در پاسداشت سالمرگ عارف قزوینی
شناسنامه شنیداری مشروطه
ارمغان بهداروند
روزنامهنگار
هنر، اسباب تعالی و تسلی است. خلقتی مینوی که در هیجانها و خلجانها متولد میشود و چارهجوی ناچارها و بلاگردان مبتلایان نام میگیرد. شعر و موسیقی در کسوت کهنهنرهایی است که قدم به قدم به همراهی انسان، در خلوت وُ خطرات وُ خاطرات حضور داشتهاند و هر کدام به سخاوتمندی به جمال و جلال آدمی افزودهاند. «تصنیف» طُرفههنری است که از همجانی شعر و موسیقی جان گرفته و مجال معجزات هنر گردیده است. پیشینه این ارجمندهنر به روزگاران کهن برمیگردد؛ به نادرهکارانی که «شعر خوش گفتی وُ چنگتر زدی» آیینه اقبالشان بوده است. این کهندستکار که به گواه گنجینههای گویا قدمتی کمتر از تاریخ شعر و موسیقی ندارد، در سلسلهروزگاران، موّجدِ شورها و شعورها بوده است. این گرانمایههنر در عصر مشروطه از دره دربارها به عرصه جامعه پا گذاشت و به نَفَسِ نفیسِ آزادیخواهانی همچون عارف قزوینی ارج و اعتباری دیگر گرفت. تصنیف به موهبت درآمیختن با اراده خلق و میهنپرستی و قدرتستیزی، خلعتِ مردمی پوشید و سپر و سلاح مبارزانی شد که «داد» از «بیداد» سر داده بودند. شعر «عارف قزوینی» شناسنامه عصری است که خفّت و خفقان ملت و میهن را به زانو درآورده بود. شور و شعله مشروطهخواهی با ظهور شاعرانی جامعهاندیش همچون «محمدتقی بهار»، «اشرفالدین گیلانی»، «ابوالقاسم لاهوتی»، «میرزاده عشقی»، «فرخی یزدی» و بالاخره «عارف قزوینی» با اعجوبگان عرصه موسیقی آن عصر همچون «درویشخان»، «رکنالدّین مختاری» و «وزیری» درهم آمیخت و روحی تازه در کالبد تصنیف دمیده شد که از جمله شاهکارهای همچنان باقی، میتوان به تصانیفی همچون «از خوانان جوان وطن» و «مرغ سحر» اشارت داشت.
در این روزگار نیز به غنیمت استادان زبده موسیقی ایرانی و هنرمندان جانآگاه شعر، این طرفههنر از اقبال و استقبال وصفناپذیری برخوردار است که بر ماست با تکیه بر میراث مغتنم دیروز و اعتنا به نوپدیدههای امروز، ارزشافزودهای برای گنجینه عارف و عارفوشان بیافرینیم.
روزنامهنگار
هنر، اسباب تعالی و تسلی است. خلقتی مینوی که در هیجانها و خلجانها متولد میشود و چارهجوی ناچارها و بلاگردان مبتلایان نام میگیرد. شعر و موسیقی در کسوت کهنهنرهایی است که قدم به قدم به همراهی انسان، در خلوت وُ خطرات وُ خاطرات حضور داشتهاند و هر کدام به سخاوتمندی به جمال و جلال آدمی افزودهاند. «تصنیف» طُرفههنری است که از همجانی شعر و موسیقی جان گرفته و مجال معجزات هنر گردیده است. پیشینه این ارجمندهنر به روزگاران کهن برمیگردد؛ به نادرهکارانی که «شعر خوش گفتی وُ چنگتر زدی» آیینه اقبالشان بوده است. این کهندستکار که به گواه گنجینههای گویا قدمتی کمتر از تاریخ شعر و موسیقی ندارد، در سلسلهروزگاران، موّجدِ شورها و شعورها بوده است. این گرانمایههنر در عصر مشروطه از دره دربارها به عرصه جامعه پا گذاشت و به نَفَسِ نفیسِ آزادیخواهانی همچون عارف قزوینی ارج و اعتباری دیگر گرفت. تصنیف به موهبت درآمیختن با اراده خلق و میهنپرستی و قدرتستیزی، خلعتِ مردمی پوشید و سپر و سلاح مبارزانی شد که «داد» از «بیداد» سر داده بودند. شعر «عارف قزوینی» شناسنامه عصری است که خفّت و خفقان ملت و میهن را به زانو درآورده بود. شور و شعله مشروطهخواهی با ظهور شاعرانی جامعهاندیش همچون «محمدتقی بهار»، «اشرفالدین گیلانی»، «ابوالقاسم لاهوتی»، «میرزاده عشقی»، «فرخی یزدی» و بالاخره «عارف قزوینی» با اعجوبگان عرصه موسیقی آن عصر همچون «درویشخان»، «رکنالدّین مختاری» و «وزیری» درهم آمیخت و روحی تازه در کالبد تصنیف دمیده شد که از جمله شاهکارهای همچنان باقی، میتوان به تصانیفی همچون «از خوانان جوان وطن» و «مرغ سحر» اشارت داشت.
در این روزگار نیز به غنیمت استادان زبده موسیقی ایرانی و هنرمندان جانآگاه شعر، این طرفههنر از اقبال و استقبال وصفناپذیری برخوردار است که بر ماست با تکیه بر میراث مغتنم دیروز و اعتنا به نوپدیدههای امروز، ارزشافزودهای برای گنجینه عارف و عارفوشان بیافرینیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه