مهارت‌های گفت‌و‌گو(2)

گفت‌و‌گو بر پایه «شنیدن» و «درک پیام»


آزاده سهرابی
روانشناس
یک‌بار در کتابی خواندم که «هیچ کس نمی‌تواند گفت‌و‌گو نکند؛ چون گفت‌و‌گو نکردن هم نوعی از گفت‌و‌گوست» یعنی اگر دو نفر در یک اتاق هیچ دیالوگی با یکدیگر برقرار نکنند به این معناست که دارند از «چیزی» سخن می‌گویند که میان آن دو در جریان است؛ فهم آن «چیزی» که میان آن دو در جریان است، از نظر حسی -هیجانی، شناختی و همچنین شناخت محیطی که آن دو در آن قرار دارند (محیط به معنای موقعیت) از جانب هر دو نفر قابل تفسیر است. این تفسیر، همان گفت‌و‌گواست.
با این دید بسیاری از مفاهیم عرصه روان پویشی و «روان‌شناسی قائل به ناخودآگاه» هم قابل بررسی است. گفت‌و‌گویی که در سطح ناخوداگاه میان سطوح شخصیت ما در جریان است یا گفت‌و‌گویی که میان هیجان‌های ابراز نشده ما و اضطراب‌ها در جریان است تا فرد مکانیسم دفاعی را برگزیند، همگی سطحی از گفت‌و‌گوی ابراز نشده است. اگر فردی در یک موقعیتی قرار بگیرد که احساسی را -مثلا حس خشم یا گناه- سرکوب کند در واقع آن حس ابراز نشده به‌ صورت اضطراب خودش را نشان خواهد داد که همین ماحصل یک گفت‌و‌گوی درونی و ناهشیار فرد است. گویی کسی در ناخودآگاه «من» می‌گوید: این حس را ببین! و بخشی از «من» سرش را به جانبی برمی‌گرداند که وانمود کند آن را نشنیده است و در نهایت اضطراب، واکنش این «من را ببین» به آن «نادیده گرفتن» است و دوباره «من» دست به کار می‌شود و شروع به مقابله می‌کند؛ مثلاً «پرخاشگری»! این پرخاشگری پاسخ یا پیامی است برای کاهش اضطراب. در تمام این چرخه، بی‌آنکه آگاه باشیم یک گفت‌و‌گو در جریان است. روان درمانی این گفت‌و‌گو را آشکار می‌کند تا سبک گفت‌و‌گوی «من» با «من» از حالت مخرب به سازگار تغییر پیدا کند. یکی از روش‌ها، دیدن هیجانات است و چشم در چشم شدن با آن و شنیدن آن جمله «من را ببین».
حال همه این چرخه را به تعامل میان دو انسان می‌توان بسط داد. گفت‌و‌گوهایی که شکلی مخرب می‌گیرند عموماً از «نشنیدن» سرچشمه می‌گیرد. وقتی این‌گونه به داستان «گفت‌و‌گو» نگاه کنیم شاید بتوانیم یکی از نیازهای اصلی بشر را «گفت‌و‌گو» بدانیم. فقط به تلاش یک کودک از زمانی که به «قان و قون» کردن می‌افتد تا زمانی که تلاش می‌کند کلماتی را ادا کند و در نهایت ساختار زبان در ناخودآگاهش نقش می‌بندد توجه کنیم. واقعیت این است که یکی از تکالیف دشوار کودک در مسیر رشدش رسیدن به مهارت «کلامی» است و خیلی قبل‌تر از آن بر گفت‌و‌گو بر پایه مهارت «غیرکلامی» چیره شده است. همین که با ایما و اشاره یا گریه کردن به مادر یا مراقبش می‌فهماند که چه نیازی دارد یعنی او بر مهارت گفت‌و‌گو تسلط دارد. اگر کودکی از بدو به دنیا آمدن «شنیده نشود» و پیامی که سعی در انتقال آن دارد بدرستی درک نشود، پایه بسیاری از روان رنجوری‌ها و دلبستگی‌های ناایمن در او شکل می‌گیرد. امروزه در سبک‌های فرزند پروی نیز تأکید بسیار بر درک و فهم نیازهای کودک است که همین نشان می‌دهد بالا بردن مهارت «گفت‌و‌گو» در سطح کلامی و غیرکلامی و قادر بودن به «شنیدن» پیام چه اندازه مورد توجه است. روان‌شناسان متعددی از نیازهای اصلی بشر سخن گفته‌اند؛ از نیاز به امنیت تا نیاز به خودشکوفایی ولی کمتر روان‌شناسی بوده که نیاز به «گفت‌و‌گو» را مورد تأکید قرار دهد؛ شاید به این دلیل که مثل غذا و آب این نیاز طبیعی انگاشته شده است. اما از آنجا که این نیاز ابتدا در تعامل میان فردی(کودک-والد) شکل می‌گیرد و کمی بعد در درون فرد و میان سطوح مختلف شخصیت او در جریان است و دوباره به تعاملات وسیع‌تر (فرد و جامعه) بسط داده می‌شود، باید روی آن تأمل بیشتری کرد.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7831/24/599662/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها