نگاهی به سریالهای فراموش شده تلویزیون
غبارزدایی از آرشیو
مازیار معاونی
منتقد
این اولین باری نیست که درخصوص لزوم استفاده بهتر تلویزیون از ظرفیتهای آرشیو گستردهاش در حوزه آثار نمایشی بحث به میان میآید، آرشیوی عریض و طویل با پنجاه و چند سال قدمت که با صرف نظر از دوره دوازده ساله فعالیتش پیش از وقوع انقلاب، یک منبع غنی چهل و دو ساله از مجموعههای نمایشی ایرانی و خارجی به دست میدهد که هم در تأمین خوراک آنتن (که دغدغه همیشگی مدیران تلویزیون است)، هم در برآورده کردن خواستههای طرفداران نوستالژی و حتی دیگر بینندگان کم سن و سال تری که تنها نامی از آثار نمایشی قدیمی شنیدهاند میتواند مورد استفاده قرار بگیرد.
شاید پاسخ تصمیم گیران ارشد نمایشی سیما به چنین مطالبهای این باشد که در ده سال گذشته، دو شبکه آی فیلم و تماشا به شکل مستمر و دیگر شبکههای تلویزیونی به شکلی نامنظم و در راستای همان تأمین خوراک آنتن، پخش آثار نمایشی دهههای دور را در دستور کار خود داشتهاند، پاسخی که اگرچه تا اندازهای درست است ولی بدون تردید پاسخ کاملی نیست. نگاهی به جدول پخش دو شبکه فوقالذکر در طول یک دههای که از فعالیتشان گذشته و همین طور پخشهای جسته و گریخته مجموعههای قدیمی از دیگر شبکهها به وضوح نشان میدهد که تلویزیون تا چه اندازه از ظرفیتهای آرشیوی خود غفلت کرده است، بیشک مهمترین نکتهای که در خصوص مقوله بازپخش آثار نمایشی به چشم میآید عدم تدوین یک فرمول مشخص برای پخش مجموعههای تکراری است، از شکل بازپخش این آثار کاملاً پیداست که در مجموعه سیما که حداقل دو شبکه تخصصی برای بازپخش آثار نمایشی را برای زمانی به قدمت یک دهه دراختیار دارد هنوز به چند پرسش ابتدایی پاسخ داده نشده است، نخست اینکه از منظر میزان گذشت زمان به چه مجموعهای میتوان عنوان نوستالژیک را اطلاق کرد و آن مجموعه را در اولویت پخش از شبکه مربوطه قرار داد؟ حتی اگر نوستالژیک و خاطره داشتن بینندگان قدیمیتر تلویزیون با مجموعههای بازپخشی هم مد نظر تصمیمگیران این حوزه نباشد (که البته بسیار بعید است) به هر حال باید یک برنامه مدون بر مبنای میزان اهمیت مجموعه مورد نظر از منظر میزان اقبال و رضایت بینندگان در زمان پخش اول مورد توجه قرار بگیرد تا بازپخش آن را توجیه کند، اصلی که عملکرد شبکههای بازپخش کننده نشان میدهد به آن توجه چندانی نشده و نمیشود. اگر برای استفاده درست و بهینه از ظرفیت گسترده و بیبدیل آرشیو سیما برنامهریزی درستی انجام میشد در آن صورت باید شاهد شیوه پخش دیگری میبودیم که با شیوه بینظم و آنتن پرُکن فعلی فاصله بسیاری دارد. بهعنوان نمونه این امکان وجود داشت که ابتدا فهرست کاملی از تمام سریالهای پخش شده از سال 1358 (ابتدای انقلاب) تا انتهای سال 1385 (که برچسب قدیمی و خاطره و نوستالژیک شدن برای آن منطقی به نظر برسد) تهیه شود، در وهله بعد با اخذ نظرات کارشناسی، میزان اثرگذاری و محبوبیت این فهرست مشخص شده و یک اولویتبندی دقیق و قابل دفاع از آن به دست آید و حتی در این میان به فاکتور مهم تنوع ژانر در جدول بازپخش ماهانه و سالانه شبکههای مختص بازپخش هم توجه شود، با چنین فرمولی که اجرای آن برای سازمان بزرگ صداوسیما که صدها کارمند موظف و حقوق بگیر را دراختیار دارد اصلاً کار پیچیدهای نیست دیگر شاهد پخش قارچ گونه سریالهای بیارزش کرهای از شبکه تماشا نبودیم، سریالهایی که نه به لحاظ فاصله زمانی از تاریخ پخش اولشان در نیمه دوم دهه هشتاد یا اوایل دهه نود نه میتوان به آنها عنوان خاطره و نوستالژیک اطلاق کرد و نه آثار مهم و قابل توجهی به حساب میآیند که تکرارشان در این اندازه توجیه منطقی داشته باشد!!!
برای اینکه مصداقیتر صحبت کرده باشیم بیراه نیست از سریالهای خوبی نام ببریم که در دو دهه نخست پس از پیروزی انقلاب بخصوص دهه شصت، بسیار محبوب و مورد توجه بینندگان تلویزیونی بودند و افزون بر خاطره بودنشان، کیفیت خوب آنها هم بازپخششان را توجیه میکند. از میان مجموعههای تاریخی دهه شصت میتوان از چهار سریال «مارکوپولو»، «راه قدس»، «اسپاروخ خان» و «لویی پاستور» نام برد که به ترتیب چهار رویکرد «شرایط دنیای شرق و غرب در قرون وسطی»، «جنگهای صلیبی»، «مقاومت بلغارها در برابر اشغالگران رومی» و نهایتاً «تاریخ علم» را در بطن خود داشتند. از میان سریالهای ایرانی هم میتوان با کمی تأمل آثار متعددی را به یاد آورد که متأسفانه همچنان در کنداکتور شبکه تخصصی آی فیلم و دیگر شبکههای بیست و چندگانه تلویزیون جایی ندارند، آثاری همچون «نفت پر» ساخته محمدرضا پاسدار که مجموعهای بود با رویکرد اقتصادی و لحن کمدی که در سالهای میانی دهه شصت از شبکه اول سیما پخش میشد، «گالشهای مادربزرگ» به کارگردانی بهمن زرینپور که سریال نوروزی شبکه اول سیما در نوروز 1368 و یک درام خانوادگی با رگههایی از طنز محسوب می شد. مجموعه «محاکمه» ساخته حسن هدایت که کنداکتور مهم دوشنبه شبهای شبکه اول سیما را در تابستان 1379 به خود اختصاص میداد و به لحاظ ژانری در گونه سیاسی و از منظر بازه زمانی مورد پرداخت در دوره زمانی سلطنت پهلوی دوم رستهبندی میشد. سریال «ماجراهای خانه شماره 13» ساخته اسماعیل میهن دوست که در قالب سریالهای برنامه ظهرگاهی خانواده روی آنتن میرفت و برخلاف اکثریت قریب به اتفاق این مجموعهها که کیفیت نازلی داشتند مجموعهای خوب و دوست داشتنی بود. به این فهرست میتوان عناوین بسیار دیگری را هم افزود که اطاله کلام مانع از آن است و البته همچنان همان پرسش سطور بالاتر به قوت خود باقی است که با وجود چنین گنجینه ارزشمند نمایشی، بازپخش افراطی سریالهای ضعیف کرهای یا آثار طنز بیکیفیت ده پانزده سال اخیر چه محلی از اعراب دارد؟
بــــــرش
کارتونهایی که هنوز دیدنی هستند
نوستالژیهای نمایشی فقط به سریالهای تلویزیونی محدود نیست و در میان آثار انیمیشن (کارتونی) هم میتوان نمونههای بسیاری را به ذهن آورد که سالهاست دل دوستداران برای تماشای دوبارهشان میتپد، آثاری که از چشم گردانندگان برنامههای کودک و نوجوان و بخصوص شبکه پویا بهعنوان شبکه تخصصی کودکان و نوجوانان دور مانده است، انیمیشنهایی که بنا به عوامل مختلفی از جمله کمتر بودن تعداد قسمتها و یا ابتدایی بودن شیوه ساخت، محبوبیت و معروفیت آثاری همچون «مهاجران»، «خانواده دکتر ارنست»، «پسر شجاع»، «هاچ زنبور عسل» و.... را ندارند اما به هر حال در گوشهای از حافظه نمایشی کودکان و نوجوانان متولد دهههای پنجاه و شصت حک شدهاند و بازپخش آنها هم میتواند جذاب و خوشایند باشد. متأسفانه بهدلیل فاصله گرفتن از آن سالها، ذهن نگارنده برای به یادآوری عنوان درست تمام انیمیشنهایی که در ذهن دارد یاری نمیکند ولی در این مجال میتوان از چند کارتون شناخته شدهتر آن سالها نام برد تا شاید به گوش متصدیان در شبکههای مربوطه و آرشیو برسد و برای بازپخششان همت کنند.
یکی از این کارتونها، مجموعهای بود به نام «رابرت، مردی که نمیخواست بزرگ شود» که حدود سالهای 64 و 65 از برنامه کودک و نوجوان شبکه دوی سیما پخش میشد، مجموعهای جمع و جور با تکنیک ساخت متوسط که ماجرای مردی 33 ساله به نام «رابرت» را روایت میکرد که کارمند یک اداره بود ولی بهدلیل ناراضی بودن از رسیدن به سن بزرگسالی، دائماً در اوهام دوره کودکی خود غرق بود و در رویاهایش به همراه همبازی دوران کودکی هایش، به شیطنتها و بازیگوشیهای بچگانه مشغول بود. مجموعهای ساخت کشور سوئد با تعداد قسمتهای کم که از بس در آن سالهای بیبضاعتی تلویزیون پخش شده بود کودکان آن سالها از اول تا آخرش را از بَر داشتند و متأسفانه از دهه هفتاد به این سو زیر غبار زمان گم شده و در جدول آثار بازپخشی قرار نگرفته است.
کارتون دیگر، مجموعهای بود بهنام اَلفی اتکینز که داستان های بامزه زندگی یک پسر بچه (الفی) با پدرش را روایت میکرد، اَلفی در هر قسمت از این مجموعه با موقعیت متفاوتی روبهرو میشد و در کنار پدرش که یک کاراکتر کمدی و تا اندازهای کم هوش محسوب میشد موقعیت مورد نظر را از سر میگذراند. به جز طنز دوست داشتنی جاری در مجموعه که از خلاقیت سازندگان سوئدی آن ناشی میشد دوبله درخشان این مجموعه هم به جذابیتهای آن افزوده بود. به اینها میتوان اضافه کرد انیمیشنهای دیگری نظیر «سایمون در سرزمین نقاشیها»، «ماجرای پانزده پسر»، «قلم سحرآمیز» و همینطور کارتونی که شخصیتهای آن خرسهای عروسکی کاموایی بودند و متأسفانه گذشت زمانی در حدود چهار دهه نام آن را از حافظه نگارنده محو کرده ولی به احتمال قوی هنوز هم میشود در گنجینه عریض و طویل آرشیو سیما رد آنها را گرفت و برای بازپخششان اقدام کرد. با بازپخش این آثار میتوان چند هدف را دنبال کرد اول پاسخ به درخواست بسیاری از بینندگان این آثار که با این کارتونها خاطره دارند و تماشای مجدد آنها حال و هوای خوب روزهای کودکی و نوجوانی را برایشان زنده میکند و چه رسالتی مهمتر از اینکه تلویزیون در این بحبوحه زندگی سخت ماشینی و گرفتاریهای معیشتی به بهبود حال روحی و برگرداندن نشاط اجتماعی بینندگانش کمک کند؟ ضمن اینکه طرفداران حرفهای انیمیشن و آنهایی که سیر تکامل این هنر/صنعت را از آثار ابتدایی تا انیمیشنهای سه بعدی و فوق پیشرفته امروزی دنبال میکنند هم با بازپخش این آثار میتوانند به بخشی از دغدغههای خود پاسخ دهند همین طور علاقهمندان هنر دوبله که هر روز و هر لحظه میتوان شور و اشتیاقشان برای تکمیل پازلهای کارنامه هنرمندان این عرصه بخصوص در دهه شصت که دهه مهمی در دوبلاژ ایران محسوب میشده را به چشم دید. پیدا کردن این آثار و بازپخششان کار سختی نیست فقط کمی اراده و همت میخواهد.
منتقد
این اولین باری نیست که درخصوص لزوم استفاده بهتر تلویزیون از ظرفیتهای آرشیو گستردهاش در حوزه آثار نمایشی بحث به میان میآید، آرشیوی عریض و طویل با پنجاه و چند سال قدمت که با صرف نظر از دوره دوازده ساله فعالیتش پیش از وقوع انقلاب، یک منبع غنی چهل و دو ساله از مجموعههای نمایشی ایرانی و خارجی به دست میدهد که هم در تأمین خوراک آنتن (که دغدغه همیشگی مدیران تلویزیون است)، هم در برآورده کردن خواستههای طرفداران نوستالژی و حتی دیگر بینندگان کم سن و سال تری که تنها نامی از آثار نمایشی قدیمی شنیدهاند میتواند مورد استفاده قرار بگیرد.
شاید پاسخ تصمیم گیران ارشد نمایشی سیما به چنین مطالبهای این باشد که در ده سال گذشته، دو شبکه آی فیلم و تماشا به شکل مستمر و دیگر شبکههای تلویزیونی به شکلی نامنظم و در راستای همان تأمین خوراک آنتن، پخش آثار نمایشی دهههای دور را در دستور کار خود داشتهاند، پاسخی که اگرچه تا اندازهای درست است ولی بدون تردید پاسخ کاملی نیست. نگاهی به جدول پخش دو شبکه فوقالذکر در طول یک دههای که از فعالیتشان گذشته و همین طور پخشهای جسته و گریخته مجموعههای قدیمی از دیگر شبکهها به وضوح نشان میدهد که تلویزیون تا چه اندازه از ظرفیتهای آرشیوی خود غفلت کرده است، بیشک مهمترین نکتهای که در خصوص مقوله بازپخش آثار نمایشی به چشم میآید عدم تدوین یک فرمول مشخص برای پخش مجموعههای تکراری است، از شکل بازپخش این آثار کاملاً پیداست که در مجموعه سیما که حداقل دو شبکه تخصصی برای بازپخش آثار نمایشی را برای زمانی به قدمت یک دهه دراختیار دارد هنوز به چند پرسش ابتدایی پاسخ داده نشده است، نخست اینکه از منظر میزان گذشت زمان به چه مجموعهای میتوان عنوان نوستالژیک را اطلاق کرد و آن مجموعه را در اولویت پخش از شبکه مربوطه قرار داد؟ حتی اگر نوستالژیک و خاطره داشتن بینندگان قدیمیتر تلویزیون با مجموعههای بازپخشی هم مد نظر تصمیمگیران این حوزه نباشد (که البته بسیار بعید است) به هر حال باید یک برنامه مدون بر مبنای میزان اهمیت مجموعه مورد نظر از منظر میزان اقبال و رضایت بینندگان در زمان پخش اول مورد توجه قرار بگیرد تا بازپخش آن را توجیه کند، اصلی که عملکرد شبکههای بازپخش کننده نشان میدهد به آن توجه چندانی نشده و نمیشود. اگر برای استفاده درست و بهینه از ظرفیت گسترده و بیبدیل آرشیو سیما برنامهریزی درستی انجام میشد در آن صورت باید شاهد شیوه پخش دیگری میبودیم که با شیوه بینظم و آنتن پرُکن فعلی فاصله بسیاری دارد. بهعنوان نمونه این امکان وجود داشت که ابتدا فهرست کاملی از تمام سریالهای پخش شده از سال 1358 (ابتدای انقلاب) تا انتهای سال 1385 (که برچسب قدیمی و خاطره و نوستالژیک شدن برای آن منطقی به نظر برسد) تهیه شود، در وهله بعد با اخذ نظرات کارشناسی، میزان اثرگذاری و محبوبیت این فهرست مشخص شده و یک اولویتبندی دقیق و قابل دفاع از آن به دست آید و حتی در این میان به فاکتور مهم تنوع ژانر در جدول بازپخش ماهانه و سالانه شبکههای مختص بازپخش هم توجه شود، با چنین فرمولی که اجرای آن برای سازمان بزرگ صداوسیما که صدها کارمند موظف و حقوق بگیر را دراختیار دارد اصلاً کار پیچیدهای نیست دیگر شاهد پخش قارچ گونه سریالهای بیارزش کرهای از شبکه تماشا نبودیم، سریالهایی که نه به لحاظ فاصله زمانی از تاریخ پخش اولشان در نیمه دوم دهه هشتاد یا اوایل دهه نود نه میتوان به آنها عنوان خاطره و نوستالژیک اطلاق کرد و نه آثار مهم و قابل توجهی به حساب میآیند که تکرارشان در این اندازه توجیه منطقی داشته باشد!!!
برای اینکه مصداقیتر صحبت کرده باشیم بیراه نیست از سریالهای خوبی نام ببریم که در دو دهه نخست پس از پیروزی انقلاب بخصوص دهه شصت، بسیار محبوب و مورد توجه بینندگان تلویزیونی بودند و افزون بر خاطره بودنشان، کیفیت خوب آنها هم بازپخششان را توجیه میکند. از میان مجموعههای تاریخی دهه شصت میتوان از چهار سریال «مارکوپولو»، «راه قدس»، «اسپاروخ خان» و «لویی پاستور» نام برد که به ترتیب چهار رویکرد «شرایط دنیای شرق و غرب در قرون وسطی»، «جنگهای صلیبی»، «مقاومت بلغارها در برابر اشغالگران رومی» و نهایتاً «تاریخ علم» را در بطن خود داشتند. از میان سریالهای ایرانی هم میتوان با کمی تأمل آثار متعددی را به یاد آورد که متأسفانه همچنان در کنداکتور شبکه تخصصی آی فیلم و دیگر شبکههای بیست و چندگانه تلویزیون جایی ندارند، آثاری همچون «نفت پر» ساخته محمدرضا پاسدار که مجموعهای بود با رویکرد اقتصادی و لحن کمدی که در سالهای میانی دهه شصت از شبکه اول سیما پخش میشد، «گالشهای مادربزرگ» به کارگردانی بهمن زرینپور که سریال نوروزی شبکه اول سیما در نوروز 1368 و یک درام خانوادگی با رگههایی از طنز محسوب می شد. مجموعه «محاکمه» ساخته حسن هدایت که کنداکتور مهم دوشنبه شبهای شبکه اول سیما را در تابستان 1379 به خود اختصاص میداد و به لحاظ ژانری در گونه سیاسی و از منظر بازه زمانی مورد پرداخت در دوره زمانی سلطنت پهلوی دوم رستهبندی میشد. سریال «ماجراهای خانه شماره 13» ساخته اسماعیل میهن دوست که در قالب سریالهای برنامه ظهرگاهی خانواده روی آنتن میرفت و برخلاف اکثریت قریب به اتفاق این مجموعهها که کیفیت نازلی داشتند مجموعهای خوب و دوست داشتنی بود. به این فهرست میتوان عناوین بسیار دیگری را هم افزود که اطاله کلام مانع از آن است و البته همچنان همان پرسش سطور بالاتر به قوت خود باقی است که با وجود چنین گنجینه ارزشمند نمایشی، بازپخش افراطی سریالهای ضعیف کرهای یا آثار طنز بیکیفیت ده پانزده سال اخیر چه محلی از اعراب دارد؟
بــــــرش
کارتونهایی که هنوز دیدنی هستند
نوستالژیهای نمایشی فقط به سریالهای تلویزیونی محدود نیست و در میان آثار انیمیشن (کارتونی) هم میتوان نمونههای بسیاری را به ذهن آورد که سالهاست دل دوستداران برای تماشای دوبارهشان میتپد، آثاری که از چشم گردانندگان برنامههای کودک و نوجوان و بخصوص شبکه پویا بهعنوان شبکه تخصصی کودکان و نوجوانان دور مانده است، انیمیشنهایی که بنا به عوامل مختلفی از جمله کمتر بودن تعداد قسمتها و یا ابتدایی بودن شیوه ساخت، محبوبیت و معروفیت آثاری همچون «مهاجران»، «خانواده دکتر ارنست»، «پسر شجاع»، «هاچ زنبور عسل» و.... را ندارند اما به هر حال در گوشهای از حافظه نمایشی کودکان و نوجوانان متولد دهههای پنجاه و شصت حک شدهاند و بازپخش آنها هم میتواند جذاب و خوشایند باشد. متأسفانه بهدلیل فاصله گرفتن از آن سالها، ذهن نگارنده برای به یادآوری عنوان درست تمام انیمیشنهایی که در ذهن دارد یاری نمیکند ولی در این مجال میتوان از چند کارتون شناخته شدهتر آن سالها نام برد تا شاید به گوش متصدیان در شبکههای مربوطه و آرشیو برسد و برای بازپخششان همت کنند.
یکی از این کارتونها، مجموعهای بود به نام «رابرت، مردی که نمیخواست بزرگ شود» که حدود سالهای 64 و 65 از برنامه کودک و نوجوان شبکه دوی سیما پخش میشد، مجموعهای جمع و جور با تکنیک ساخت متوسط که ماجرای مردی 33 ساله به نام «رابرت» را روایت میکرد که کارمند یک اداره بود ولی بهدلیل ناراضی بودن از رسیدن به سن بزرگسالی، دائماً در اوهام دوره کودکی خود غرق بود و در رویاهایش به همراه همبازی دوران کودکی هایش، به شیطنتها و بازیگوشیهای بچگانه مشغول بود. مجموعهای ساخت کشور سوئد با تعداد قسمتهای کم که از بس در آن سالهای بیبضاعتی تلویزیون پخش شده بود کودکان آن سالها از اول تا آخرش را از بَر داشتند و متأسفانه از دهه هفتاد به این سو زیر غبار زمان گم شده و در جدول آثار بازپخشی قرار نگرفته است.
کارتون دیگر، مجموعهای بود بهنام اَلفی اتکینز که داستان های بامزه زندگی یک پسر بچه (الفی) با پدرش را روایت میکرد، اَلفی در هر قسمت از این مجموعه با موقعیت متفاوتی روبهرو میشد و در کنار پدرش که یک کاراکتر کمدی و تا اندازهای کم هوش محسوب میشد موقعیت مورد نظر را از سر میگذراند. به جز طنز دوست داشتنی جاری در مجموعه که از خلاقیت سازندگان سوئدی آن ناشی میشد دوبله درخشان این مجموعه هم به جذابیتهای آن افزوده بود. به اینها میتوان اضافه کرد انیمیشنهای دیگری نظیر «سایمون در سرزمین نقاشیها»، «ماجرای پانزده پسر»، «قلم سحرآمیز» و همینطور کارتونی که شخصیتهای آن خرسهای عروسکی کاموایی بودند و متأسفانه گذشت زمانی در حدود چهار دهه نام آن را از حافظه نگارنده محو کرده ولی به احتمال قوی هنوز هم میشود در گنجینه عریض و طویل آرشیو سیما رد آنها را گرفت و برای بازپخششان اقدام کرد. با بازپخش این آثار میتوان چند هدف را دنبال کرد اول پاسخ به درخواست بسیاری از بینندگان این آثار که با این کارتونها خاطره دارند و تماشای مجدد آنها حال و هوای خوب روزهای کودکی و نوجوانی را برایشان زنده میکند و چه رسالتی مهمتر از اینکه تلویزیون در این بحبوحه زندگی سخت ماشینی و گرفتاریهای معیشتی به بهبود حال روحی و برگرداندن نشاط اجتماعی بینندگانش کمک کند؟ ضمن اینکه طرفداران حرفهای انیمیشن و آنهایی که سیر تکامل این هنر/صنعت را از آثار ابتدایی تا انیمیشنهای سه بعدی و فوق پیشرفته امروزی دنبال میکنند هم با بازپخش این آثار میتوانند به بخشی از دغدغههای خود پاسخ دهند همین طور علاقهمندان هنر دوبله که هر روز و هر لحظه میتوان شور و اشتیاقشان برای تکمیل پازلهای کارنامه هنرمندان این عرصه بخصوص در دهه شصت که دهه مهمی در دوبلاژ ایران محسوب میشده را به چشم دید. پیدا کردن این آثار و بازپخششان کار سختی نیست فقط کمی اراده و همت میخواهد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه