صحنه بینالمللی مذاکرات وین فرصتی برای «مهار امریکا»
یکی از موضوعات بسیار تأثیرگذار بر دیپلماسی چندجانبه، آرایش بینالمللی قدرتهای بزرگ است و در مورد برجام و مذاکرات جاری نیز این امر صادق است.
در یک دستهبندی کلان میتوان بازیگران را به دودسته کشورهای غربی در یک طرف و روسیه وچین در طرف دیگر تقسیم نمود. در مورد کشورهای غربی سؤال این است که آیا اساساً اختلافی بین اروپا و امریکا هست و اگر هست آیا این اختلاف مبنایی و راهبردی است؟ در واقع در پی خروج امریکا از برجام و ادعای کشورهای اروپایی جهت حفظ این توافق با ابتکاراتی نظیر اینستکس و blocking statute, این سؤال مطرح شد که آیا با اروپای متفاوتی روبهروهستیم یا با صحنه پیچیدهتر درعرصه بینالمللی مواجه شدهایم؟ هم اینک و با ادامه مذاکرات وین و مشاهده رفتار طرفهای مقابل از جمله کشورهای اروپایی جنبههای بیشتری از موضوع روشن شده است.
در یک نگاه ساده ممکن است ماهیت اروپا و امریکا را در رفتار سیاست خارجی از هم متمایز دانست اما در عمل و با توجه به در هم تنیدگیهای این دو، تفکیک اهداف و منافع اروپا و امریکا از یکدیگر غیرواقعی وگمراهکننده است. در این صورت ممکن است نظریه تقسیم وظایف به پلیس خوب و پلیس بد، به ذهن متبادر شود که آن هم پاسخ قانعکنندهای به رفتار اروپاییها نیست و در مواردی تندروی آنها به حدی است که نقشها را جابهجا جلوه میدهد. در نهایت اینکه اروپا و امریکا ممکن است با تغییر نقش بهصورت مرتب و متناوب در صدد گمراه کردن طرف مقابل باشند و یا اینکه این رفتار از سر اضطراب و سردرگمی است. تمرکز غرب بر حواشی مذاکرات و تلاش برای ایجاد انحراف از موضوع اصلی میتواند نشانهای از همین اضطراب و استیصال باشد و اگر چنین باشد باید با ورود هرچه بیشتر به موضوعات اصلی مذاکره، شاهد تشدید این رفتار از سوی غرب بود. در واقع این سردرگمی تا حد زیادی تاوان در هم ریختگی ناشی از دوران ریاست جمهوری ترامپ در امریکاست که هنوز غرب نتوانسته از بند آثار آن رها گردد.
در طرف مقابل اما شرایط متفاوتی در جریان است. روسیه و چین بتدریج و در پی حوادث منطقه خاورمیانه بعد از بیداری اسلامی و همچنین سیاستهای افسارگسیخته امریکا در دوران ترامپ، از رویکرد اقتصادی- سیاسی به رویکرد سیاسی- راهبردی روی آورده و با حمایت از چندجانبهگرایی با هژمونی امریکا و غرب بشدت مخالفت کردهاند. با تجربه و مشاهده رفتار امریکا در دوران ترامپ، این دو کشور هم اکنون انگیزه مضاعفی برای حمایت از مواضع ایران در مذاکرات و ازجمله تضمین برای عدم خروج امریکا از این توافق را دارند. در واقع آنها بخوبی دریافتهاند که یک توافق سست از نبود آن بدتر است و این بار باید در توافق جدید و با یک تلاش دسته جمعی بهدنبال «مهار امریکا» بود.
رفتار جمهوری اسلامی ایران لااقل در سه مورد اخیر در تثبیت شرایط فوق مؤثر بوده و مسیر را برای مهار امریکا بیش از پیش فراهم ساخته است. اول در بازگشت واقعی و جدی ایران به میز مذاکره به رغم انتظاراتی که کشورهای غربی بدان دامن میزدند، دوم؛ در نظر گرفتن نتایج مذاکرات در دورههای قبلی و سوم؛ رفتار اصولی با آژانس و اجازه نصب مجدد دوربینها در سایت کرج.
مسیر پیش روی جمهوری اسلامی بیش از پیش روشن است و این واقعیت اکنون ثابت شده که احیای برجام در گرو مهار امریکاست. حال نوبت غرب است که واقعیات را پذیرفته و بخشی از زیانهای گذشته را جبران کند.
در یک دستهبندی کلان میتوان بازیگران را به دودسته کشورهای غربی در یک طرف و روسیه وچین در طرف دیگر تقسیم نمود. در مورد کشورهای غربی سؤال این است که آیا اساساً اختلافی بین اروپا و امریکا هست و اگر هست آیا این اختلاف مبنایی و راهبردی است؟ در واقع در پی خروج امریکا از برجام و ادعای کشورهای اروپایی جهت حفظ این توافق با ابتکاراتی نظیر اینستکس و blocking statute, این سؤال مطرح شد که آیا با اروپای متفاوتی روبهروهستیم یا با صحنه پیچیدهتر درعرصه بینالمللی مواجه شدهایم؟ هم اینک و با ادامه مذاکرات وین و مشاهده رفتار طرفهای مقابل از جمله کشورهای اروپایی جنبههای بیشتری از موضوع روشن شده است.
در یک نگاه ساده ممکن است ماهیت اروپا و امریکا را در رفتار سیاست خارجی از هم متمایز دانست اما در عمل و با توجه به در هم تنیدگیهای این دو، تفکیک اهداف و منافع اروپا و امریکا از یکدیگر غیرواقعی وگمراهکننده است. در این صورت ممکن است نظریه تقسیم وظایف به پلیس خوب و پلیس بد، به ذهن متبادر شود که آن هم پاسخ قانعکنندهای به رفتار اروپاییها نیست و در مواردی تندروی آنها به حدی است که نقشها را جابهجا جلوه میدهد. در نهایت اینکه اروپا و امریکا ممکن است با تغییر نقش بهصورت مرتب و متناوب در صدد گمراه کردن طرف مقابل باشند و یا اینکه این رفتار از سر اضطراب و سردرگمی است. تمرکز غرب بر حواشی مذاکرات و تلاش برای ایجاد انحراف از موضوع اصلی میتواند نشانهای از همین اضطراب و استیصال باشد و اگر چنین باشد باید با ورود هرچه بیشتر به موضوعات اصلی مذاکره، شاهد تشدید این رفتار از سوی غرب بود. در واقع این سردرگمی تا حد زیادی تاوان در هم ریختگی ناشی از دوران ریاست جمهوری ترامپ در امریکاست که هنوز غرب نتوانسته از بند آثار آن رها گردد.
در طرف مقابل اما شرایط متفاوتی در جریان است. روسیه و چین بتدریج و در پی حوادث منطقه خاورمیانه بعد از بیداری اسلامی و همچنین سیاستهای افسارگسیخته امریکا در دوران ترامپ، از رویکرد اقتصادی- سیاسی به رویکرد سیاسی- راهبردی روی آورده و با حمایت از چندجانبهگرایی با هژمونی امریکا و غرب بشدت مخالفت کردهاند. با تجربه و مشاهده رفتار امریکا در دوران ترامپ، این دو کشور هم اکنون انگیزه مضاعفی برای حمایت از مواضع ایران در مذاکرات و ازجمله تضمین برای عدم خروج امریکا از این توافق را دارند. در واقع آنها بخوبی دریافتهاند که یک توافق سست از نبود آن بدتر است و این بار باید در توافق جدید و با یک تلاش دسته جمعی بهدنبال «مهار امریکا» بود.
رفتار جمهوری اسلامی ایران لااقل در سه مورد اخیر در تثبیت شرایط فوق مؤثر بوده و مسیر را برای مهار امریکا بیش از پیش فراهم ساخته است. اول در بازگشت واقعی و جدی ایران به میز مذاکره به رغم انتظاراتی که کشورهای غربی بدان دامن میزدند، دوم؛ در نظر گرفتن نتایج مذاکرات در دورههای قبلی و سوم؛ رفتار اصولی با آژانس و اجازه نصب مجدد دوربینها در سایت کرج.
مسیر پیش روی جمهوری اسلامی بیش از پیش روشن است و این واقعیت اکنون ثابت شده که احیای برجام در گرو مهار امریکاست. حال نوبت غرب است که واقعیات را پذیرفته و بخشی از زیانهای گذشته را جبران کند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه