به بهانه تولد سعید صادقی عکاس جنگ
ترسیم تعهد در آیینه صداقت
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
سعید صادقی عکاس مشهور جنگ امروز 68 ساله میشود. 68 سالی که نزدیک به 5 دهه آن با حوادث مهم تاریخی در آمیخته. با این ویژگی که سعید حتماً جزئی از آن حوادث بوده است. چرا که اساساً سعید اهل ایستادن کنار گود نیست. همان ویژگی که نظر کارگردان فیلم عروسی خوبان را جلب کرد تا شخصیت سعید را در قهرمان فیلمش بازتاب دهد؛ خصوصیتی که برخاسته از صداقت بوده و صاحبش را ناگزیر از پرداخت هزینه کرده است. اول بار در «آیت فیلم» با وی آشنا شدم. آیت فیلم بههمت بزرگانی همچون شهید بهشتی، شهید باهنر، مهندس میرحسین موسوی، مهندس سیدمحمد بهشتی و... تأسیس شده بود تا ظرفیت هنری مبارزان مسلمان را ساماندهی و ارائه کند. سعید صادقی نیز بهعنوان عکاس جذب مؤسسه آیت فیلم و مشغول فعالیت شد. تأسیس این مؤسسه همزمان بود با آغازمرحله تازهای از انقلاب اسلامی مردم ایران و تداوم آن بهشکل راهپیماییهای روزانه از چهار سوی شهر بهسمت دانشگاه تهران، سعید هر روزبا یکی ازدستههای راهپیمایی همراه شده و درعین مشارکت و همراهی با آنان چندین فریم عکس هم تهیه میکرد و در زاویه کوچکی که نامش را به زحمت میشد تاریکخانه گذاشت آنها را ظهور و بر روی کاغذ عکس در قطعات بزرگ و متوسط چاپ میکرد. مهندس سیدمصطفی هاشمیطبا هم مسئولیت برپایی نمایشگاههای عکس انقلاب در تهران و شهرستانها با عکسهای سعید و دیگران را برعهده داشت. سعید آن روزها هم مثل همین روزها پرشور و پرتحرک بود و در کنار کار حاشیهای عکاسی از صحنههای انقلاب، مسئولیت عکاسی از صحنه فیلمی با عنوان «جنگ اطهر» را نیز برعهده داشت. در ادامه آیت فیلم مجموعه ارزشمند دیگری که شاکله اصلی آن فیلمها و عکسهای هنرمندانی بود که از صحنههای انقلاب تهیه کرده بودند با عنوان «لیلة القدر» برای معرفی ماهیت مردمی انقلاب اسلامی برای مخاطبین اروپایی ساخت که تعدادی از عکسهای سعید نیز در آن گنجانیده شد.
با پیروزی انقلاب فعالیت آیت فیلم هم متوقف شد و بار دیگر در روزنامه جمهوری اسلامی بهعنوان عکاس خبری مشغول به فعالیت شد. سعید با شجاعت تمام در میان تجمعات گروههای قدرت طلب سیاسی حاضر شده و از آنان عکسهای جنجالی تهیه میکرد. عکسهایی که چند بار دستههایی از اعضا و میلیشیای آنان را سنگ و چوب بهدست به جلو روزنامه کشید. یکی از این مرتبهها سعید از تجمع گروه رجوی و برگزاری نماز جماعت در فضای باز عکسی تهیه کرد که افشاگر ماهیت ریاکارانه آنان بود. در این عکس که تعدادی از سران گروه رجوی نیز شرکت داشتند، جملگی با کفش به نماز جماعت ایستاده بودند. با انتشار این عکس جمعیتی 200 نفره به دفتر روزنامه حمله کردند و قصد تصرف ساختمان روزنامه را داشتند که با شجاعت یکی از نفرات حراست موفق نشدند.
فردای هجوم سراسری عراق به کشورمان با هم راهی خرمشهر شدیم. هوا تاریک بود که به نزدیکی خرمشهر رسیدیم. کنار جاده اهواز- خرمشهر چند تن از افسران بلند پایه ارتش ایستاده بودند. سوارشان کردیم. مقصد آنان آبادان و بانک ملی این شهر، مقر اولیه مدافعان شهر بود. بعد از رساندن آنان چون جایی را نمیشناختیم و براثر آتش گرفتن انبار قیر پالایشگاه لایه سیاهی علاوه برسیاهی شب روی شهر گسترده شده بود و بهدلایل امنیتی مجاز به روشن کردن چراغ نبودیم ناچار کنار خیابان نگه داشتیم وشب را همان جا بیتوته کردیم.
ساعتی نگذشت که آتشباری عراقیها برروی شهر آغاز شد و محل بیتوته ما یکی از اهداف گلولههای سلاح معروف به خمسه خمسه بود. سعید انگار نه انگار با هربار شلیک و اصابت گلوله مینی کاتیوشا هزاران ترکش قاتل به اطراف پراکنده میشود راحت و آسوده کنار دیوار در پیاده رو خوابیده بود این در حالی بود که من و راننده از ترس اصابت ترکش داخل جوی دراز کشیده بودیم و سرمان را زیر پل فرو کرده وخواب از چشمانمان ربوده شده بود.
سعید همواره برای من سمبل شجاعت و آرمان خواهی بوده وهست. او اگر راهی را درست تشخیص دهد تا پای جان میایستد و هیچگاه به حقیقتی که به آن رسیده پشت نخواهد کرد.
دبیر گروه پایداری
سعید صادقی عکاس مشهور جنگ امروز 68 ساله میشود. 68 سالی که نزدیک به 5 دهه آن با حوادث مهم تاریخی در آمیخته. با این ویژگی که سعید حتماً جزئی از آن حوادث بوده است. چرا که اساساً سعید اهل ایستادن کنار گود نیست. همان ویژگی که نظر کارگردان فیلم عروسی خوبان را جلب کرد تا شخصیت سعید را در قهرمان فیلمش بازتاب دهد؛ خصوصیتی که برخاسته از صداقت بوده و صاحبش را ناگزیر از پرداخت هزینه کرده است. اول بار در «آیت فیلم» با وی آشنا شدم. آیت فیلم بههمت بزرگانی همچون شهید بهشتی، شهید باهنر، مهندس میرحسین موسوی، مهندس سیدمحمد بهشتی و... تأسیس شده بود تا ظرفیت هنری مبارزان مسلمان را ساماندهی و ارائه کند. سعید صادقی نیز بهعنوان عکاس جذب مؤسسه آیت فیلم و مشغول فعالیت شد. تأسیس این مؤسسه همزمان بود با آغازمرحله تازهای از انقلاب اسلامی مردم ایران و تداوم آن بهشکل راهپیماییهای روزانه از چهار سوی شهر بهسمت دانشگاه تهران، سعید هر روزبا یکی ازدستههای راهپیمایی همراه شده و درعین مشارکت و همراهی با آنان چندین فریم عکس هم تهیه میکرد و در زاویه کوچکی که نامش را به زحمت میشد تاریکخانه گذاشت آنها را ظهور و بر روی کاغذ عکس در قطعات بزرگ و متوسط چاپ میکرد. مهندس سیدمصطفی هاشمیطبا هم مسئولیت برپایی نمایشگاههای عکس انقلاب در تهران و شهرستانها با عکسهای سعید و دیگران را برعهده داشت. سعید آن روزها هم مثل همین روزها پرشور و پرتحرک بود و در کنار کار حاشیهای عکاسی از صحنههای انقلاب، مسئولیت عکاسی از صحنه فیلمی با عنوان «جنگ اطهر» را نیز برعهده داشت. در ادامه آیت فیلم مجموعه ارزشمند دیگری که شاکله اصلی آن فیلمها و عکسهای هنرمندانی بود که از صحنههای انقلاب تهیه کرده بودند با عنوان «لیلة القدر» برای معرفی ماهیت مردمی انقلاب اسلامی برای مخاطبین اروپایی ساخت که تعدادی از عکسهای سعید نیز در آن گنجانیده شد.
با پیروزی انقلاب فعالیت آیت فیلم هم متوقف شد و بار دیگر در روزنامه جمهوری اسلامی بهعنوان عکاس خبری مشغول به فعالیت شد. سعید با شجاعت تمام در میان تجمعات گروههای قدرت طلب سیاسی حاضر شده و از آنان عکسهای جنجالی تهیه میکرد. عکسهایی که چند بار دستههایی از اعضا و میلیشیای آنان را سنگ و چوب بهدست به جلو روزنامه کشید. یکی از این مرتبهها سعید از تجمع گروه رجوی و برگزاری نماز جماعت در فضای باز عکسی تهیه کرد که افشاگر ماهیت ریاکارانه آنان بود. در این عکس که تعدادی از سران گروه رجوی نیز شرکت داشتند، جملگی با کفش به نماز جماعت ایستاده بودند. با انتشار این عکس جمعیتی 200 نفره به دفتر روزنامه حمله کردند و قصد تصرف ساختمان روزنامه را داشتند که با شجاعت یکی از نفرات حراست موفق نشدند.
فردای هجوم سراسری عراق به کشورمان با هم راهی خرمشهر شدیم. هوا تاریک بود که به نزدیکی خرمشهر رسیدیم. کنار جاده اهواز- خرمشهر چند تن از افسران بلند پایه ارتش ایستاده بودند. سوارشان کردیم. مقصد آنان آبادان و بانک ملی این شهر، مقر اولیه مدافعان شهر بود. بعد از رساندن آنان چون جایی را نمیشناختیم و براثر آتش گرفتن انبار قیر پالایشگاه لایه سیاهی علاوه برسیاهی شب روی شهر گسترده شده بود و بهدلایل امنیتی مجاز به روشن کردن چراغ نبودیم ناچار کنار خیابان نگه داشتیم وشب را همان جا بیتوته کردیم.
ساعتی نگذشت که آتشباری عراقیها برروی شهر آغاز شد و محل بیتوته ما یکی از اهداف گلولههای سلاح معروف به خمسه خمسه بود. سعید انگار نه انگار با هربار شلیک و اصابت گلوله مینی کاتیوشا هزاران ترکش قاتل به اطراف پراکنده میشود راحت و آسوده کنار دیوار در پیاده رو خوابیده بود این در حالی بود که من و راننده از ترس اصابت ترکش داخل جوی دراز کشیده بودیم و سرمان را زیر پل فرو کرده وخواب از چشمانمان ربوده شده بود.
سعید همواره برای من سمبل شجاعت و آرمان خواهی بوده وهست. او اگر راهی را درست تشخیص دهد تا پای جان میایستد و هیچگاه به حقیقتی که به آن رسیده پشت نخواهد کرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه