با یک توبه ساده
ابوالقاسم حسینجانی
بازگشتپذیری
زیباترین شجاعت دنیاست.
«تجدیدنظر طلبی» همیشه هم بد نیست.
باید به راه آمد، باید به خود آمد.
گاهی با یک توبه ساده - متصل به یک بوته ساده - هم
میشود به خود آمد، و به «راه» آمد و از «ریشه» رویید؛
و بازگشت و پیچید: صاف به سمت چشمان خدای مهربانیها!
توبه، به همین سادگیست. اصلاً هم پیچیده نیست.
روزه، تنها «لب بستن» نیست؛ «دل بستن» هم است.
با خدای خودتان راحت باشید،
زیباتر از سادگی، چیزی نیست
هوای خلوت محراب کردم/دو چشم تشنه را، سیراب کردم
دو رکعت «آه» از دل بر کشیدم/دوباره، «سادگی» را، باب کردم!
به جای این همه «بازی-سازی»، بیایید بازگردیم
به همان «باز-سازی» خودمان...
«حرف مرد» همیشه هم «یکی» نیست
برگشتپذیری، جوانمردانهترین شعور، در جان و جهان آدمی ست.
من که ترجیح میدهم
یک بلال صاف و ساده باشم، با زبانی الکن؛
تا یک فرعون فرمانروای فرادست، اما با ذهن و زبانی سنگواره و متحجر و سیاه!
اما با این همه، زمینه و بستر عملیاتی توبه و تحول،
آن قدرها هم، سهلالوصول و فراهم نیست.
پای «بیشعوری» به جان آدمی که باز میشود، دیگر، به این سادگیها،
- از این جایگاه و جان پناه عتیق و چراگاه گرم و نرم و سرسبز-
«بیرون-برو» نیست...
حالا که چنین ست،
پس چه باید کرد: «با این همه زخمهای خوشنشینی و خانه به دوشیهای کشدار -
در روزگار فراوانی بوفهای کور و،
دچار آمده در همهمه شب پرههای متواتر»؟!
هیچ چاره دیگری نیست:
یا دستهای آلوده را، باید شست؛
و یا
دست از جان و جهان جان!
توبه، به همین سادگیست... .
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه