مهارت‌های گفت‌و‌گو/1

گفت‌و‌گو یک هنر است!


آزاده سهرابی
روانشناس
گاهی حرف می‌زنیم بی‌آنکه حرفی زده باشیم و گاهی با آنکه ساعت‌ها حرف زده‌ایم انگار هیچ پیامی منتقل نشده است! چند بار در زندگی تجربه‌ای نزدیک به آنچه گفته شد را داشته‌اید؟ چند بار پیش آمده بی‌آنکه برای بیان خواسته و حستان به کلامی متوسل شده باشید طرف مقابلتان پیام شما را گرفته است و چند بار پیش آمده روزها و شاید ماه‌ها درباره یک موضوع مشخص با کسی سخن گفته‌اید اما انگار هنوز هم در پله اول فهم یکدیگر ایستاده‌اید؟ حقیقت این است که گفت‌و‌گو یک هنر است و قلب روابط انسانی و پایه و اساس این روابط بر آن بهنا نهاده شده است. گفت‌و‌گو اصولی دارد، سبک‌هایی دارد، می‌تواند مخرب یا سازنده باشد. می‌تواند کلامی یا غیرکلامی باشد و... ما انسان‌ها از طریق گفت‌و‌گو به روابط خود معنا می‌دهیم و بسیاری از کسانی که از رنج عدم برقراری این تعامل دچار اضطراب می‌شوند یا به دلیل عدم مهارت در آن دچار خسران می‌شوند یا به دلیل قرار گرفتن در بستر یک گفت‌و‌گوی مخرب آسیب دیده‌اند، راهشان به اتاق‌های روان درمانی باز می‌شود.
بسیاری از روان شناسان انسانگرا، خانواده درمانگران و کسانی که قائل به اثربخشی بیشتر گروه درمانی به درمان‌های انفرادی هستند قائل به این هستند که مشکلات یک فرد عموماً در روابط میان فردی خود را بهتر نشان می‌دهد و از آن نشأت می‌گیرد و درمان فردی بدون در نظر گرفتن این روابط کاری عبث است و آنها پیشنهاد درمان در بستر خانواده یا جمع را پیشنهاد می‌دهند. به طور مثال نظریه میان فردی هری استک سالیوان که بر اهمیت مراحل مختلف رشدی تأکید دارد، رشد سالم انسان را به توانایی فرد در برقراری رابطه صمیمانه با فردی دیگر وابسته می‌داند و اینجاست که باید گفت سهم مهمی از ایجاد این ارتباط به سبک گفت‌و‌گوی افراد با هم بستگی دارد.
نکته حائز اهمیت این است که گفت‌و‌گو وسعتی از ایماها و اشاره‌ها تا زبان بدن و سکوت و در نهایت چینش کلمات و به زبان آوردن آنها برای انتقال یک پیام را در می‌گیرد. وقتی شما در اتوبوس یا مترو روی صندلی نشسته‌اید و به احترام یک فرد مسن از جای خود برمی‌خیزید در واقع یک گفت‌و‌گو میان شما ایجاد شده است بی‌آنکه کلامی ردوبدل شده باشد. پیام شما «احترام» است و پیام طرف مقابل احتمالاً «قدردانی».
حال تصور کنید با همسرتان وارد یک دیالوگ درباره یک موضوع مشخص می‌شوید و در نهایت مدام به صورت درونی از خودتان می‌پرسید که چرا طرف مقابل حرف شما را نمی‌فهمد؟ واقعاً چرا در برخی گفت‌و‌گوها پیامی منتقل نمی‌شود؟ آیا لحن بیان دارد اثر سد کننده در انتقال پیام ایفا می‌کند یا چینش کلمات درست نیست و یا هیجان همراه با آن پیام به قدری بر محتوای گفت‌و‌گو چیره می‌شود که عملاً حرف‌ها «شنیده» نمی‌شود.
در یک «گفت‌و‌گو» ابعاد پیدا و پنهان اثرگذار در انتقال پیام مورد نظر زیاد و پیچیده است که گاهی گفته می‌شود یک گفت‌و‌گو خیلی قبل‌تر از شروع کلام آغاز شده است و گاهی پیش از تمام شدن جملات پایان یافته است. مثلاً ما به شکلی ناخودآگاه بیشتر دوست داریم به کلام کسانی که از آنها پیشینه رفتار دوستانه و آرامش داریم، گوش دهیم. ما باز هم به شکلی ناخودآگاه از رفتن و صحبت کردن با کسی که اخم‌هایش درهم است و یا چهره‌ای غمگین دارد اجتناب می‌کنیم. شاید از حرف زدن با کسانی که پرحرف هستند و یک جمله ساده را در لایه‌های استعاره و حرف‌های با ربط و بی‌ربط می‌پیچیند دوری می‌کنیم. هر چند این ابعاد پیدا و پنهان باز هم در یک تعامل تا تعامل دیگر تفاوت دارد اما باز هم مشخص است گفت‌و‌گوها پیش از شروع آغاز شده‌اند. حتی شما در یک تعامل با فردی که بار اول است او را می‌بینید هم پیش از گفت‌و‌گو آن را آغاز کرده‌اید؟ چطور؟ نگاه کنید ببینید چقدر حس و حال و روحیه آن لحظه شما روی چنین گفت‌و‌گویی اثرگذار است؟
پس نکته مهم در یک گفت‌و‌گو و تأمل بر کیفیت آن این است که ما همگی بر‌اساس پیشداوری‌های بیرونی یا درونی وارد یک گفت‌و‌گو می‌شویم و اگر می‌خواهیم سطح اثرگذاری یک گفت‌و‌گو را بالا ببریم یا مهارت‌های خود را افزایش دهیم و سبک گفت‌و‌گوی سازنده را انتخاب کنیم(در روزهای بعد درباره آنها سخن خواهیم گفت) باید این پیش فرض را در ذهن داشته باشیم.




آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7830/24/599532/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها