نه جهان مسطح است و نه نقد!


علی کاکادزفولی
دکترای جامعه شناسی سیاسی
نقد و منتقدان همواره از موضوعات مورد بحث در جامعه ایران بوده‌اند، اگرچه مفهوم نقد مفهومی دیرپا و کهن است ،اما آنچه در این نوشته مورد نظر است، موجودیت نقد به‌عنوان یک پدیده اجتماعی و جدید است که در آن عرصه نقد به مثابه بستری برای گفت‌و‌گو و شناخت به شمار می‌رود، البته مکاتب فکری مختلف نسبت به شیوه نقد اثر هنری دیدگاه‌های متفاوتی دارند که در اینجا مجال پرداختن به آنها نیست، اما به نظر می‌رسد در بین منتقدان ایرانی مرز میان دو نوع «نقد سنتی» که در آن نقد یک اثر با توجه به سازنده‌اش و جهان پیرامون او صورت می‌گیرد و «نقد نو» که در آن اثر هنری به طور مستقل مورد بررسی قرار می‌گیرد، چندان مشخص نیست. شاید بدفهمی‌ها از مفهوم نقد و گاه مواجهه نادرست با آن نیز در همین موضوع ریشه داشته باشد، یعنی چون کارکردهای نقد چندان مشخص نیست، مخاطب خاص و مخاطبان عام نیز نمی‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. نقد مقوله‌ای تک بعدی نیست و با توجه منظرگاه منتقد، جامعه مخاطبان، ماهیت اثر هنری و دستاوردهای مورد انتظار از نقد، می‌تواند عرصه‌های متفاوتی را رقم بزند و خود نیز ماهیت متفاوتی داشته باشد. برای نمونه ماهیت نقد می‌تواند به مثابه اعتراض باشد یا به مثابه نفی موجودیتی معین که از نظر منتقد نباید تداوم داشته باشد؛ یا می‌تواند به مثابه تبیین باشد که در آن موجودیت اثر هنری توسط منتقد برای مخاطبان موشکافی می‌شود و نسبت میان اجزای آن تشریح می‌شود؛ یا به مثابه عرصه‌ای برای تفکر که در آن افراد مجال پرسشگری پیدا می‌کنند  یا... رویکردهای نقد نیز متفاوتند که در آثار دانشگاهی درباره آنها به طور نظری زیاد بحث شده است. نقد هنری، نقد فرمالیستی، نقد ساختارگرایانه، نقد اسطوره شناختی، نقد جامعه شناختی، نقد روان شناختی و... از جمله این رویکردها به شمار می‌روند. منظور نگارنده از عبارت «نقد مسطح» که در عنوان یادداشت آمده، نقدی است که با تحلیل یک بعد از اثر هنری، به نتیجه‌ای کلی درباره تمامیت آن می‌رسد. در نقد مسطح، اثر هنری از یک یا چند جنبه مشخص و محدود، مورد نقد قرار می‌گیرد که اگر اثر مستقل از سازنده آن درنظر گرفته شود، شبیه به نقد نو خواهد بود. هم مدافعان نقد سنتی و هم مدافعان نقد نو هرکدام ادله خود را دارند و این ادله در جای خود قابل اعتنا است، اما پرسش آن است که کارکرد هرکدام از نقدهای سنتی و نو برای یک جامعه چیست و آیا می‌توان به طور کلی یکی از آنها را درست دانست و دیگری را طرد کرد؟ اگر در نقد سنتی، خالق اثر و مناسبات بیرونی او اعم از مناسبات تاریخی، اجتماعی و سیاسی مورد توجه قرار می‌گیرند، این توجه چه دستاوردهایی خواهد داشت؟ و اگر در نقد نو از این مناسبات چشم پوشیده می‌شود، باز این چشم‌پوشی چه مزیت‌هایی  به دست خواهد داد؟ اگر این سؤالات را به‌عنوان مقدمه بپذیریم، سؤال دیگری که برآمده از این مقدمه است، آن است که برای جامعه‌ای که در زمانه خلق یک اثر هنری و هم عصر با خالق آن زیست می‌کند، آگاهی از مناسبات پیرامونی اثر تا چه اندازه لازم است؟ این پرسش بویژه برای آثار هنری که مسأله اجتماعی دارند، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند؛ زیرا ماهیت اثر هنری با وضعیت زمانه و حیات اجتماعی جامعه‌اش گره خورده است و آیا می‌توان اثری را بدون توجه به این مناسبات مورد توجه قرار داد؟ نقد مسطح، اثر هنری را تسطیح می‌کند و این تسطیح از جنبه‌های متفاوتی ممکن است اتفاق بیفتد؛ نادیده گرفتن سازنده اثر، نادیده گرفتن جنبه‌های فنی، نادیده گرفتن پیامدهای اثر و... هرکدام به نوعی گونه‌هایی از تسطیح محسوب می‌شوند. نقد مسطح البته عبارتی ارزش‌گذارانه نیست و تسطیح اثر هنری را نمی‌توان به خودی خود امری مطلوب یا نامطلوب دانست، بلکه باید دید که این تسطیح در راستای چه هدفی و نیل به چه دستاوردی اتفاق می‌افتد؟ به هرحال عرصه نقد، عرصه‌ای پیچیده و چند بعدی است و به دشواری می‌توان به دید جامعی درباره تمام جنبه‌های اثر هنری دست پیدا کرد.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7843/24/601694/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها