درباره «در جستوجوی آینه»، کلام شمس از زبان هوشنگ آزادیور
آن الفِ مستطاب
نگار حسینخانی
روزنامهنگار
حقیقت این است که بدنه شعرخوانان و شعردوستان ما، به شنیدن شعر با صدای شاعر یا صداپیشه عادت دارند. این عادت، مزایا و معایبی دارد. مزایای آن را شاید تنها بتوان به لحاظ ارزش تاریخ ادبیاتی آن به بررسی نشست؛ بالاخره، فایلی صوتی از صدای شاعر، واجد ارزش تاریخادبیاتی است چرا که به عنوان یک سند، قابل استناد است. اما این همه ماجرا نیست. گاهی قرائت یک اثر میتواند راه بر قرائتهای دیگر ببندد. هرچند اگر بتوان به آن قرائت، تنها به عنوان یکی از خوانشهای موجود بسنده کرد، ایراد این تکصدایی نیز رفع خواهد شد. اما واقعیت این است که از بسیاری از شعرهای شاملو، شهریار، اخوان ثالث، لورکا و... جز با صدای صداپیشههایشان، تصور دیگری نزد شعردوستان ما موجود نیست و این عیبی است که از دلبستنِ بیش از اندازه به آن فایلهای صوتی ایجاد شده است.
اگر بپذیریم که شعر، فینفسه حیاتی روی کاغذ دارد و امکان خواندن آن از سوی شاعر یا صداپیشهای دیگر، امکانی جانبی است، باید بگوییم که بسیاری از شعرهای ماندگاری که در دل شعردوستان جا باز کردهاند، این نفوذ را بیشتر به لطف این امکان جانبی کسب کردهاند و نه آن حیات اصلی. ماجرا حتی درباره بسیاری از شعرهای کلاسیک که قاعدتاً از آن امکان تاریخ ادبیاتی (فایل صوتی صدای شاعر) نیز بیبهرهاند هم صدق میکند. حساب کنید ما با اینهمه حافظ دوستیمان، همچنان غزلهایی از او را بیشتر در خاطر داریم که به چاشنی صدای محمدرضا شجریان یا دیگران مسلح بوده باشند.
اما مدتی است انتشارات معین یکسری CD به همراه کتاب منتشر میکند که مربوط به خواندن متون نثر کلاسیک فارسی از زبان صداپیشههاست. در این سری که «گنج حکمت» نام گرفته، مصححان آثار، آنها را گزینش کرده و به دست صداپیشگان سپردهاند. یکی از این میان اما از همه متفاوتتر افتاده؛ خوانش متن «در جستوجوی آینه»، گزیده مقالات شمس تبریزی، به تصحیح و گزینش محمدعلی موحد و با موسیقی مانی بیات را به هوشنگ آزادیور سپردهاند؛ مستندساز، شاعر و پژوهشگر تئاتری که گفتار بسیاری از مستندها را با صدای او شنیدهایم؛ صداپیشهای که در رابطه با خوانش متن، ایده دارد و صاحبنظر است. حالا این ایدهها به نظر میرسد در خوانش مقالات شمس تبریزی اجرا شده است. در این اثر، شما مطلقاً با اجرایی رادیویی مواجه نیستید؛ یعنی خبری از فراز و فرودهای نخنما و شنوندهفریب در آن نیست. خوانشگر متن، کاملاً منطبق بر محتوا و دیگر مناسبات مقالات، آنها را برای شما میخواند و شمسی دیگر جلوی رویتان تصویر میکند. لابد موافقید که مقالات شمس را نمیتوان با سوز و گداز معمول و طنطنه مرسوم صداپیشگانِ صداوسیمایی خواند و شنید. قبول کنید نمیشود که شمس بنویسد: «دنیا بد است اما در حق آنکس که نداند دنیا کیست...» و صداپیشه آن را با آن اجراهای معمول رادیویی برایتان بخواند و شما هم لذت ببرید؛ هر متنی را آنطور باید خواند که ایجاب میکند. از اینروست که در این مجموعه ادعا شده که صداپیشگان، درست خواندن را فدای زیبا خواندن نکردهاند. شاید برای نخستین بار است که یک صداپیشه، کاملاً در تناسب با متن و در انطباق با مناسبات فحوایی آن متدهای مختلفی را در خوانش، انتخاب و آنها را اجرا کرده؛ اینکه صداپیشه، بتواند برای هر متنی که دست میگیرد، شیوهای به فراخور آن متن در پیش گیرد، حلقه مفقوده رابطه متن و خواندن آن است؛ نکتهای که هوشنگ آزادیور، در «در جستوجوی آینه» مانند کارگاهی آموزشی آن را به اجرا گذاشته
است.
روزنامهنگار
حقیقت این است که بدنه شعرخوانان و شعردوستان ما، به شنیدن شعر با صدای شاعر یا صداپیشه عادت دارند. این عادت، مزایا و معایبی دارد. مزایای آن را شاید تنها بتوان به لحاظ ارزش تاریخ ادبیاتی آن به بررسی نشست؛ بالاخره، فایلی صوتی از صدای شاعر، واجد ارزش تاریخادبیاتی است چرا که به عنوان یک سند، قابل استناد است. اما این همه ماجرا نیست. گاهی قرائت یک اثر میتواند راه بر قرائتهای دیگر ببندد. هرچند اگر بتوان به آن قرائت، تنها به عنوان یکی از خوانشهای موجود بسنده کرد، ایراد این تکصدایی نیز رفع خواهد شد. اما واقعیت این است که از بسیاری از شعرهای شاملو، شهریار، اخوان ثالث، لورکا و... جز با صدای صداپیشههایشان، تصور دیگری نزد شعردوستان ما موجود نیست و این عیبی است که از دلبستنِ بیش از اندازه به آن فایلهای صوتی ایجاد شده است.
اگر بپذیریم که شعر، فینفسه حیاتی روی کاغذ دارد و امکان خواندن آن از سوی شاعر یا صداپیشهای دیگر، امکانی جانبی است، باید بگوییم که بسیاری از شعرهای ماندگاری که در دل شعردوستان جا باز کردهاند، این نفوذ را بیشتر به لطف این امکان جانبی کسب کردهاند و نه آن حیات اصلی. ماجرا حتی درباره بسیاری از شعرهای کلاسیک که قاعدتاً از آن امکان تاریخ ادبیاتی (فایل صوتی صدای شاعر) نیز بیبهرهاند هم صدق میکند. حساب کنید ما با اینهمه حافظ دوستیمان، همچنان غزلهایی از او را بیشتر در خاطر داریم که به چاشنی صدای محمدرضا شجریان یا دیگران مسلح بوده باشند.
اما مدتی است انتشارات معین یکسری CD به همراه کتاب منتشر میکند که مربوط به خواندن متون نثر کلاسیک فارسی از زبان صداپیشههاست. در این سری که «گنج حکمت» نام گرفته، مصححان آثار، آنها را گزینش کرده و به دست صداپیشگان سپردهاند. یکی از این میان اما از همه متفاوتتر افتاده؛ خوانش متن «در جستوجوی آینه»، گزیده مقالات شمس تبریزی، به تصحیح و گزینش محمدعلی موحد و با موسیقی مانی بیات را به هوشنگ آزادیور سپردهاند؛ مستندساز، شاعر و پژوهشگر تئاتری که گفتار بسیاری از مستندها را با صدای او شنیدهایم؛ صداپیشهای که در رابطه با خوانش متن، ایده دارد و صاحبنظر است. حالا این ایدهها به نظر میرسد در خوانش مقالات شمس تبریزی اجرا شده است. در این اثر، شما مطلقاً با اجرایی رادیویی مواجه نیستید؛ یعنی خبری از فراز و فرودهای نخنما و شنوندهفریب در آن نیست. خوانشگر متن، کاملاً منطبق بر محتوا و دیگر مناسبات مقالات، آنها را برای شما میخواند و شمسی دیگر جلوی رویتان تصویر میکند. لابد موافقید که مقالات شمس را نمیتوان با سوز و گداز معمول و طنطنه مرسوم صداپیشگانِ صداوسیمایی خواند و شنید. قبول کنید نمیشود که شمس بنویسد: «دنیا بد است اما در حق آنکس که نداند دنیا کیست...» و صداپیشه آن را با آن اجراهای معمول رادیویی برایتان بخواند و شما هم لذت ببرید؛ هر متنی را آنطور باید خواند که ایجاب میکند. از اینروست که در این مجموعه ادعا شده که صداپیشگان، درست خواندن را فدای زیبا خواندن نکردهاند. شاید برای نخستین بار است که یک صداپیشه، کاملاً در تناسب با متن و در انطباق با مناسبات فحوایی آن متدهای مختلفی را در خوانش، انتخاب و آنها را اجرا کرده؛ اینکه صداپیشه، بتواند برای هر متنی که دست میگیرد، شیوهای به فراخور آن متن در پیش گیرد، حلقه مفقوده رابطه متن و خواندن آن است؛ نکتهای که هوشنگ آزادیور، در «در جستوجوی آینه» مانند کارگاهی آموزشی آن را به اجرا گذاشته
است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه