گفت‌و‌گو با فرید سرمست استاد انجمن خوشنویسان ایران:

«مشق شیدایی» روایت عاشقانه‌ای برای جذب رزمندگان به جبهه‌ها بود


مریم سادات گوشه
 روزنامه‌نگار
«مشق شیدایی» را هر کسی نمی‌تواند مشق کند. یک بار درهای این مشق کردن باز شد و مردانی که اکنون اسطوره مقاومت این سرزمین‌اند آمدند و مشق شیدایی نوشتند. وقتی نام هنرمندان شهید به میان می‌آید، کمتر کسی است که شاید در این باره چیزی بداند. شهدای خوشنویس و نقاش خیلی غریبند. آنهایی که آثارشان در رمل‌ها و آتش توپخانه دشمن در روزهای گرم و سرد آنجا که هیچ ملجأ و پناهگاهی جز خدا برای دلاورمردان وجود نداشت، دیدن پلاکاردهای بچه‌های تبلیغات نقطه قوت و امید قلب‌های رزمندگان و شهدا بود. گفت‌و‌گوی حاضر با فرید سرمست، استاد خوشنویسی انجمن خوشنویسان و رئیس سابق انجمن خوشنویسی بسیج کل کشور درباره آثار شهدای خوشنویس است. رزمنده‌ای که خود با شهدای خوشنویس قلم زد و جنگید و اکنون یاد و نام آنها را در «مشق شیدایی» زنده کرده است.

در ابتدا بفرمایید چطور شد که تصمیم گرفتید آثار خوشنویسی شهدا را جمع‌آوری کنید؟
-من اکنون مدرس انجمن خوشنویسان و استاد هنر و خوشنویسی هستم. همیشه دغدغه خاطرم این بود که در حوزه خوشنویسی افراد بسیار شاخصی داریم. بچه‌های ولایی، مذهبی و معتقدی که دیده نشده‌اند. متأسفانه در ایران بچه‌های مذهبی که اعتقاد و ایمان به انقلاب و ولایت دارند، از دید انجمن خوشنویسان مغفول مانده‌اند و دیده نشده‌اند. مخصوصاً شهدایشان، شهدایی که در حوزه خوشنویسی بودند. در بین ورزشکاران به خاطر ملی بودن حوزه ورزش، و حتی حوزه شهدای دانشگاه و صنعت هم کار شده ولی در حوزه شهدای هنر کمتر به آنها پرداخته شده است. الا معدود افرادی مثل شهید مرتضی آوینی یا دو سه‌ تا از دوستان دیگری که در این حوزه کار کردند. بنابراین تصمیم گرفتم تا در سازمان بسیج هنرمندان آثار شهدای خوشنویس را تدوین کنم. من نزدیک به 12 سال ریاست انجمن خوشنویسی بسیج کل کشور را به عهده داشتم. به این فکر رسیدم که ای کاش می‌شد، کاری کرد که خوشنویسان شهید دیده شوند. بنابراین ابتدا آثارشان را جمع‌آوری کردیم و می‌خواستیم نمایشگاهی برگزار کنیم. تقریباً دو سال طول کشید و بچه‌ها در این حوزه تلاش کردند که آثار شهدای خوشنویس را جمع‌آوری کنند. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که اگر بتوانیم به صورت کتاب منتشر کنیم، خیلی بهتر از این است که نمایشگاه برگزار کنیم. چون ماندگارتر می‌شود. بنابراین کتاب را به کمک سازمان بسیج هنرمندان و نشر سیمرغ به چاپ رساندیم.
 کیفیت آثار چطور بود؟
-ابتدا آثاری را که جمع‌آوری شده بود، دسته‌بندی کردیم. در بسیج هنرمندان یکسری آثار بود که قابلیت چاپ نداشت. کیفیت آنها پایین بود. کسانی را به عنوان خوشنویس به ما معرفی کرده بودند که خوشنویس نبودند و کارهای دیگر کرده بودند. در نهایت 40 خوشنویس خوب از بین همه آنها توانستیم پیدا کنیم تا به عنوان خوشنویس مطرح کنیم. آثاری از برخی شهدا پیدا شد که تا مقطع استادی هم ارزش دارند. در این کتاب یک قطعه از عکس و تصویر شهید را گذاشتیم و همچنین بخشی هم به زندگینامه شهید پرداختیم. چند جمله هم از وصیتنامه شهید گذاشتیم. کسانی که شهدا را می‌شناختند، اگر جملاتی را در موردشان به ذهن داشتند، نوشتیم که الحمدالله چاپ و منتشر شد و تعدادی هم به همه کشور ارسال کردیم.
 بیشتر مردم به جز خانواده شهدای خوشنویس اطلاع چندانی از هنرمندان شهید دوره دفاع مقدس ندارند. هنر خوشنویسی و نقاشی چه تأثیری در دوران دفاع مقدس داشت؟ و نقش شهدای خوشنویس در این دوران چه بود؟
-بله. نکته جالبی است. فرهنگ ما در شرق در واقع فرهنگ شنیداری است نه دیداری. به‌خاطر همین در حوزه‌های تصویری، فیلمبرداری، عکاسی، نقاشی و خط شاید به ارزش این هنرها کمتر بها دادیم اما واقعیت این است که این هنرها ارزش بسیار زیادی در تأثیرگذاری روی شخصیت‌ها و تفکر مردم دارد. خوشنویسی چه در شهر و چه در حوزه‌های مناطق جنگی تأثیر بسزایی داشت. آن زمان گوشی موبایل نبود. ارتباطات تصویری این قدر نبود که بخواهیم با همدیگر ارتباط داشته باشیم و به همدیگر اطلاعات برسانیم. مثلاً برای فراخوان رزمندگان برای اعزام به جبهه‌های جنگ از طریق پلاکاردها اعلام می‌شد. تراکت‌ها، پلاکاردها، پوسترها، ما از این طریق می‌توانستیم جذب نیرو کنیم. معمولاً برای اعزام نیرو، پلاکارد قوی‌ترین ابزاری بود که ما می‌توانستیم از آن استفاده کنیم و نیاز به خوشنویسی بود. ابزار دیجیتال و کامپیوتری نبود که ما بتوانیم از طریق کامپیوتر طراحی و نوشته‌ای داشته باشیم و آن را چاپ کنیم. بنابراین خوشنویسانی که در این حوزه علاقه‌مند بودند و می‌آمدند کار می‌کردند، در جذب نیرو خیلی تأثیر داشتند. یعنی به جرأت می‌گویم که 60 تا 70 درصد جذب نیرو به عهده خوشنویسانی بود که در این حوزه کار می‌کردند. در مساجد، حوزه‌های بسیج، خیابان‌ها، کارخانجات و ادارات آن چیزی که به عنوان پلاکارد برای جذب نیرو به دیوار می‌زدند، تماماً از بازوی پرتوان خوشنویس بیرون می‌آمد و این در پشت صحنه عامل بزرگی برای جذب نیرو بود. اما داخل صحنه جنگ حسابش را بکنید. رزمنده‌ای که دو روز است، می‌جنگد یا سه روز است که در عملیاتی گیر کرده. آتش توپخانه و تیر روی سرش است و هیچ کس و هیچ جایی را ملجأ و مأوایی پیدا نمی‌کند. یک تصویر، یک تابلو جلوی او روی زمین، روی رمل‌های جنوب یا صخره‌های برفی غرب کشور که روی آن نوشته خسته نباشی رزمنده. این در واقع چقدر روحیه می‌داد. می‌دانست که از خودش جلوتر کسی به اینجا آمده و کار تبلیغاتی کرده. احساس می‌کرد که اینجا برایش امنیت دارد و همین روحیه می‌شد که بهتر بتواند حرکت بکند.
وقتی بچه‌ها در عملیات‌های مختلف حرکت می‌کردند. خط را می‌شکستند و جلو می‌رفتیم. فکر می‌کردیم توی دل دشمن رفته‌ایم. آنجا هیچ چیز و هیچ آثاری از خودی نبود. اگر یک تصویر، یک پلاکارد، یک تابلویی که روی یک چوب نوشته شده بود که برای سلامتی امام دعا بکنید یا صلوات بفرستید یا رزمنده خسته نباشی یا لبخند بزن رزمنده یا انواع شعارهایی که آن موقع در جبهه‌ها قرار می‌گرفت. اگر رزمنده‌ای این را می‌دید، روحیه او دو برابر می‌شد و در واقع می‌توانست به راحتی عملیات را ادامه دهد. تا اینکه در یک منطقه‌ای برود که هیچ اتفاق و هیچ چیزی وجود نداشت. رزمنده سردرگم نمی‌دانست کجا برود.
خود همین تابلوهایی که خوشنویسان در جبهه و عملیات می‌نوشتند، خودش راهنمای مسیر حرکت بچه‌ها هم بود. بچه‌هایی که می‌رفتند تدارکات بیاورند. می‌رفتند عقب و برمی‌گشتند، عمدتاً مسیر را گم می‌کردند. حضور همین تابلوها علیرغم اینکه به آنها روحیه می‌داد، مسیر را هم برای آنها مشخص می‌کرد.
واقعیت این است که تأثیر این تابلوها مخصوصاً نقاشی‌های مختلف مشهود بود
در ورودی یک شهر دوتا تابلو می‌دیدیم. یک تابلویی که نقاشی بود. مثلاً تصویر شهید چمران را نقاشی کرده بودند. یک شعار از شهید چمران، زیر این تابلو بود. بچه‌ها کلی روحیه می‌گرفتند و به هم می گفتند که نگاه کن. ببین، این شهر به شهیدشان اهمیت داده است. به شهید چمران یا هر شهیدی که دارند.
این از نکات مهمی بود که در واقع هنرمندان می‌توانستند تأثیرگذار باشند. البته تنها خوشنویسی و نقاشی و عکاسی نبود. همه هنرها این طور بود. یادم است که در جبهه جنوب بودیم. در پادگان دوکوهه بچه‌ها هم خسته بودند. در فاصله بین دوتا عملیات منتظر عملیات بعدی بودیم. خب روحیه‌ها هم خراب می‌شد. تعدادی از شعرای خوب انقلابی کشور از جمله آقایان سبزواری و هراتی و دیگر دوستان آمدند و در نمازخانه بین دو نماز شعرهایشان را برای بچه‌ها خواندند. شعرهای حماسی. خیلی خوب بود. به بچه‌ها خیلی روحیه می‌داد. بچه‌ها کیف می‌کردند که در شهر، آدم‌های بزرگ و کوچک، به هر شکلی به یاد ما هستند. دارند ما را می‌بینند.
 چرا اسم مشق شیدایی را انتخاب کردید؟
-ما در شورای خوشنویسی انجمن‌مان که مجموعه‌ای از استادان خوشنویس ولایی و مؤمن بودند این موضوع را مطرح کردیم که باید چه اسمی بگذاریم. نزدیک 10 تا اسم مطرح شد که از بین آنها مشق شیدایی از همه‌شان جذاب‌تر و بهتر بود. دیدیم واقعیت این است که آن عزیزانی که به جبهه‌های جنگ یا حتی پشت جبهه‌ها می‌آیند عاشقانه می‌ایستند و برای رزمنده ها ، جذب نیرو و معرفی محدوده عملیات و جنگ و انقلابمان خط می‌نویسند، در واقع دارند مشق شیدایی می‌کنند. این بود که این اسم برای این کتاب ثبت شد که با عنوان مشق شیدایی چاپ شود.
 به عنوان استاد خوشنویسی، کدام آثار را جزو خوشنویسی‌های حرفه‌ای تلقی می‌کنید. چون در صحبت‌هایتان فرمودید که بعضی از این آثار حتی در حد استاد بوده است؟
-در این کتاب آثاری از شهیدان استاد محمد باقر ربانی،  سید حسین صدری، رضا سنگی،  محمد باقر روحی از جمله خطاطان بسیار خوب بودند.
 آیا سبک و سیاق خاصی هم داشتند یعنی صاحب‌سبک بودند؟
-یعنی چه سبکی؟
 بعضی از استادان خوشنویسی می‌گویند ما خودمان سبک خودمان را داریم. یعنی هیچ‌کس مثل ما نمی‌تواند این را بنویسد.
من معذرت می‌خواهم که جسارت می‌کنم. تلاش کنیم که خوشنویسی را این‌طور مطرح نکنیم که صاحب سبک هستند. اصلاً معنی سبک فرق می‌کند. ببینید، از گذشته‌های دور که خوشنویسی و مخصوصاً نستعلیق در ایران رواج پیدا کرده، در طول تاریخ چند استاد هستند که در واقع این خط را به تکامل رسانده‌اند. ابتدای آن میرعلی تبریزی بود. در واقع قبل او نستعلیق بود و در ایران به دست عوام نوشته می‌شد. به عنوان نامه و مکاتبات تا حدودی نستعلیق می‌نوشتند اما قاعده‌مند نشده بود. اولین کسی که توانست طراحی آن را کامل کند و قانونمند بنویسد، میرعلی تبریزی بود که آمد و آن را به صورت خط نستعلیق قاعده‌مند کرد. بعد از او چند نفر دیگر بودند که آمدند یک تغییراتی در آن دادند. از جمله سلطان‌علی مشهدی و میرعلی هروی بود. هروی‌ها که در افغانستان فعلی هستند. چون آن زمان افغانستان جزء ایران بود. میرعلی هروی یک تغییراتی داد. باباشاه اصفهانی هم یک سری تغییراتی در خط نستعلیق داد. هیچ کدام از اینها را نمی‌توانیم بگوییم سبک. با اینکه استادان بزرگی بودند ولی هیچ کدام سبک نبودند. یا میرعماد قزوینی آمد و آن را کامل کرد. واقعیت این است که میرعماد قزوینی استاد الاساتید بود. در واقع ایشان یک فرمی از نستعلیق را ایجاد کرد که با شیوه اولیه‌اش کاملاً متفاوت بود. آن را هم می‌توانیم بگوییم که سبک است. بعد از آن تاریخ گذشت. میرزا محمد رضا کلهر آمد و شکل خط را تغییر داد به صورتی که بشود با آن تحریر و کتابت کرد. تا قبلش خیلی سخت بود. یک مقدار پیچیده بود. ایشان آمد و فرم آن را تغییر داد.
این چند نفر صاحب‌سبک هستند. بقیه همه مقلد هستند. همه تقلید سبک می‌کنند ولی بعضی‌ها خودشان مدعی این هستند که من صاحب‌سبک هستم و این اصلاً کار درستی نیست. اما باید بگویم شیوه‌های مختلفی برای نوشتن هست که بعضی‌ها در شیوه آن استاد می‌نویسند. بعضی‌ها در شیوه استاد دیگر می‌نویسند. با هم بحث و کشمکش هم دارند اما واقعیتش این است که نستعلیق یک خط است. چند خط نیست. نباید در آن بحث شود. من نمی‌خواهم در حوزه خوشنویسی شهدا این موضوع مطرح شود که پیرو کدام شیوه بوده‌اند. اینها خوشنویس بودند. نستعلیق‌نویس بودند و همه‌شان در شاخه‌های مختلف فعالیت کردند. در واقع بحث شهدای خوشنویس را باید از این بازی سیاسی که بین خوشنویسان اتفاق می‌افتد، جدا کنیم.
 به عنوان سؤال آخر برای حفظ آثار شهدای خوشنویس باید چه کار کرد؟ چون آنها خیلی غریب هستند.
-حفظ آثار خوشنویسی شهدای بسیج کار یک نفر و دو نفر نیست. باید یک ارتباط قوی باشد. نظر خوبی است. دو سه نفر از دوستانی که در حوزه خوشنویسی شناخته‌شده هستند و اعتباری هم دارند و در واقع حرف‌شان همه جا برش دارد، بیایند جمع شوند. برای شهدا دلسوزی کنند. بیایند برنامه‌ای را بگذارند و به همت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان بنیاد شهید اسلامی و بسیج، اعتبار و بودجه‌ای را در نظر بگیرند تا این کار به نحو شایسته شهدا انجام شود. مخصوصاً بسیج یا بنیاد شهید خیلی می‌تواند این کار را انجام دهد.
از بین شهدا، آنهایی را که در حوزه خوشنویسی کار می‌کردند، عکس‌های اینها را جدا بکنند و به ما معرفی بکنند که ما پیگیر بشویم. ببینیم کجا هستند، پدر و مادرشان که بود، کجا آموزش دیده‌اند، پیش کی آموزش دیدند و خط را چه جوری نوشتند. نمونه خط‌هایشان را هم پیدا بکنیم و در این مجموعه اضافه بکنیم. حالا بعدها اگر لازم شد چاپ بکنیم یا لازم شد از آنها یک نمایشگاهی بزنیم یا حتی به عنوان مقاله در روزنامه‌های مختلف، سایت و  فضای مجازی برایشان کار کنیم که ان‌شاءالله بتوانیم آنها را بیشتر معرفی کنیم.اگر بتوانیم این کار را بکنیم که حتی از شهدای خوشنویسی که در عراق، ترکیه و سوریه هستند، از هر کدام آنها سه شهید هم به کتاب اضافه کنیم یعنی چیزی نزدیک به 15 تا شهید خوشنویس می‌شود. بویژه افغانستان. یکی دوتا از شهدایشان را هم می‌شناسم که در این حوزه کار کرده‌اند. خوشنویسان بدی هم نبودند. خوب بودند. آنها هم شهید دارند که خوشنویس بودند. اگر بتوانیم از آنها هم دعوت بکنیم که اسم‌ و رسم‌شان و نمونه کارهایشان را برای ما بفرستند. ما بتوانیم آنها را هم در این موضوع دخیل کنیم، یک کار بین‌المللی خیلی بزرگ و خوب انجام می‌شود. برای اعتباری که برای شهدا قائل هستیم.
ان‌شاءالله که این اتفاق بیفتد.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7865/28/605343/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها