نقد علیه نفی
علیرضا نراقی
منتقد
کار منتقد زیر سؤال بردن ماهیت وجودی یک اثر نیست. این خلاف ذات آزاداندیشی و عقلانیت در نقد است. منتقد هیچگاه در این جایگاه - و حتی در مقام تأیید کسی در این جایگاه - نیست که بگوید فلان اثر نباید ساخته شود و ساخته شدن بهمان اثر ضروری است. هر اثر هنری پیش از به وجود آمدن یک امکان است؛ یک استعداد که میتواند عینیت پیدا کند یا هیچگاه زاده نشود. اما پس از خلق شدن دیگر نمیتوان وجود آن را نادیده گرفت یا سرکوب کرد. وظیفه منتقد کشف استعداد و اراده اولیه، تحلیل روند پرورش آن و سنجش و نقادی اثر نهایی بر مبنای آن امکان و استعداد است.
اما گاه در ادبیات نقد این سالها، خاصه بواسطه حضور ثابت و یکهتازانه برخی منتقدان در تلویزیون و تحمیل زاویه تنگ نگاهشان به مخاطب، اصل وجود و به نمایش درآمدن برخی آثار زیر سؤال میرود و حتی انکار میگردد. گویی که منتقد عضوی از شورای نظارت و ارزشیابی است.
ممکن است برخی در پاسخ به این صورتبندی، به آثار بیارزش و مبتذلی اشاره کنند که با سرمایههای مشکوک ساخته میشوند و فاقد هرگونه ارزش هنری یا حتی سرگرم کننده هستند. درست است که دیدن چنین آثاری آزاردهنده است اما باید این نکته را در نظر داشت که تولید آنها از نظر توجیه اقتصادی و همچنین ساختار و محتوا معلول واقعیت است و نه علت آن.
در راستای تولید و سرمایه مشکوک باید گفت که آثار اینچنینی برآیند عدم شفافیت و بیاصول بودن تولید در سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی هستند. این وضعیت محصول فقدان یک بخش خصوصی شفاف و ضابطهمند و همچنین سیاستهای متغیر و کوتاهمدت است که بیشتر از تنظیم بازار عرضه و تقاضا، آن را آشفته میکند. نتیجه این دخالتهای در طول سالیان آثار سفارشی پرهزینه اما کم اثر بوده که روی دیگر سکه آن تولید انبوه کمدیهای سطح پایین و غیرقابل تحمل شده است. در چنین وضعیتی نقد منتقد باید بیشتر متوجه سیاستگذاری و ساختار معیوب و کوتاهمدتی افقها باشد، نه نفی آثار برآمده از این شرایط.
بسیاری از آثار مورد نفی از نظر ساختار و محتوا ضعیف هستند اما ضعف آنها خود برآیند یک ضعف فرهنگی و آموزشی کلیتر است. آثاری با محتوا و ساختاری ضعیف و سطحی بیش از هر چیز نشانه ضعفهای عمده در فرهنگ و سلیقه عمومیهستند که جای دیگری ساخته میشوند؛ همچنین نشانی از ضعفهای عمده ما در تربیت و آموزش فیلمسازند. اگر نقد منتقد تبدیل به نفی اثر شود آنگاه آن ریشههای غلط فرهنگی و آن واقعیت سلیقه مبتذلی که ساخت و نمایش اثر مبتذل را ممکن میکند مورد توجه قرار نمیگیرد و نقد هیچگاه به ریشهها راه پیدا نمیکند.
عبارت فیلمفارسی که توسط دکتر هوشنگ کاووسی برای سینمای عامهپسند پیش از انقلاب وضع شد خود نوعی از این نفی بود. فیلمفارسی تمام آثار را یک کاسه کرد، تفاوتها را نادیده گرفت و با نفی یک واقعیت فرهنگی، اجتماعی، منتقد را در تحلیل و بررسی جزئیات و ویژگیهای اثر تنبل کرد. درست است که اثر برای نقد شدن باید بدیهیاتی فکری و ساختاری را دارا باشد، اما نقد خوب درباره یک اثر بد هم، میتواند ارزشمند باشد و به علتها برسد و توضیح دقیقی از چرایی ضعفها بدهد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه