شبی که هم وزیر می‌شدیم و هم کتک می‌خوردیم


هارون یشایایی
تهیه‌کننده سینما
شب یلدا در قدیم به شب چله معروف بود. امشب، شب چله بزرگ است؛ چله‌ای که از همین امشب شروع می‌شود و تا میانه بهمن‌‍ و آغاز قوس نزولی زمستان ادامه دارد. به‌عبارت دیگر این 45 روز اول در دسته قوس صعودی قرار می‌گیرد و 45 روز دوم قوس نزولی محسوب می‌شود. آن ایام اغلب مرسوم بود بعد از حافظ‌خوانی و خوردن انار و... دورهمی را تا پایان یک بازی جمعی و گروهی کش بدهند. یکی از این بازی‌ها که در خانواده ما طرفدار داشت «ترنا بازی» بود. بازی راحتی بود، تنها وسیله‌ مورد نیازش ترنا بود؛ دستمالی که توسط حرفه‌ای‌های این بازی به شکل تخصصی پیچیده و به‌هم گره می‌خورد. در خانواده ما گروهی 15 نفره برای این بازی تشکیل می‌شد و بقیه تماشاچی بودند. به نوبت یک نفر به‌عنوان امیر و نفر دیگر به‌عنوان وزیر انتخاب می‌شد و حکم می‌کرد. امیر به بهانه‌های مختلف از تک تک اعضای گروه ایراد می‌گرفت و به وزیر حکم می‌داد که برای جبران این قصور از طرف بخواهد آنچه حکم کرده را انجام دهد. به‌عنوان مثال با لحنی خاص می‌گفت «وزیر اون پیرهن سیاهه انگار پاشو کج گذاشته، بهش بگو پاشه آواز بخونه یا برقصه یا 10 بیت شاهنامه بخونه و...» اگر طرف در انجام کاری که از او خواسته شده بود موفق بود و می‌توانست از امیر و تماشاچی‌ها خنده بگیرد یا سرگرم‌شان کند از ترنا در امان می‌ماند اما اگر توفیقی در جلب رضایت جمع نداشت با ترنای وزیر که حکم شلاق داشت تنبیه می‌شد. این بازی ساعت‌ها ادامه داشت تا همه اعضای گروه یک بار امیر و وزیر شدن و حکم دادن را تجربه کنند. در یک شب همه هم امیر می‌شدند و هم وزیر و هم کتک می‌خوردند. این بازی در قهوه‌خانه‌ها و خانه‌های بزرگ که گروهی پر جمعیت می‌توانستند دور هم بنشینند رایج بود. حسن این بازی به این بود که افراد تا ترنا بازی بعدی تلاش می‌کردند استعدادشان را در حوزه‌هایی که عموماً حکم می‌شد بالا ببرند و به نوعی به دورهمی‌های خودمانی‌شان رونق بدهند، سرگرمی بسازند و مهمتر از همه حال بقیه را خوب کنند. از منظر جامعه‌شناسی و ارتباط گرفتن با جمع هم حائز نکات جالبی بود. ویژگی این بازی که برای من خاطره‌ساز شده همین مؤلفه و البته مشارکت بچه‌ها و همبازی شدن با بزرگترها بود. در واقع شیرینی و خوشی شب چله فارغ از خوراکی‌های متنوعش برای بچه‌ها همین با هم بودن و شب زنده‌داری بود و احتمالاً همچنان هم هست. می‌خواهم بگویم یک وقت تشریفات و زرق و برق این روزها آنقدر بزرگ نشود که نفس این شب یعنی دور هم بودن و ساختن خاطرات خوش برای بچه‌ها و بزرگان خانواده در سایه قرار بگیرد؛ این شب با باهم بودن و قدر دیدن تک تک‌مان به شیرینی خاطره می‌شود.

شب چله برای همه ما شب حافظ هم هست؛ آنچه در این شب‌ها و به تفأل برای شما می‌خوانم این غزل از حافظ است که: سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد/ وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد....



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7804/16/594916/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها