از شناخت تا خطاهای شناختی/3
خطاهایی که واقعیت را بهشدت تحریف میکند
آزاده سهرابی
روانشناس
قرار است امروز درباره خطاهای رایج شناختی با شما صحبت کنم، خطاهایی که باعث میشود واقعیت در فکر شما دچار تحریف بشود و به دنبالش قاعدتاً احساساتی را تجربه کنید که تحت تأثیر آن فکر تحریف شده است و به دنبالش رفتاری خواهید داشت که بر درستی از واقعیت بنا نشده است، هر چند در این میان ممکن است یک احساس بنا بر تحریف پردازش شده خود این چرخه را باعث شود و اینکه همه ما واقعیت را تا درصدی تحریف خواهیم کرد چرا که در برابر یک واقعیت بخشهایی از حافظه ما فعال میشود و ساختار شخصیتی ما که در این میان دخیل است در ویژگیها و افکار بنیادین ما پادرمیانی میکند تا پردازش اطلاعات به گونهای در ذهنمان ثبت شود که هیچ دو نفری در برابر یک رویداد ثابت یک فکر و هیجان و حتی رفتار واحد را نداشته باشند اما کاهش خطاهای شناختی و آگاه بودن به آنها کمک میکند هر چه بیشتر این تحریفها کم شود و چرخه فکر، احساس و رفتار ما سازگارتر باشد. بگذارید مثالهایی را مرور کنیم:
«دوستتان سه تلفن پشت هم شما را جواب نمیدهد، فکر میکنید من را دوست ندارد، اصلاً هیچ کس مرا دوست ندارد» یا حتی «او خیلی بیلیاقت است» یا «چه آدم بیمعرفتی است» و... این در حالی است که شما اطلاعاتی از وضعیت آن فرد ندارید. اینجا شما دارید «برچسب میزنید» و دچار خطای برچسبزنی شده اید. یک صفت کلی را به خودتان یا دیگری نسبت میدهید که با موقعیت مورد نظر تناسبی ندارد؛ آن دوست فقط جواب تلفن شما را نداده است!
حالا فرض کنید دوستتان نیست، فرزندتان یا همسرتان قرار بوده ساعت 6 به منزل برسد ،اما حالا ساعت 7 شده و خبری از او نیست. تلفن میزنید و بر نمیدارد. اگر دارید در فکرتان با خود تکرار میکنید که «حتماً اتفاقی برایش افتاده» و در ذهنتان به پیشواز اتفاقهای ناخوشایند محتمل میروید شما دچار خطای شناختی «پیشگویی» یا حتی« فاجعه سازی» شده اید. او فقط جواب تلفن شما را نداده است!
حالا برویم سراغ خطای شناختی «ذهن خوانی». خیلی از ما در این کار استادیم؛ مدام در حال گمانهزنی هستیم که فلان رفتار یا گفته فرد چه معنی میدهد و بدون اینکه از طرف مقابل بپرسیم یا شروع کنیم به دیدن شواهد برای تأیید یا رد فکرهایمان بر آن میدمیم: «او اهمیتی به من نمیدهد»، «او میخواهد شغل مرا از من بگیرد»، «او از دست من عصبانی است» و....
گاهی هم شروع میکنیم به «تعمیم افراطی دادن» یعنی اینجا ممکن است واقعاً یک نفر هم یک جایی در زندگی در مسیر شغلی زیرآب شما را زده باشد اما حالا در هر موقعیت شغلی منتظر هستید این اتفاق تکرار شود، گویی «همیشه قرار است کسی زیرآب شما را بزند»، «باید همیشه فرزندم تکالیفش را سر وقت و با خط خوش بنویسد وگرنه در تعلیم و تربیت او شکست خورده ام»، «باید همیشه همه جای خانه مرتب باشد وگرنه آدم شلختهای هستم»، «باید تمام روز، کاری برای انجام دادن داشته باشم وگرنه آدم بیفایدهای هستم» این همه «باید» در زندگی از کجا میآید؟ میدانستید «بایدها» در فکر شما خودش یک خطای شناختی است. همین بایدهاست که احساس ناکافی بودن را در شما تشدید میکند و رفتار یک فرد کمال گرای افراطی را در پیش میگیرید که در نهایت هم به مشکلات جسمی و روحی میانجامد!
یکی از خطاهای شناختی بارزی هم که معمولاً در اتاق درمان خیلی نمود دارد جایی است که افراد مدام دیگران را برای پیشامدهای زندگی یا حتی احساسات و رفتار خود مقصر میدانند. «مقصر دانستن» والدین، روزگار، دوست، همسر، فرزند و... برای این است که با بخش مهم انتخابهای خودمان رو به رو نشویم؛ سهمی که خودمان در وضعیت پیش آمده، احساسی که داریم و... رو به رو نشویم. لیست این خطاها زیاد است اما فعلاً تا همینجا را در خودتان مرور کنید!
روانشناس
قرار است امروز درباره خطاهای رایج شناختی با شما صحبت کنم، خطاهایی که باعث میشود واقعیت در فکر شما دچار تحریف بشود و به دنبالش قاعدتاً احساساتی را تجربه کنید که تحت تأثیر آن فکر تحریف شده است و به دنبالش رفتاری خواهید داشت که بر درستی از واقعیت بنا نشده است، هر چند در این میان ممکن است یک احساس بنا بر تحریف پردازش شده خود این چرخه را باعث شود و اینکه همه ما واقعیت را تا درصدی تحریف خواهیم کرد چرا که در برابر یک واقعیت بخشهایی از حافظه ما فعال میشود و ساختار شخصیتی ما که در این میان دخیل است در ویژگیها و افکار بنیادین ما پادرمیانی میکند تا پردازش اطلاعات به گونهای در ذهنمان ثبت شود که هیچ دو نفری در برابر یک رویداد ثابت یک فکر و هیجان و حتی رفتار واحد را نداشته باشند اما کاهش خطاهای شناختی و آگاه بودن به آنها کمک میکند هر چه بیشتر این تحریفها کم شود و چرخه فکر، احساس و رفتار ما سازگارتر باشد. بگذارید مثالهایی را مرور کنیم:
«دوستتان سه تلفن پشت هم شما را جواب نمیدهد، فکر میکنید من را دوست ندارد، اصلاً هیچ کس مرا دوست ندارد» یا حتی «او خیلی بیلیاقت است» یا «چه آدم بیمعرفتی است» و... این در حالی است که شما اطلاعاتی از وضعیت آن فرد ندارید. اینجا شما دارید «برچسب میزنید» و دچار خطای برچسبزنی شده اید. یک صفت کلی را به خودتان یا دیگری نسبت میدهید که با موقعیت مورد نظر تناسبی ندارد؛ آن دوست فقط جواب تلفن شما را نداده است!
حالا فرض کنید دوستتان نیست، فرزندتان یا همسرتان قرار بوده ساعت 6 به منزل برسد ،اما حالا ساعت 7 شده و خبری از او نیست. تلفن میزنید و بر نمیدارد. اگر دارید در فکرتان با خود تکرار میکنید که «حتماً اتفاقی برایش افتاده» و در ذهنتان به پیشواز اتفاقهای ناخوشایند محتمل میروید شما دچار خطای شناختی «پیشگویی» یا حتی« فاجعه سازی» شده اید. او فقط جواب تلفن شما را نداده است!
حالا برویم سراغ خطای شناختی «ذهن خوانی». خیلی از ما در این کار استادیم؛ مدام در حال گمانهزنی هستیم که فلان رفتار یا گفته فرد چه معنی میدهد و بدون اینکه از طرف مقابل بپرسیم یا شروع کنیم به دیدن شواهد برای تأیید یا رد فکرهایمان بر آن میدمیم: «او اهمیتی به من نمیدهد»، «او میخواهد شغل مرا از من بگیرد»، «او از دست من عصبانی است» و....
گاهی هم شروع میکنیم به «تعمیم افراطی دادن» یعنی اینجا ممکن است واقعاً یک نفر هم یک جایی در زندگی در مسیر شغلی زیرآب شما را زده باشد اما حالا در هر موقعیت شغلی منتظر هستید این اتفاق تکرار شود، گویی «همیشه قرار است کسی زیرآب شما را بزند»، «باید همیشه فرزندم تکالیفش را سر وقت و با خط خوش بنویسد وگرنه در تعلیم و تربیت او شکست خورده ام»، «باید همیشه همه جای خانه مرتب باشد وگرنه آدم شلختهای هستم»، «باید تمام روز، کاری برای انجام دادن داشته باشم وگرنه آدم بیفایدهای هستم» این همه «باید» در زندگی از کجا میآید؟ میدانستید «بایدها» در فکر شما خودش یک خطای شناختی است. همین بایدهاست که احساس ناکافی بودن را در شما تشدید میکند و رفتار یک فرد کمال گرای افراطی را در پیش میگیرید که در نهایت هم به مشکلات جسمی و روحی میانجامد!
یکی از خطاهای شناختی بارزی هم که معمولاً در اتاق درمان خیلی نمود دارد جایی است که افراد مدام دیگران را برای پیشامدهای زندگی یا حتی احساسات و رفتار خود مقصر میدانند. «مقصر دانستن» والدین، روزگار، دوست، همسر، فرزند و... برای این است که با بخش مهم انتخابهای خودمان رو به رو نشویم؛ سهمی که خودمان در وضعیت پیش آمده، احساسی که داریم و... رو به رو نشویم. لیست این خطاها زیاد است اما فعلاً تا همینجا را در خودتان مرور کنید!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه