در ستایش اشیا
علیرضا نراقی
منتقد
مدت زیادی از زمانی سپری نشده است که فرهنگ از طریق اشیا منتقل میشد. آداب و سنن، باورها، احساسات و آرزوهای ما در چیزهای مادی تجسم پیدا میکرد و شیئی را به چیزی فراتر از شیء صرف تبدیل میکرد. اما اینک در زمانهای هستیم که اشیا کم و رو به محو شدنند. زندگی انسان به جای اشیا هر چه بیشتر در فضای خالی فرو میرود و بیشتر از اشیای حقیقی، کارکردهای مجازی به ما کمک میکنند. نرمافزارها اشیا را بی خاصیت میکنند و کارکرد خالص را جایگزین ابزار میگردانند. زمانی فیلم مورد علاقه ما باید جایی جلوی چشممان میبود، خود دیدن جلد و عکسهای آن بخشی از تجربه اثر بود. فیلم پس از ساخته شدن به گونههای مختلف تجسم مادی پیدا میکرد و به اندازه تجربه خود اثر اهمیت داشت. زمانی آلبوم موسیقی خاطره انگیزمان با دیدن طرح جلد آلبوم و ظاهر کاست یا صفحه، در ذهنمان شروع به نواختن میکرد و تجسم مادی یک آلبوم به شکلی رازآمیز بخشی از شنیدن آن بود. این گونه قوه تخیل ما مدام تحریک میشد و نشانهها و نمادها از پس هم ساخته میشدند.
اما تمام تجسمات مادی و نمادهای عینی یک تجربه هنری، اینک به فایلی تبدیل شده اند که در کنار هزاران فایل دیگر ذخیرهاند و این گونه یادآوری دشوار است و شاید برای همین است که فیلمها و موسیقیهای امروزی و بسیاری از مظاهر فرهنگی دیگر، کوتاه مدت شده اند و حتی بهترینشان پس از مصرف در فضایی انتزاعی بایگانی میگردند. دیگر حتی آن فایل ذخیره شده هم ضروری نیست و از مد افتاده است. امروز همه چیز در یک فضای جهانی مشترک محفوظ است و شما میتوانید هرگاه که خواستید از این بایگانی جهانی و مجازی برای بازآفرینی تجربه خود استفاده کنید. این مسئله کمی دیرتر در مورد کتاب هم رخ داده است. دیگر از کاغذ و حس کتاب خبری نیست. روزگاری انسان میتوانست کتاب مورد علاقهاش را که بارها خوانده همیشه با خود حمل کند، آن را همچون پیامآوری شخصی از دنیایی دیگر با خود نگه دارد. اما امروز کتاب مورد علاقه ما نیز یک الگوریتم است که در حافظه ای جهانی حاضر است و همواره قابل فراخواندن و البته به همان سادگی قابل فراموشی است. ما همواره به اشیا معنایی ساختگی دادیم و برای آنها ارزشی قراردادی تولید کردیم اما امروز پایان نمادسازی مادی فرارسیده است.
بدترین واکنش این است که در چنین شرایطی خود را با احساس نوستالژی درخصوص اشیا سرگرم کنیم. نوستالژی بی شک یک دام است. یک اختلال در درک واقعیت. یک واکنش ذهنی وهم آلود که از گذشته ایدهآلسازی میکند و واقعیت را تحریف میگرداند. پس مسأله احساس نوستالژی نیست بلکه انتقال فرهنگ است و معناسازی، حال بشر با فضایی خالی روبهروست و دیگر چارهای ندارد جز رویارویی با این فضای خالی که به معنای رویارویی با خود است. این وضعیت به همان اندازه که ترسناک مینماید سرآغاز یک شناخت عمیق از وجود انسانی است.
منتقد
مدت زیادی از زمانی سپری نشده است که فرهنگ از طریق اشیا منتقل میشد. آداب و سنن، باورها، احساسات و آرزوهای ما در چیزهای مادی تجسم پیدا میکرد و شیئی را به چیزی فراتر از شیء صرف تبدیل میکرد. اما اینک در زمانهای هستیم که اشیا کم و رو به محو شدنند. زندگی انسان به جای اشیا هر چه بیشتر در فضای خالی فرو میرود و بیشتر از اشیای حقیقی، کارکردهای مجازی به ما کمک میکنند. نرمافزارها اشیا را بی خاصیت میکنند و کارکرد خالص را جایگزین ابزار میگردانند. زمانی فیلم مورد علاقه ما باید جایی جلوی چشممان میبود، خود دیدن جلد و عکسهای آن بخشی از تجربه اثر بود. فیلم پس از ساخته شدن به گونههای مختلف تجسم مادی پیدا میکرد و به اندازه تجربه خود اثر اهمیت داشت. زمانی آلبوم موسیقی خاطره انگیزمان با دیدن طرح جلد آلبوم و ظاهر کاست یا صفحه، در ذهنمان شروع به نواختن میکرد و تجسم مادی یک آلبوم به شکلی رازآمیز بخشی از شنیدن آن بود. این گونه قوه تخیل ما مدام تحریک میشد و نشانهها و نمادها از پس هم ساخته میشدند.
اما تمام تجسمات مادی و نمادهای عینی یک تجربه هنری، اینک به فایلی تبدیل شده اند که در کنار هزاران فایل دیگر ذخیرهاند و این گونه یادآوری دشوار است و شاید برای همین است که فیلمها و موسیقیهای امروزی و بسیاری از مظاهر فرهنگی دیگر، کوتاه مدت شده اند و حتی بهترینشان پس از مصرف در فضایی انتزاعی بایگانی میگردند. دیگر حتی آن فایل ذخیره شده هم ضروری نیست و از مد افتاده است. امروز همه چیز در یک فضای جهانی مشترک محفوظ است و شما میتوانید هرگاه که خواستید از این بایگانی جهانی و مجازی برای بازآفرینی تجربه خود استفاده کنید. این مسئله کمی دیرتر در مورد کتاب هم رخ داده است. دیگر از کاغذ و حس کتاب خبری نیست. روزگاری انسان میتوانست کتاب مورد علاقهاش را که بارها خوانده همیشه با خود حمل کند، آن را همچون پیامآوری شخصی از دنیایی دیگر با خود نگه دارد. اما امروز کتاب مورد علاقه ما نیز یک الگوریتم است که در حافظه ای جهانی حاضر است و همواره قابل فراخواندن و البته به همان سادگی قابل فراموشی است. ما همواره به اشیا معنایی ساختگی دادیم و برای آنها ارزشی قراردادی تولید کردیم اما امروز پایان نمادسازی مادی فرارسیده است.
بدترین واکنش این است که در چنین شرایطی خود را با احساس نوستالژی درخصوص اشیا سرگرم کنیم. نوستالژی بی شک یک دام است. یک اختلال در درک واقعیت. یک واکنش ذهنی وهم آلود که از گذشته ایدهآلسازی میکند و واقعیت را تحریف میگرداند. پس مسأله احساس نوستالژی نیست بلکه انتقال فرهنگ است و معناسازی، حال بشر با فضایی خالی روبهروست و دیگر چارهای ندارد جز رویارویی با این فضای خالی که به معنای رویارویی با خود است. این وضعیت به همان اندازه که ترسناک مینماید سرآغاز یک شناخت عمیق از وجود انسانی است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه