ما بشمار میرود.
او معتقد است که وضعیت آموزش فلسفه اخلاق در فضای دانشگاهی ما چندان قابلقبول نیست و در این زمینه چندان کارنامه رضایتبخشی نداریم تا آنجا که بسیاری از دانشگاههای معتبر ایران این رشته را در کارشناسی و دکتری ندارند. از این رو، در حوزه فلسفه اخلاق نیازمند کارهای جدیتر هستیم. جوادی اما وضعیت فلسفه اخلاق در حوزه پژوهش را مطلوبتر ارزیابی کرد و گفت که پژوهشکدههای رسمی وابسته به وزارت علوم یا وابسته به نهادهای رسمی، کارهای پژوهشی قابل قبولتری را در حوزه فلسفه اخلاق صورت دادهاند.
وی در پایان تأکید کرد که در حوزه فلسفه اخلاق نیازمند کارهای میانرشتهای همچون روانشناسی اخلاق یا جامعهشناسی اخلاق، عصبشناسی و اخلاق، مطالعات اخلاق کاربردی و... هستیم و باید ورود جدیتری در این زمینه داشته باشیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه