زندگی در تئاتر دانشجویی
حسین جمالی
نویسنده و کارگردان
گفتن و نوشتن از تئاتر همیشه من را میبرد تا روزهای دانشجویی و روزگار زیبایی که در محیط دانشگاه در تکاپوی رسیدن به تئاتر بودیم؛ روزهایی که اشتیاقی علیحده در ما به وجود آورد و آیندهمان را روشن کرد و مسیر را نشانمان داد. همین است که نه من، که بسیاری از صاحبنامها و چهرههای درجه یک روی اهمیت تئاتر بهعنوان فرصتی برای زایش فرم و محتواهای تازه تأکید کردهاند و آن را زمینهساز و بسترساز شکوفایی انگیزهها و اشتیاقها و در نهایت استعدادهای جوانی دانستهاند که ممکن است دایره زیستشان به دورترین یا نزدیکترین شهرها باشد. این جوانها از شهرهای مختلف برای تحصیل و خودسازی وارد دانشگاهها میشوند و بینش و فرهنگ بومی خودشان را به این فضای تازه میآورند و در خلال همکاریها و همزیستیهای دانشجویی معجونی تازه تجربه میکنند. هنرمند تئاتر دانشگاهی، جوان، خلاق و پر از انرژی است. از مکاشفه و آفریدن صحنههای بدیع و شگفتانگیز بیم ندارد و بر توان خود تکیه میدارد و اندیشه انسان غیروابسته را بر صحنههای پژوهیدهاش تمرین و اجرا میکند. تئاتر دانشگاهی بر تفکر تازه متکی است و هنرمند این نوع از تئاتر با تمام وجود تلاش میکند تا خودش و هر آنچه ریشههای اوست برون بریزد، بیاورد و موجودیت پاک و انسانیاش را با نور ، رنگ ، آهنگ و حرکت به جهان پیراموناش نشان دهد. سؤال اینجاست که آیا تئاتر در طول زیست تاریخیاش هدفی غیر از این داشته است؟ دانشجویانی که وقت وعمر جوانی خود را در پلاتوهای کوچک با کمترین امکانات سپری میکنند و به تمرین گفتارها و حرکتهای نمایشی بسنده نمیکنند و حقوق خود را به جای گیشهها از تاریخ پیشرو و آینده نزدیک دریافت میکنند. برای من که هنوز خود را دانشجو میدانم این یعنی خود زندگی... چرا که تئاتر فقط یک شغل نیست و شاید حتی اصلاً شغل نباشد. تئاتر وسیلهای برای شناخت خود و جهان پیرامون است و میخواهد چیزی بشود تا بیایند، ببینندش. ارزش تئاتر دانشگاهی بیش از هر مقوله دیگری (که همه آنها نیز با ارزشاند) شور و اشتیاق خستگیناپذیر هنرمندان آن است. دانشگاهها و فعالیت هنری در دانشگاه رنگبندی زیبایی از طیف افرادی ازجمله تئاتریها و غیر تئاتریها را با برچسب زیبایی بهنام تئاتر دور هم جمع میکنند تا به طرزی نامحسوس، مکالمه اجتماعی شکل یافته از بینشها در قالب هنر تئاتر شکل بگیرد. باوجود همه مصایب اقتصادی و... اگر چرخ تئاتر دانشگاهی با اراده و جنبش خود دانشجویان به حرکت درآید و مدیران فرهنگی با نگاهی پدرانه از استقلال این جریان حمایت به عمل بیاورد خواهیم دید که شکوفههای پر از طراوت دانشجویان درسالهای نه چندان دور، نسیم بهاری را به درخت تئاتر حرفهای ما میدمند و مخاطب تئاتر نفساش تازه میشود. تئاتر در دانشگاهها، دانشجویان را در پویاترین دوران زندگیشان که همان سن نوجوانی و جوانی باشد گرد هم میآورد و کار گروهی و تشکیل اجتماع را به آنها میآموزد. همه اینها باعث شد که از همان دوران دانشجویی با خود قرار بگذارم تا همیشه دانشجو بمانم و این فرصت را فرصتی مستمر بدانم که هنوز و همیشه میشود از آن آموخت.
نویسنده و کارگردان
گفتن و نوشتن از تئاتر همیشه من را میبرد تا روزهای دانشجویی و روزگار زیبایی که در محیط دانشگاه در تکاپوی رسیدن به تئاتر بودیم؛ روزهایی که اشتیاقی علیحده در ما به وجود آورد و آیندهمان را روشن کرد و مسیر را نشانمان داد. همین است که نه من، که بسیاری از صاحبنامها و چهرههای درجه یک روی اهمیت تئاتر بهعنوان فرصتی برای زایش فرم و محتواهای تازه تأکید کردهاند و آن را زمینهساز و بسترساز شکوفایی انگیزهها و اشتیاقها و در نهایت استعدادهای جوانی دانستهاند که ممکن است دایره زیستشان به دورترین یا نزدیکترین شهرها باشد. این جوانها از شهرهای مختلف برای تحصیل و خودسازی وارد دانشگاهها میشوند و بینش و فرهنگ بومی خودشان را به این فضای تازه میآورند و در خلال همکاریها و همزیستیهای دانشجویی معجونی تازه تجربه میکنند. هنرمند تئاتر دانشگاهی، جوان، خلاق و پر از انرژی است. از مکاشفه و آفریدن صحنههای بدیع و شگفتانگیز بیم ندارد و بر توان خود تکیه میدارد و اندیشه انسان غیروابسته را بر صحنههای پژوهیدهاش تمرین و اجرا میکند. تئاتر دانشگاهی بر تفکر تازه متکی است و هنرمند این نوع از تئاتر با تمام وجود تلاش میکند تا خودش و هر آنچه ریشههای اوست برون بریزد، بیاورد و موجودیت پاک و انسانیاش را با نور ، رنگ ، آهنگ و حرکت به جهان پیراموناش نشان دهد. سؤال اینجاست که آیا تئاتر در طول زیست تاریخیاش هدفی غیر از این داشته است؟ دانشجویانی که وقت وعمر جوانی خود را در پلاتوهای کوچک با کمترین امکانات سپری میکنند و به تمرین گفتارها و حرکتهای نمایشی بسنده نمیکنند و حقوق خود را به جای گیشهها از تاریخ پیشرو و آینده نزدیک دریافت میکنند. برای من که هنوز خود را دانشجو میدانم این یعنی خود زندگی... چرا که تئاتر فقط یک شغل نیست و شاید حتی اصلاً شغل نباشد. تئاتر وسیلهای برای شناخت خود و جهان پیرامون است و میخواهد چیزی بشود تا بیایند، ببینندش. ارزش تئاتر دانشگاهی بیش از هر مقوله دیگری (که همه آنها نیز با ارزشاند) شور و اشتیاق خستگیناپذیر هنرمندان آن است. دانشگاهها و فعالیت هنری در دانشگاه رنگبندی زیبایی از طیف افرادی ازجمله تئاتریها و غیر تئاتریها را با برچسب زیبایی بهنام تئاتر دور هم جمع میکنند تا به طرزی نامحسوس، مکالمه اجتماعی شکل یافته از بینشها در قالب هنر تئاتر شکل بگیرد. باوجود همه مصایب اقتصادی و... اگر چرخ تئاتر دانشگاهی با اراده و جنبش خود دانشجویان به حرکت درآید و مدیران فرهنگی با نگاهی پدرانه از استقلال این جریان حمایت به عمل بیاورد خواهیم دید که شکوفههای پر از طراوت دانشجویان درسالهای نه چندان دور، نسیم بهاری را به درخت تئاتر حرفهای ما میدمند و مخاطب تئاتر نفساش تازه میشود. تئاتر در دانشگاهها، دانشجویان را در پویاترین دوران زندگیشان که همان سن نوجوانی و جوانی باشد گرد هم میآورد و کار گروهی و تشکیل اجتماع را به آنها میآموزد. همه اینها باعث شد که از همان دوران دانشجویی با خود قرار بگذارم تا همیشه دانشجو بمانم و این فرصت را فرصتی مستمر بدانم که هنوز و همیشه میشود از آن آموخت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه