«ایران» از رویکرد مبتنی بر منافع ملی دولت سیزدهم در استفاده از ظرفیت های چین و روسیه گزارش می دهد
هوشمندی تهران در دوران گذار
ابوالفضل بازرگان
پژوهشگر امنیت بینالملل
آنچه امروزه در ارتباط با فهم روابط بینالملل و سیاست خارجی از سوی اکثر تحلیلگران این حوزه مورد اشتباه قرار میگیرد، درک ناقص از نظم جدید بینالمللی است. نوع نگاه این افراد به نظم بینالمللی اغلب مربوط به دهه 90 و اوایل دهه 2000 میلادی است؛ زمانی که پس از فروپاشی شوروی، امریکا تنها ابرقدرت دنیا بود و در یک نظام تکقطبی نظم مطلوب خود را در دنیا اعمال میکرد، اما سالیان سال است که تعداد کثیری از اندیشکدهها و اندیشمندان مهم روابط بینالملل در دنیا مسأله رشد چین را به عنوان عامل تهدید کننده نظم امریکایی دانسته اند. اکنون قدرتیابی چین به گونهای است که از آن دیگر به عنوان یک قدرت در حال ظهور یاد نمیکنند، بلکه چین امروزی یک ابرقدرت در حوزههای اقتصادی، نظامی و سیاسی است که نظم تکقطبی امریکا را به چالش کشیده و خواهان اعمال الگوی نظم مطلوب خود در جهان است. این وضعیت جدید که باعث افول قدرت نسبی امریکا شده، فرصت را برای دیگر ابرقدرتهای بالقوه برای ایفای نقش بیشتر خود فراهم کرده است. از مهمترین این بازیگران روسیه است. چین و روسیه امروزی دیگر مانند 10 سال پیش نیستند که در محاسبه هزینه فایده خود نظم امریکایی را به هر قیمتی بپذیرند بلکه امروز آنها منافع مطلوب خود را نیز حتی به قیمت رودررویی با امریکا دنبال میکنند. این وضعیت جدید یک نظم جدید بینالمللی را شکل داده که ما از آن به عنوان پایان عصر تک قطبی امریکا و شروع یک نظم موازنه قوا یا عصر جدید جنگ سرد یاد میکنیم. عصری که ایالات متحده امریکا را به هراس از تنزل موقعیت خود واداشته و مجبور به واکنش کرده و اثرات آن همزمان در دو بحران اوکراین و تایوان قابل مشاهده است.
در انواع نظمهای بینالمللی به تعداد ابرقدرتهای موجود، رفتار دولتها در سیاست خارجی متفاوت میشود، به طور مثال در عصر جنگ سرد بین امریکا و شوروی، دولتها میتوانستند یا عضو بلوک شرق باشند یا عضو بلوک غرب یا با هر دو ارتباط داشته باشند یا عضو جنبش عدم تعهد باشند. بعد از فروپاشی شوروی در عصر تک قطبی دولتها تنها دارای دو نوع رفتار بودند؛ همراهی با امریکا یا مقاومت در برابر امریکا، اما اکنون در یک نظم جدید چندقطبی، انواع الگوهای رفتاری دولتها دوباره تغییر میکند و فرصتهای روابط به مراتب بیشتر میشود. در وضعیت کنونی دولتها سعی میکنند در رقابتهای بینالمللی برای تأمین امنیت و منافع ملی خود از تمامی فرصتهای پیش رو بهرهمند شوند. بدین ترتیب ما شاهد تغییر و تحول در الگوی رفتاری بسیاری از کشورهای دنیا هستیم، حتی کشورهایی که به طور سنتی متحد امریکا بودهاند اما اکنون ناچار به چین و در مواقعی به روسیه نزدیک شدهاند. از کشورهای اروپای غربی گرفته که اکنون میزان تجارتشان با چین بیشتر از امریکاست، تا بسیاری از کشورهای همسایه ما در منطقه غرب آسیا، از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی که سالها پیش همکاریهای گسترده اقتصادی با چین برقرار کردهاند. کشوری مثل ترکیه که عضو ناتو میباشد سالهاست که به روسیه نزدیک شده و از همکاریهای گسترده نظامی و اقتصادی با این کشور بهره میبرد. تمام این تغییرات رفتاری به دلیل گذار در نظم بینالمللی و شرایط جدید در نظم نوین جهانی است. در این نظم جدید دولتها برای تأمین منافع ملی روابط خود با ابرقدرتهای نوظهور بویژه چین را لازم میدانند، حتی اگر با امریکا روابط حسنهای داشته باشند.
ایران در دوران گذار
در این میان ایران از موقعیت ویژهای برخوردار است. کشوری که طی چند دهه اخیر در عصر تکقطبی به تنهایی مقابل نظم امریکایی ایستاده و ابرقدرتی امریکا در منطقه خاورمیانه را به چالش کشیده است اکنون با نزول قدرت امریکا در نظم بینالمللی توسط چین و روسیه، طبیعتاً از فرصتهای به مراتب بیشتری برخوردار میشود. البته متأسفانه دولت ایران خیلی دیر گذار در نظم بینالمللی را درک کرد، بویژه در دولت دوازدهم که اکثر کشورهای دنیا حتی در همسایگی ما به سمت گسترش روابط با چین حرکت کرده بودند، ما همچنان تمام چشم امیدمان به اروپا بود و متأسفانه فرصتهای بسیاری را از دست دادیم، اما خوشبختانه این رویکرد در دولت جدید تغییر یافت و به سمت استفاده از فرصتهای موجود در شرق پیش رفت. البته این فرصتها یکطرفه نیست، یعنی فقط این گونه نیست که ایران به چین و روسیه برای مقابله با امریکا احتیاج داشته باشد. اخیراً وال استریت ژورنال امریکا در مقاله ای تحلیل کرده بود که چین و روسیه نیز برای مقابله با امریکا به ایران نیاز دارند چرا که ایران به عنوان کشوری مستقل، خودیار و قدرتمند در منطقه از موقعیت بسیار خوبی چه به لحاظ ژئوپلیتیک و چه به لحاظ قدرت نظامی و عمق استراتژیک و نفوذ منطقهای همراه با متحدین خود تحت عنوان محور مقاومت برخوردار است، فلذا بهترین گزینه متحدیابی برای چین و روسیه در منطقه خاورمیانه به حساب میآید.
آثار مثبت همکاری ایران، روسیه و چین
تهدید مشترکی به اسم امریکا مهمترین عامل نزدیکی سه کشور ایران، روسیه و چین است و در این میان هر آنقدر که رقابتهای این ابرقدرتهای نوظهور با امریکا بیشتر شود، آنها به ایران نیز نزدیکتر میشوند. از این رو اهمیت ایران برای این کشورها در سفر آخر ریاست جمهوری ایران به مسکو به دعوت شخص ولادیمیر پوتین قابل مشاهده است. همچنین اهمیت روابط ایران با چین و روسیه را میتوان در واکنش کشورهای غربی و همسایه ما در منطقه در امضای سند راهبردی همکاری 25 ساله ایران و چین و یا خبر پیشنویس سند راهبردی همکاری 20 ساله ایران و روسیه بررسی کرد. همچنین از دیگر اثرات مثبت روابط ایران با چین و روسیه، استفاده بهینه این روابط توسط دولت جدید برای امتیازگیری بیشتر در مذاکرات وین مقابل امریکاست. دولت سیزدهم جمهوری اسلامی به ریاست سید ابراهیم رئیسی با رویکردی هوشمندانه مسائل ذینفع در مذاکرات وین را طوری به منافع چین و روسیه گره زده که این دو کشور را در طول مذاکرات با خود همراه کرده است. به طوری که بارها از سوی مقامات امریکایی شنیدیم که از روسیه و بویژه چین درخواست کردهاند مواضعشان را با امریکا علیه جمهوری اسلامی همراه کنند اما به نتیجه مطلوب خود دست نیافتهاند و مشخصاً جمهوری اسلامی ایران چه به واسطه افزایش توانمندی خود در داخل و چه به واسطه روابط بهینه با چین و روسیه، اکنون در دور هشتم مذاکرات وین از موقعیت به مراتب بهتری نسبت به دور ششم آن برخوردار است و تا حدودی میتوان گفت که دست برتر را دارد.
پس بهطور خلاصه روابط ایران با چین و روسیه به عنوان ابرقدرتهای جدید در نظم بینالمللی، نه تنها برای کم اثر کردن فشارهای امریکا لازم است، بلکه حتی برای بهرهمندی بیشتر در مذاکرات احیای برجام و امتیازگیری حداکثری از امریکا نیز واجب است.
فرصت نظم چندقطبی برای جمهوری اسلامی ایران
درحالی که تمامی شرایط عینی بینالمللی، موقعیت ایران را در نظم جدید جهانی از شرایط به مراتب بهتری نشان میدهند، عدهای از تحلیلگران داخلی و رسانههای فضای مجازی با توجه به حاشیههای کم اهمیت یا اخبار ضد و نقیض یا نامعتبر، رویکرد جدید سیاست خارجی دولت سیزدهم را اشتباه ارزیابی میکنند و هنوز باور دارند که تمام مسیر راهحلهای ما تنها از واشنگتن میگذرد و باید مشکل خود را با کدخدا حل کنیم تا مشکلات کشور حل شود، در صورتی که متأسفانه اطلاعی از نظم جدید بینالمللی ندارند و نمیدانند که ایالات متحده دیگر کدخدا نیست و جهان دیگر مانند 20 یا 30 سال گذشته نیست. همچنین متأسفانه عدهای دیگر این بار اما دانسته یا ندانسته همسوی رسانههای خارجی معاند ایران با کم اهمیت نشان دادن دستاوردهای ایران و تخریب و تحریک افکار عمومی داخلی سعی در فشار آوردن به دولت برای تن دادن هرچه سریعتر به خواستههای امریکا در برجام دارند که منافع بسیار حداقلی و کوتاه مدت برای ما رقم میزند و در طولانی مدت امنیت ملی ایران را به خطر میاندازد. گفتمانی که متأسفانه در سالهای 1392 تا 1394 قبل از امضای برجام نیز در کشور وجود داشت؛ گفتمانی مبنی بر این عبارت که «هر توافقی از بیتوافقی بهتر است»، گفتمانی که یا توافق یا جنگ را به افکار عمومی تحمیل میکرد و متأسفانه نتیجهاش توافقی شد بدون محاسبه، بدون آینده پژوهی و سناریو پردازی که منافع ملی کشور ایران را بشدت مورد ضرر و خسارات جبرانناپذیری قرار داد. آن چیزی که امروز مهم است استفاده از تجربیات گذشته و استفاده از فرصتهای موجود در نظم جدید بینالمللی است. آنچه منافع ملی ایران را تأمین میکند هر توافقی نیست بلکه یک توافق خوب است، آنچه جلوگیری از جنگ میکند هر توافقی نیست، بلکه قدرت بازدارندگی ایران است و آنچه باعث تقویت جایگاه ایران در نظم آینده جهانی میشود، استفاده از فرصتهای موجود از نظم چندقطبی بینالمللی کنونی است.
پژوهشگر امنیت بینالملل
آنچه امروزه در ارتباط با فهم روابط بینالملل و سیاست خارجی از سوی اکثر تحلیلگران این حوزه مورد اشتباه قرار میگیرد، درک ناقص از نظم جدید بینالمللی است. نوع نگاه این افراد به نظم بینالمللی اغلب مربوط به دهه 90 و اوایل دهه 2000 میلادی است؛ زمانی که پس از فروپاشی شوروی، امریکا تنها ابرقدرت دنیا بود و در یک نظام تکقطبی نظم مطلوب خود را در دنیا اعمال میکرد، اما سالیان سال است که تعداد کثیری از اندیشکدهها و اندیشمندان مهم روابط بینالملل در دنیا مسأله رشد چین را به عنوان عامل تهدید کننده نظم امریکایی دانسته اند. اکنون قدرتیابی چین به گونهای است که از آن دیگر به عنوان یک قدرت در حال ظهور یاد نمیکنند، بلکه چین امروزی یک ابرقدرت در حوزههای اقتصادی، نظامی و سیاسی است که نظم تکقطبی امریکا را به چالش کشیده و خواهان اعمال الگوی نظم مطلوب خود در جهان است. این وضعیت جدید که باعث افول قدرت نسبی امریکا شده، فرصت را برای دیگر ابرقدرتهای بالقوه برای ایفای نقش بیشتر خود فراهم کرده است. از مهمترین این بازیگران روسیه است. چین و روسیه امروزی دیگر مانند 10 سال پیش نیستند که در محاسبه هزینه فایده خود نظم امریکایی را به هر قیمتی بپذیرند بلکه امروز آنها منافع مطلوب خود را نیز حتی به قیمت رودررویی با امریکا دنبال میکنند. این وضعیت جدید یک نظم جدید بینالمللی را شکل داده که ما از آن به عنوان پایان عصر تک قطبی امریکا و شروع یک نظم موازنه قوا یا عصر جدید جنگ سرد یاد میکنیم. عصری که ایالات متحده امریکا را به هراس از تنزل موقعیت خود واداشته و مجبور به واکنش کرده و اثرات آن همزمان در دو بحران اوکراین و تایوان قابل مشاهده است.
در انواع نظمهای بینالمللی به تعداد ابرقدرتهای موجود، رفتار دولتها در سیاست خارجی متفاوت میشود، به طور مثال در عصر جنگ سرد بین امریکا و شوروی، دولتها میتوانستند یا عضو بلوک شرق باشند یا عضو بلوک غرب یا با هر دو ارتباط داشته باشند یا عضو جنبش عدم تعهد باشند. بعد از فروپاشی شوروی در عصر تک قطبی دولتها تنها دارای دو نوع رفتار بودند؛ همراهی با امریکا یا مقاومت در برابر امریکا، اما اکنون در یک نظم جدید چندقطبی، انواع الگوهای رفتاری دولتها دوباره تغییر میکند و فرصتهای روابط به مراتب بیشتر میشود. در وضعیت کنونی دولتها سعی میکنند در رقابتهای بینالمللی برای تأمین امنیت و منافع ملی خود از تمامی فرصتهای پیش رو بهرهمند شوند. بدین ترتیب ما شاهد تغییر و تحول در الگوی رفتاری بسیاری از کشورهای دنیا هستیم، حتی کشورهایی که به طور سنتی متحد امریکا بودهاند اما اکنون ناچار به چین و در مواقعی به روسیه نزدیک شدهاند. از کشورهای اروپای غربی گرفته که اکنون میزان تجارتشان با چین بیشتر از امریکاست، تا بسیاری از کشورهای همسایه ما در منطقه غرب آسیا، از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی که سالها پیش همکاریهای گسترده اقتصادی با چین برقرار کردهاند. کشوری مثل ترکیه که عضو ناتو میباشد سالهاست که به روسیه نزدیک شده و از همکاریهای گسترده نظامی و اقتصادی با این کشور بهره میبرد. تمام این تغییرات رفتاری به دلیل گذار در نظم بینالمللی و شرایط جدید در نظم نوین جهانی است. در این نظم جدید دولتها برای تأمین منافع ملی روابط خود با ابرقدرتهای نوظهور بویژه چین را لازم میدانند، حتی اگر با امریکا روابط حسنهای داشته باشند.
ایران در دوران گذار
در این میان ایران از موقعیت ویژهای برخوردار است. کشوری که طی چند دهه اخیر در عصر تکقطبی به تنهایی مقابل نظم امریکایی ایستاده و ابرقدرتی امریکا در منطقه خاورمیانه را به چالش کشیده است اکنون با نزول قدرت امریکا در نظم بینالمللی توسط چین و روسیه، طبیعتاً از فرصتهای به مراتب بیشتری برخوردار میشود. البته متأسفانه دولت ایران خیلی دیر گذار در نظم بینالمللی را درک کرد، بویژه در دولت دوازدهم که اکثر کشورهای دنیا حتی در همسایگی ما به سمت گسترش روابط با چین حرکت کرده بودند، ما همچنان تمام چشم امیدمان به اروپا بود و متأسفانه فرصتهای بسیاری را از دست دادیم، اما خوشبختانه این رویکرد در دولت جدید تغییر یافت و به سمت استفاده از فرصتهای موجود در شرق پیش رفت. البته این فرصتها یکطرفه نیست، یعنی فقط این گونه نیست که ایران به چین و روسیه برای مقابله با امریکا احتیاج داشته باشد. اخیراً وال استریت ژورنال امریکا در مقاله ای تحلیل کرده بود که چین و روسیه نیز برای مقابله با امریکا به ایران نیاز دارند چرا که ایران به عنوان کشوری مستقل، خودیار و قدرتمند در منطقه از موقعیت بسیار خوبی چه به لحاظ ژئوپلیتیک و چه به لحاظ قدرت نظامی و عمق استراتژیک و نفوذ منطقهای همراه با متحدین خود تحت عنوان محور مقاومت برخوردار است، فلذا بهترین گزینه متحدیابی برای چین و روسیه در منطقه خاورمیانه به حساب میآید.
آثار مثبت همکاری ایران، روسیه و چین
تهدید مشترکی به اسم امریکا مهمترین عامل نزدیکی سه کشور ایران، روسیه و چین است و در این میان هر آنقدر که رقابتهای این ابرقدرتهای نوظهور با امریکا بیشتر شود، آنها به ایران نیز نزدیکتر میشوند. از این رو اهمیت ایران برای این کشورها در سفر آخر ریاست جمهوری ایران به مسکو به دعوت شخص ولادیمیر پوتین قابل مشاهده است. همچنین اهمیت روابط ایران با چین و روسیه را میتوان در واکنش کشورهای غربی و همسایه ما در منطقه در امضای سند راهبردی همکاری 25 ساله ایران و چین و یا خبر پیشنویس سند راهبردی همکاری 20 ساله ایران و روسیه بررسی کرد. همچنین از دیگر اثرات مثبت روابط ایران با چین و روسیه، استفاده بهینه این روابط توسط دولت جدید برای امتیازگیری بیشتر در مذاکرات وین مقابل امریکاست. دولت سیزدهم جمهوری اسلامی به ریاست سید ابراهیم رئیسی با رویکردی هوشمندانه مسائل ذینفع در مذاکرات وین را طوری به منافع چین و روسیه گره زده که این دو کشور را در طول مذاکرات با خود همراه کرده است. به طوری که بارها از سوی مقامات امریکایی شنیدیم که از روسیه و بویژه چین درخواست کردهاند مواضعشان را با امریکا علیه جمهوری اسلامی همراه کنند اما به نتیجه مطلوب خود دست نیافتهاند و مشخصاً جمهوری اسلامی ایران چه به واسطه افزایش توانمندی خود در داخل و چه به واسطه روابط بهینه با چین و روسیه، اکنون در دور هشتم مذاکرات وین از موقعیت به مراتب بهتری نسبت به دور ششم آن برخوردار است و تا حدودی میتوان گفت که دست برتر را دارد.
پس بهطور خلاصه روابط ایران با چین و روسیه به عنوان ابرقدرتهای جدید در نظم بینالمللی، نه تنها برای کم اثر کردن فشارهای امریکا لازم است، بلکه حتی برای بهرهمندی بیشتر در مذاکرات احیای برجام و امتیازگیری حداکثری از امریکا نیز واجب است.
فرصت نظم چندقطبی برای جمهوری اسلامی ایران
درحالی که تمامی شرایط عینی بینالمللی، موقعیت ایران را در نظم جدید جهانی از شرایط به مراتب بهتری نشان میدهند، عدهای از تحلیلگران داخلی و رسانههای فضای مجازی با توجه به حاشیههای کم اهمیت یا اخبار ضد و نقیض یا نامعتبر، رویکرد جدید سیاست خارجی دولت سیزدهم را اشتباه ارزیابی میکنند و هنوز باور دارند که تمام مسیر راهحلهای ما تنها از واشنگتن میگذرد و باید مشکل خود را با کدخدا حل کنیم تا مشکلات کشور حل شود، در صورتی که متأسفانه اطلاعی از نظم جدید بینالمللی ندارند و نمیدانند که ایالات متحده دیگر کدخدا نیست و جهان دیگر مانند 20 یا 30 سال گذشته نیست. همچنین متأسفانه عدهای دیگر این بار اما دانسته یا ندانسته همسوی رسانههای خارجی معاند ایران با کم اهمیت نشان دادن دستاوردهای ایران و تخریب و تحریک افکار عمومی داخلی سعی در فشار آوردن به دولت برای تن دادن هرچه سریعتر به خواستههای امریکا در برجام دارند که منافع بسیار حداقلی و کوتاه مدت برای ما رقم میزند و در طولانی مدت امنیت ملی ایران را به خطر میاندازد. گفتمانی که متأسفانه در سالهای 1392 تا 1394 قبل از امضای برجام نیز در کشور وجود داشت؛ گفتمانی مبنی بر این عبارت که «هر توافقی از بیتوافقی بهتر است»، گفتمانی که یا توافق یا جنگ را به افکار عمومی تحمیل میکرد و متأسفانه نتیجهاش توافقی شد بدون محاسبه، بدون آینده پژوهی و سناریو پردازی که منافع ملی کشور ایران را بشدت مورد ضرر و خسارات جبرانناپذیری قرار داد. آن چیزی که امروز مهم است استفاده از تجربیات گذشته و استفاده از فرصتهای موجود در نظم جدید بینالمللی است. آنچه منافع ملی ایران را تأمین میکند هر توافقی نیست بلکه یک توافق خوب است، آنچه جلوگیری از جنگ میکند هر توافقی نیست، بلکه قدرت بازدارندگی ایران است و آنچه باعث تقویت جایگاه ایران در نظم آینده جهانی میشود، استفاده از فرصتهای موجود از نظم چندقطبی بینالمللی کنونی است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه