کوتاه در مورد «آتابای»

عشق و جنون


نازنین اردوبازارچی
منتقد
«آتابای» به کارگردانی نیکی کریمی فیلم ساده‌ای است در مورد آدم‌های ساده؛ آدم‌هایی با زخم‌‌های ملموس و داستان‌هایی گاه غیرمعمول اما شاید کلیشه‌ای. کاظم (هادی حجازی‌فر) یک روستایی بی‌ریا است که پس از تحصیل در تهران و تجربه عشقی نافرجام به روستای محل تولد خود بازمی‌گردد و، به‌گفته خود، با زخم و خشمگین می‌رود تا انتقام خود را بگیرد. اما این خشم راه خود را بسوی آبادانی روستا کج می‌کند. زخم‌های کاظم اما بر روانش باقی می‌مانند و او سرگردان درپی سؤالاتش در حال پرسه‌زنی در سفرهای خود است. روان آشفته او درست مثل لاستیکی است که یک‌روز به همراه دوستش، یحیی (جواد عزتی)، روی تپه‌ای آتش می‌زنند و هر چقدر که پیشتر و تندتر می‌رود آتش آن هم برافروخته‌تر می‌شود. کاظم شخصیت بسیار صاف و صادقی دارد و داستان زندگی‌اش هم با همین صراحت روایت می‌شود. روایت خطی و سرراست فیلم بیننده را با خود همراه می‌کند و در این همراهی بیشتر و بیشتر سادگی شخصیت کاظم پدیدار می‌شود. اینکه چقدر مخلصانه خود را در خودسوزی خواهرش مقصر می‌داند و بار این تقصیر را با خود می‌کشد. اینکه چقدر آسان عاشق می‌شود و چقدر در بیان این عشق خام‌دست است و خود تیشه به ریشه‌ا‌ش می‌زند و انگار در تمام زندگی‌اش، مثل سکانسی که لابه‌لای درخت‌های گیلاس می‌دود، در حال زخم زدن به خودش بوده است. فیلم بشدت شخصیت محور است و روایت حول محور کاظم و ناکامی‌هایش شکل می‌گیرد. کارگردان با استفاده از یک روایت اول‌شخص به بررسی شخصیت کاراکتر اصلی خود می‌پردازد و او را در همان وضعیتی رها می‌کند که در اول فیلم نشان داده است. چرخش‌های داستانگویی تأثیری بر کاظم نداشته‌اند و او همان‌طور که در ابتدای فیلم مشغول شمردن سال‌های احتمالی مرگش است در انتها نیز سال‌ها را می‌شمارد. اما آیا کاظم انتهای فیلم همان کاظمی است که در ابتدای فیلم با او روبه‌رو شده‌ایم؟ پاسخ به این سؤال قدری پیچیده است. تکه‌هایی از پازل گذشته کاظم با حرف‌های یحیی تغییری اساسی می‌کنند و از نو چیده می‌شوند و پس از این مرحله است که کاظم با رهایی از بار عذاب وجدانی که سال‌ها به دوش کشیده قادر می‌شود دوباره به زندگی بازگردد، دوباره عاشق شود و بتواند سرنوشت خود را در دست بگیرد. اما آیا این رستگاری ناگهانی ابدی است؟ او رها شده از بند به سمت معشوق می‌گریزد اما همینجاست که سرنوشت محتوم او، یعنی شکست ناشی از خام‌دستی و غلیان کنترل نشده احساسات دوباره به سراغ او می‌آیند و باز هم موجب ناکامی او می‌شوند. کاظم در انتها همان مرد شکست خورده‌ای است که در ابتدای فیلم بوده و باز هم نتوانسته از فرصتی که جهان هستی پیش رویش گذاشته بخوبی و به نفع خود بهره ببرد. سادگی شخصیت کاظم بخوبی در دنیای اطرافش بازنمایی می‌شود. سادگی روابط انسانی، فضا و محیط روستایی و زندگی در روستا با شخصیت کاراکتر اصلی همخوانی دارند. فیلم با نمای کوه‌ها آغاز می‌شود و این لختی و بی‌پیرایگی محیط پیرامون در باقی فیلم نیز دیده می‌شود. فیلم توانسته با بکارگیری قاب‌هایی زیبا، داستان خطی و کارگردانی روان ویژگی‌های کاراکتر اصلی را در دل ساختار فیلم بگنجاند و در نهایت به فضای یکدست و موزونی دست یابد که روایت را در آن جاری کند. آتابای فیلمی ساده است در مورد آدم‌های ساده.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7789/11/593358/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها