محتاج روایتگری هستیم
ساجده ابراهیمی
نویسنده
«هزار جان گرامی» نخستین جلد از مجموعه رستاخیز جانان که به قلم سی نویسنده به نگارش درآمده روایت مردمی از بدرقه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است. این کتاب را همراه با غمی بزرگ و همیشگی دوست دارم، نه فقط به این دلیل که خودم در شکلگیری آن نقش داشته ام، بلکه به دلایل دیگر.
«هزار جان گرامی» به وداع باشکوه مردم ایران با قهرمانشان میپردازد و به آیندگان نشان میدهد مردم در برابر این اتفاق تلخ و بزرگ چه روزهایی را گذرانده و چه حس و حالی داشتهاند ،از این رو این کتاب یک اثر روایتگر ارزشمند از واقعهای مهم در تاریخ معاصر است.
شکلگیری «هزار جان گرامی» هم مانند هر اثر دیگری داستانی دارد؛ فردای شهادت سردارحاج قاسم سلیمانی از مجموعه سلوک با من تماس گرفتند و گفتند با همکاری هم، مجموعه روایتی از مراسم تشییع حاج قاسم بنویسیم. با توجه به تشییعی که در عراق و مراسمی که در خوزستان دیدیم، پیشبینی میکردیم که در مشهد، قم و تهران هم مراسمی برگزار خواهد شد. از این رو خواستیم مستندنگاری از مراسم تشییع را انجام دهیم تا این مراسم با ثبت اتفاقات و خاطراتش تا سالهای سال ماندگار شود.ابتدا تصور میکردیم که بهتر است از چند نویسنده بخواهیم با حضور در مراسم متنی را بنویسند و ما آنها را در ویژهنامهای منتشر کنیم، اما وقتی مراسم تشییع تهران و ماجراهایی که اتفاق افتاد دیدیم، تصمیم گرفتیم فراخوان عمومی با عنوان «رستاخیز» داشته باشیم و از هرکسی که در مراسم تشییع حضور داشته، بخواهیم تجربه خود را برایمان بنویسد. روایتهای زیادی به دستمان رسید که بعضی تجربهها واقعاً خاص بودند؛ از روایت یک نفر که مراسم ازدواجش را بهخاطر شهادت سردار کنسل کرده بود تا کسانی که به خاطر اتفاقهای گوناگون به مراسم تشییع نرسیده بودند.طبق چهارچوبی که مد نظر داشتیم درمجموع ۳۰ روایت را انتخاب و از این تعداد در دو بخش مهجوری (بیانی از تلاطم دنیای اطراف نویسندهها) و مشتاقی (روایتی از تلاطم درونی نویسندهها) منتشر کردیم.هرکدام از این روایتها تجربههای نابی بود از اشخاصی که از شهرهای مشهد، کرمان، اهواز و... با سختی به این مراسم رسیدند.
سعی کردیم از شهرهای مختلف روایتهایی بیاوریم که تنوع منطقهای و شهری را هم رعایت کرده باشیم.از میان همه آنچه که به دستمان رسیده بود، با رویکردی مستندنگارانه رفتیم سراغ نوشتهها و تلاش کردیم متنهایی را انتخاب کنیم که تخیل در آنها کمتر و واقعیت، بیشتر نقش داشته باشد، البته قبلتر هم به اهمیت این موضوع اشاره و در فراخوان و برای نویسندگان هم تأکید کرده بودیم از بیان جزئیات و احساسات و جزئیاتی که دیدند و شنیدند، غافل نشوند.شاید بتوان گفت که روایت تنها قالبی است که در این شرایط و شرایط مشابه به ما کمک میکند، چون مبتنی بر تجربه زیسته و اول شخص است و جای دیگری نمیتوان آن را پیدا کرد.
بسیاری از افرادی که در این فراخوان شرکت کردند و ما روایتهایشان را دریافت کردیم، نویسنده نبودند اما روایتهایی از آنها به این خاطر که تجربه خاص بودند، انتخاب و توسط نویسندگان اصلاح شد. درکنار اینها ما روایتهایی از نویسندههایی داشتیم که آثاری را به چاپ رسانده بودند. این همنشینی روایتها درکنار هم طبیعتاً دارای افت و خیز بود که ما سعی کردیم تعادل را رعایت کنیم و متن روایت افرادی را که نویسنده نبودند، آنقدر ارتقا دهیم تا درکنار روایتهای قوی همنشینی خوشایندی داشته باشند.با نگاه به گذشته و جریانهایی که از سر گذراندیم متوجه خواهیم شد که در این مواقع چقدر به روایتنگاری محتاجیم و فقدان منابع قابل اتکا که بشود براساس آن مردمنگاری و پژوهش انجام شود، کاملاً حس میشود، بهطور مثال درباره مراسم تشییع امام خمینی(ره) میدانیم که این مراسم از تشییعهای کم نظیر در زمان خود در تاریخ بوده اما چند روایت از این مراسم داریم که توانسته باشد خیلی خوب از حال و هوای مراسم و مردم برایمان بگوید؟ جز روایتهای کوتاه و خردهروایتهایی که جزو تاریخ شفاهی ما حساب میشوند و مکتوب نشدهاند، چیزی در دست نیست. از اینرو نمیخواستیم این اتفاق برای مراسم شهید حاج قاسم هم بیفتد، چون میدانستیم که جریانهای زیادی در این مراسم بهوجود خواهند آمد و میخواستیم این روایتها را بهشکل مکتوب داشته باشیم.باشد تا آیندگان هم این روایتها را بخوانند و بدانند در این مراسم و قبل و بعد از آن، چه گذشته است.
نویسنده
«هزار جان گرامی» نخستین جلد از مجموعه رستاخیز جانان که به قلم سی نویسنده به نگارش درآمده روایت مردمی از بدرقه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است. این کتاب را همراه با غمی بزرگ و همیشگی دوست دارم، نه فقط به این دلیل که خودم در شکلگیری آن نقش داشته ام، بلکه به دلایل دیگر.
«هزار جان گرامی» به وداع باشکوه مردم ایران با قهرمانشان میپردازد و به آیندگان نشان میدهد مردم در برابر این اتفاق تلخ و بزرگ چه روزهایی را گذرانده و چه حس و حالی داشتهاند ،از این رو این کتاب یک اثر روایتگر ارزشمند از واقعهای مهم در تاریخ معاصر است.
شکلگیری «هزار جان گرامی» هم مانند هر اثر دیگری داستانی دارد؛ فردای شهادت سردارحاج قاسم سلیمانی از مجموعه سلوک با من تماس گرفتند و گفتند با همکاری هم، مجموعه روایتی از مراسم تشییع حاج قاسم بنویسیم. با توجه به تشییعی که در عراق و مراسمی که در خوزستان دیدیم، پیشبینی میکردیم که در مشهد، قم و تهران هم مراسمی برگزار خواهد شد. از این رو خواستیم مستندنگاری از مراسم تشییع را انجام دهیم تا این مراسم با ثبت اتفاقات و خاطراتش تا سالهای سال ماندگار شود.ابتدا تصور میکردیم که بهتر است از چند نویسنده بخواهیم با حضور در مراسم متنی را بنویسند و ما آنها را در ویژهنامهای منتشر کنیم، اما وقتی مراسم تشییع تهران و ماجراهایی که اتفاق افتاد دیدیم، تصمیم گرفتیم فراخوان عمومی با عنوان «رستاخیز» داشته باشیم و از هرکسی که در مراسم تشییع حضور داشته، بخواهیم تجربه خود را برایمان بنویسد. روایتهای زیادی به دستمان رسید که بعضی تجربهها واقعاً خاص بودند؛ از روایت یک نفر که مراسم ازدواجش را بهخاطر شهادت سردار کنسل کرده بود تا کسانی که به خاطر اتفاقهای گوناگون به مراسم تشییع نرسیده بودند.طبق چهارچوبی که مد نظر داشتیم درمجموع ۳۰ روایت را انتخاب و از این تعداد در دو بخش مهجوری (بیانی از تلاطم دنیای اطراف نویسندهها) و مشتاقی (روایتی از تلاطم درونی نویسندهها) منتشر کردیم.هرکدام از این روایتها تجربههای نابی بود از اشخاصی که از شهرهای مشهد، کرمان، اهواز و... با سختی به این مراسم رسیدند.
سعی کردیم از شهرهای مختلف روایتهایی بیاوریم که تنوع منطقهای و شهری را هم رعایت کرده باشیم.از میان همه آنچه که به دستمان رسیده بود، با رویکردی مستندنگارانه رفتیم سراغ نوشتهها و تلاش کردیم متنهایی را انتخاب کنیم که تخیل در آنها کمتر و واقعیت، بیشتر نقش داشته باشد، البته قبلتر هم به اهمیت این موضوع اشاره و در فراخوان و برای نویسندگان هم تأکید کرده بودیم از بیان جزئیات و احساسات و جزئیاتی که دیدند و شنیدند، غافل نشوند.شاید بتوان گفت که روایت تنها قالبی است که در این شرایط و شرایط مشابه به ما کمک میکند، چون مبتنی بر تجربه زیسته و اول شخص است و جای دیگری نمیتوان آن را پیدا کرد.
بسیاری از افرادی که در این فراخوان شرکت کردند و ما روایتهایشان را دریافت کردیم، نویسنده نبودند اما روایتهایی از آنها به این خاطر که تجربه خاص بودند، انتخاب و توسط نویسندگان اصلاح شد. درکنار اینها ما روایتهایی از نویسندههایی داشتیم که آثاری را به چاپ رسانده بودند. این همنشینی روایتها درکنار هم طبیعتاً دارای افت و خیز بود که ما سعی کردیم تعادل را رعایت کنیم و متن روایت افرادی را که نویسنده نبودند، آنقدر ارتقا دهیم تا درکنار روایتهای قوی همنشینی خوشایندی داشته باشند.با نگاه به گذشته و جریانهایی که از سر گذراندیم متوجه خواهیم شد که در این مواقع چقدر به روایتنگاری محتاجیم و فقدان منابع قابل اتکا که بشود براساس آن مردمنگاری و پژوهش انجام شود، کاملاً حس میشود، بهطور مثال درباره مراسم تشییع امام خمینی(ره) میدانیم که این مراسم از تشییعهای کم نظیر در زمان خود در تاریخ بوده اما چند روایت از این مراسم داریم که توانسته باشد خیلی خوب از حال و هوای مراسم و مردم برایمان بگوید؟ جز روایتهای کوتاه و خردهروایتهایی که جزو تاریخ شفاهی ما حساب میشوند و مکتوب نشدهاند، چیزی در دست نیست. از اینرو نمیخواستیم این اتفاق برای مراسم شهید حاج قاسم هم بیفتد، چون میدانستیم که جریانهای زیادی در این مراسم بهوجود خواهند آمد و میخواستیم این روایتها را بهشکل مکتوب داشته باشیم.باشد تا آیندگان هم این روایتها را بخوانند و بدانند در این مراسم و قبل و بعد از آن، چه گذشته است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه