حکمت عبادات در نگاه حضرت آیتالله جوادی آملی
آزادگی پاداش روزه داری
ماه رمضان، ماه آزاد شدن است. هر روز که میگذرد، یک بند از بندهایی که با دست خود تنیدهایم، باید بگسلد تا آزاد شویم که بهترین راه برای آزاد شدن پی بردن به حکمتهای عبادات است.
در بعضی از روایات آمده است که روزه بگیرید برای آنکه طراوت و خرمی و شادابی غیر ماه مبارک را از دست بدهید زیرا آنها نشاط کاذب و زودگذر است. وقتی انسان روزه گرفت و به آن دل بست، کم کم به باطن روزه پی میبرد. باطن روزه انسان را به لقای حق میکشاند که خدای سبحان فرمود: «الصّوم لى وأنا أجزى به» روزه مال من است و من شخصاً به آن جزا میدهم. این تعبیر فقط درباره روزه وارد شده است.
همه اشیا و موجودات جهان امکان از آن خداست. چیزی در جهان خلقت نیست که مال خدا نباشد، چون مخلوق و مملوک اوست. چشم و گوش ما هم از آن خداست: «ام مَن یملک السّمع والأبصار.»
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «... مواظب باشید، بدانید در خلوت و جلوت، نهان و آشکار، در محضر خدای سبحان هستید. خلوات شما جلوات عیون و مَشهد و مرآی اوست.» چیزی در جهان نیست که به یاد حق و خدای سبحان نباشد. این انسان است که گاهی غافل است و گاهی غیرغافل. فرشتهها نَفَسها را میشمارند که برای چه انسان نفس میکشد. وقتی به فرموده قرآن سرتاسر جهان، مِلک و مُلک خداست، همه اعضا و جوارح ما سپاه حق است: «ولله جنود السموات والأرض.»
این که فرمود: روزه مال من است، خصوصیتی را میرساند که قابل ملاحظه و دقت است. گاهی انسان از سحر تا افطار امساک میکند؛ این یک درجه روزهداری است، تلاشی است که حداکثر در قیامت نسوزد یا وارد بهشت بشود؛ بهشتی که «جنّاتٌ تجری منْ تحتها الأنهار» اما به آن بهشت که «فادْخلی فی عبادی وادْخلی جنّتی» راهش نمیدهند. یعنی روزه، ضمن اینکه حکم و ادبی خاص دارد، حکمتی هم دارد که آن لقا و محبت خداست.
این حدیث در انسان شوق ایجاد میکند تا عاشق شود. انسان تا مشتاق نباشد، تلاش نمیکند و تا تلاش نکند، نمیرسد. وقتی روزه مال خدا بود، خدا هم شخصاً جزای روزه دار را برعهده گرفته است.
مرحوم محمد تقی مجلسی (قدّس سرّه) که گذشته از مقام شامخ فقاهت در بسیاری از معارف اسلامی و علوم عقلی نیز اهل نظر بوده است، میگوید: خدای سبحان به این معنا اکتفا نکرد که بفرماید: «الصوم لى.» فرمود: «أنا أجزى به.» ضمیر متکلم وحده را قبل از فعل ذکر کرده و با ذکر کلمه «أنا» خودش را مطرح میکند که: روزه مال من است و من هستم که جزای روزهدار را میدهم.
چگونگی پاداش
به کسانی چون اولیای الهی که روزههای مستحبی میگیرند و سهمیه افطار خود را به یتیم و اسیر و مسکین میدهند، در عین حال که «جنّاتٍ تجری من تحتها الأنهار» در اختیار آنهاست، میفرماید: «فادْخلی فی عبادی وادْخلی جنّتی» زیرا برای مطلب بالاتری، روزه میگیرند. اما آنها که برای ورود به بهشت و برای استفاده از میوههای دلپذیر آن روزه میگیرند تنها نوعی سوداگری دارند.
از موارد فرق بین روزه و سایر عبادات همین است که درباره اعمال دیگر، ملائکه الهی هنگام مرگ به استقبال مؤمنین میآیند که: «سلامٌ علیکم طبْتم فادْخلوها خالدین» درهای بهشت را باز میکنند و میگویند از هر دری که خواستید بفرمایید. اما درباره روزه دار خدای سبحان فرمود: من خودم جزا میدهم. این جزو احکام و آداب روزه نیست؛ لذا نه در سلسله بحثهای واجب و مستحب که فقه عهده دار آن است آمده و نه در بحثهای آداب روزه، بلکه جزو حکمتهای عبادت است که چگونه انسان به جایی میرسد که خداوند متعال مستقیماً جزای او را به عهده میگیرد. ابن اثیر میگوید: یکی از نکاتی که خدای سبحان بر اساس حدیث قدسی «الصّوم لى وأنا أجزى به» فرموده این است که در هیچ ملتی از ملل شرک و بتپرستی، برای بتها روزه نمیگرفتند. اگر چه برای بتها نماز میخواندند، قربانی میکردند و مراسم دیگر داشتند. روزه تنها برای خداست و هیچ مشرک و بت پرستی، برای تقرب به بت روزه نگرفته چون روزه یک فرمان الهی است. سایر عبادات، مورد شرک قرار گرفته و برای غیر خدا هم انجام میدادند. اما خدای متعال روزه را به خود اسناد داده و شخصاً جزای روزهدار را به عهده گرفته است.
درجات تقوا و لقای حق
روزه برای این است که انسان به تقوا برسد: «لعلّکم تتقون» و انسان باتقوا دو درجه دارد: یکی همان بهشتی که در آن نعمتهای فراوان موجود است: «ان المتقین فی جنّاتٍ ونَهَرٍ» و این برای لذایذ ظاهری است. یکی هم مقام عنداللهی شدن است «فی مقعد صدقٍ عند ملیک مقتدر» در این مرحله دیگر سخن از سیب و گلابی نیست چون جنت و نهر، مأکولات و مشروبات از آن جسم و بدن اوست، اما لقای حق برای روح اوست. این سرّ و باطن روزه است.
امام صادق(ع) فرمود: «روزهدار دو وقت خوشحال است؛ یکی هنگام افطار و دیگری هنگام ملاقات با پروردگار» و در جای دیگر میفرماید: «روزهدار در بعضی دعاها از خداوند، جمال تام میخواهد.»
نظامی گنجوی شاعر معروف در تبیین عشق مجازی و حقیقی، میگوید: در پایان امر که لیلی مریض شد به مادرش وصیت کرده و گفت: مادر پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو: اگر خواستی به کسی علاقهمند شوی، به موجودی که با یک تب از بین میرود، دل نبند. حیف است که انسان به خودش و به غیر خدا و به هر آنچه که متغیر است، دل ببندد زیرا هر چه غیر خداست، در معرض زوال و تغییر است و نمیتواند جزای انسان باشد.
به ما گفتهاند، جمال مطلق را در سحرهای ماه مبارک رمضان، بخواهید و به گوش دادن بسنده نکنید، زیرا گوش دادن غیر از خواستن است. چه مقام بلندی برای انسان میسور بود که به ما گفتهاند، بگویید: «اللّهم إنّى أسألک من نورک بأنْوره وکلّ نورک نیر» این ادعیه را در ماه مبارک رمضان به ما آموختند برای اینکه انسان روزهدار، لایق چنین سخن گفتن است و این دهان میتواند بگوید: «اللّهم إنّى أسألک من جلالک بأجلّه وکلّ جلالک جلیل.»
سخن از حور و غلمان، سیب و گلابی و جنات و نهر نیست؛ بلکه سخن از کمالات معنوی است و این مقام برای انسان وجود دارد، اگر این مقامات برای ما نبود، دستور خواندن این دعاها را نمیدادند. پس میشود به آن مقام رسید؛ چون میتوان روزه مستحبی گرفت و افطاری خود را به یک غیر مسلمان اسیر داد.
ارزش انسان
روایت لطیفی را مرحوم کلینی از امام هفتم(ع) نقل فرموده، که مرحوم محقق داماد، در شرح آن بیان شیرینی دارد.
حدیث این است که حضرت فرمود: «بدن شما به اندازه بهشت میارزد؛ آن را به غیر بهشت نفروشید که ضرر خواهید کرد.»
مرحوم محقق داماد میفرماید: این روایت ناظر به آن است که روحتان فوق بهشت است. روح را باید به «جنّة اللّقاء» بدهید. روحتان بایستی به «عند ملیک مقتدر» برسد و بهترین راه برای عنداللهی شدن روزه گرفتن است.
باطن روزه بهصورت لقای خدا ظهور میکند و برای انسان، همتی بالاتر از لقای حق فرض ندارد چون انسان موجودی ابدی است که هرگز از بین نمیرود، بلکه در نهایت از عالَمی به عالَم دیگر منتقل میشود. اگر باطن روزه نصیب او شد، پیوسته در محضر حق است؛ بدون اینکه از حضور دائمی رنج ببرد. یکنواختی در بهشت رنج آور نیست، اصولاً در آنجا رنجی وجود ندارد؛ خواه بهشت ظاهری که «جنّات تجری من تحتها الأنهار» باشد یا بهشت معنوی. انسان بدون اینکه رنج و خستگی و تشنگی و گرسنگی را بچشد، لذت سیری را احساس میکند؛ وضعیت بهشت مانند دنیا نیست.
نقش روزه در حل مشکلات
از آنجا که در مسیر زندگی دشواری و مشکلات وجود دارد، دستور دادهاند در شداید و مشکلات روزه بگیرید.
یعنی اگر ما در هر نمازی چند بار از خدای سبحان استعانت میکنیم و میگوییم «إیاک نعبد و إیاک نستعین» راه کمکرسانی را هم خدا بیان فرموده است. ولی این چنین نیست که بگویید: کمک کن! و ما رایگان کمک برسانیم. اگر سخن از «إیاک نستعین» است، راهش را هم قرآن به ما آموخته که: «واستعینوا بالصّبر والصّلوة» و این صبر به «صوم» تفسیر و تطبیق شده و در حدیث آمده است که: «هرگاه برای کسی مشکل یا حادثه خاصی پیش آمد باید برای دفع یا رفع آن روزه بگیرد. نه تنها در جنگ، بلکه اگر مشکلات دیگری هم برای انسان پیش آید، باید برای حل آن مشکل، روزه گرفت.»
این روزه چه نقشی دارد که مشکل را حل میکند؟ انسان را به کجا میرساند که بر مشکل پیروز میشود؟ تازه این امساک ظاهری است؛ اما روزه، حکمتهایی دارد که روح را به مقام بالا میرساند و روح بلند بر طبیعت فایق است.
اگر کسی برای خدا روزه گرفت چون کارها به دست اوست مشکل را حل میکند که فرمودهاند: «یا مُسهّل الا مور الصّعابِ.» قرآن هم فرمود: «وأمّا من أعطی واتّقی، وصدّق بالحُسنی، فسنُیسِّره للیسری» ما کارها را برای افرادی که در مسیر مستقیماند، راحت میکنیم. آنگاه نمونههایش را هم بهعنوان انبیای عظام برای ما بیان فرمود.
وقتی موسای کلیمالله از خدای سبحان درخواست میکند: «ویسّر لی أمری» در پاسخ میفرماید: «قال قد أُوتیت سؤْلَک یا موسی» تو برای براندازی طاغوت فرعون از ما آسان کردن امور را طلب کردی، ما هم آن را به تو دادیم. آنچه را که از ما خواستی به تو دادیم؛ شرح صدر، روان بودن بیان، شرکت در رسالت و وزیر بودن برادرت را و نیز خواستی که او را از وحی خاص برخوردار کنیم که همه را عطا کردیم.
درباره رسول خدا(ص) هم فرمود: «ألمْ نشْرح لک صدْرک، ووضعْنا عنک وِزْرک، الّذی أنْقض ظهْرک، ورفعنا لک ذکرک» آیا به تو شرح صدر ندادیم و بار گران را که بر پشت تو سنگینی میکرد برنداشتیم و نام تو را بلندآوازه نکردیم؟
این راهها را قرآن در اختیار ما گذاشته است؛ زیرا باطن روزه به قدری نیرومند است که انسان را بر جهان طبیعت ـ به اذن خدا ـ پیروز میکند.
در بعضی از روایات آمده است که روزه بگیرید برای آنکه طراوت و خرمی و شادابی غیر ماه مبارک را از دست بدهید زیرا آنها نشاط کاذب و زودگذر است. وقتی انسان روزه گرفت و به آن دل بست، کم کم به باطن روزه پی میبرد. باطن روزه انسان را به لقای حق میکشاند که خدای سبحان فرمود: «الصّوم لى وأنا أجزى به» روزه مال من است و من شخصاً به آن جزا میدهم. این تعبیر فقط درباره روزه وارد شده است.
همه اشیا و موجودات جهان امکان از آن خداست. چیزی در جهان خلقت نیست که مال خدا نباشد، چون مخلوق و مملوک اوست. چشم و گوش ما هم از آن خداست: «ام مَن یملک السّمع والأبصار.»
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «... مواظب باشید، بدانید در خلوت و جلوت، نهان و آشکار، در محضر خدای سبحان هستید. خلوات شما جلوات عیون و مَشهد و مرآی اوست.» چیزی در جهان نیست که به یاد حق و خدای سبحان نباشد. این انسان است که گاهی غافل است و گاهی غیرغافل. فرشتهها نَفَسها را میشمارند که برای چه انسان نفس میکشد. وقتی به فرموده قرآن سرتاسر جهان، مِلک و مُلک خداست، همه اعضا و جوارح ما سپاه حق است: «ولله جنود السموات والأرض.»
این که فرمود: روزه مال من است، خصوصیتی را میرساند که قابل ملاحظه و دقت است. گاهی انسان از سحر تا افطار امساک میکند؛ این یک درجه روزهداری است، تلاشی است که حداکثر در قیامت نسوزد یا وارد بهشت بشود؛ بهشتی که «جنّاتٌ تجری منْ تحتها الأنهار» اما به آن بهشت که «فادْخلی فی عبادی وادْخلی جنّتی» راهش نمیدهند. یعنی روزه، ضمن اینکه حکم و ادبی خاص دارد، حکمتی هم دارد که آن لقا و محبت خداست.
این حدیث در انسان شوق ایجاد میکند تا عاشق شود. انسان تا مشتاق نباشد، تلاش نمیکند و تا تلاش نکند، نمیرسد. وقتی روزه مال خدا بود، خدا هم شخصاً جزای روزه دار را برعهده گرفته است.
مرحوم محمد تقی مجلسی (قدّس سرّه) که گذشته از مقام شامخ فقاهت در بسیاری از معارف اسلامی و علوم عقلی نیز اهل نظر بوده است، میگوید: خدای سبحان به این معنا اکتفا نکرد که بفرماید: «الصوم لى.» فرمود: «أنا أجزى به.» ضمیر متکلم وحده را قبل از فعل ذکر کرده و با ذکر کلمه «أنا» خودش را مطرح میکند که: روزه مال من است و من هستم که جزای روزهدار را میدهم.
چگونگی پاداش
به کسانی چون اولیای الهی که روزههای مستحبی میگیرند و سهمیه افطار خود را به یتیم و اسیر و مسکین میدهند، در عین حال که «جنّاتٍ تجری من تحتها الأنهار» در اختیار آنهاست، میفرماید: «فادْخلی فی عبادی وادْخلی جنّتی» زیرا برای مطلب بالاتری، روزه میگیرند. اما آنها که برای ورود به بهشت و برای استفاده از میوههای دلپذیر آن روزه میگیرند تنها نوعی سوداگری دارند.
از موارد فرق بین روزه و سایر عبادات همین است که درباره اعمال دیگر، ملائکه الهی هنگام مرگ به استقبال مؤمنین میآیند که: «سلامٌ علیکم طبْتم فادْخلوها خالدین» درهای بهشت را باز میکنند و میگویند از هر دری که خواستید بفرمایید. اما درباره روزه دار خدای سبحان فرمود: من خودم جزا میدهم. این جزو احکام و آداب روزه نیست؛ لذا نه در سلسله بحثهای واجب و مستحب که فقه عهده دار آن است آمده و نه در بحثهای آداب روزه، بلکه جزو حکمتهای عبادت است که چگونه انسان به جایی میرسد که خداوند متعال مستقیماً جزای او را به عهده میگیرد. ابن اثیر میگوید: یکی از نکاتی که خدای سبحان بر اساس حدیث قدسی «الصّوم لى وأنا أجزى به» فرموده این است که در هیچ ملتی از ملل شرک و بتپرستی، برای بتها روزه نمیگرفتند. اگر چه برای بتها نماز میخواندند، قربانی میکردند و مراسم دیگر داشتند. روزه تنها برای خداست و هیچ مشرک و بت پرستی، برای تقرب به بت روزه نگرفته چون روزه یک فرمان الهی است. سایر عبادات، مورد شرک قرار گرفته و برای غیر خدا هم انجام میدادند. اما خدای متعال روزه را به خود اسناد داده و شخصاً جزای روزهدار را به عهده گرفته است.
درجات تقوا و لقای حق
روزه برای این است که انسان به تقوا برسد: «لعلّکم تتقون» و انسان باتقوا دو درجه دارد: یکی همان بهشتی که در آن نعمتهای فراوان موجود است: «ان المتقین فی جنّاتٍ ونَهَرٍ» و این برای لذایذ ظاهری است. یکی هم مقام عنداللهی شدن است «فی مقعد صدقٍ عند ملیک مقتدر» در این مرحله دیگر سخن از سیب و گلابی نیست چون جنت و نهر، مأکولات و مشروبات از آن جسم و بدن اوست، اما لقای حق برای روح اوست. این سرّ و باطن روزه است.
امام صادق(ع) فرمود: «روزهدار دو وقت خوشحال است؛ یکی هنگام افطار و دیگری هنگام ملاقات با پروردگار» و در جای دیگر میفرماید: «روزهدار در بعضی دعاها از خداوند، جمال تام میخواهد.»
نظامی گنجوی شاعر معروف در تبیین عشق مجازی و حقیقی، میگوید: در پایان امر که لیلی مریض شد به مادرش وصیت کرده و گفت: مادر پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو: اگر خواستی به کسی علاقهمند شوی، به موجودی که با یک تب از بین میرود، دل نبند. حیف است که انسان به خودش و به غیر خدا و به هر آنچه که متغیر است، دل ببندد زیرا هر چه غیر خداست، در معرض زوال و تغییر است و نمیتواند جزای انسان باشد.
به ما گفتهاند، جمال مطلق را در سحرهای ماه مبارک رمضان، بخواهید و به گوش دادن بسنده نکنید، زیرا گوش دادن غیر از خواستن است. چه مقام بلندی برای انسان میسور بود که به ما گفتهاند، بگویید: «اللّهم إنّى أسألک من نورک بأنْوره وکلّ نورک نیر» این ادعیه را در ماه مبارک رمضان به ما آموختند برای اینکه انسان روزهدار، لایق چنین سخن گفتن است و این دهان میتواند بگوید: «اللّهم إنّى أسألک من جلالک بأجلّه وکلّ جلالک جلیل.»
سخن از حور و غلمان، سیب و گلابی و جنات و نهر نیست؛ بلکه سخن از کمالات معنوی است و این مقام برای انسان وجود دارد، اگر این مقامات برای ما نبود، دستور خواندن این دعاها را نمیدادند. پس میشود به آن مقام رسید؛ چون میتوان روزه مستحبی گرفت و افطاری خود را به یک غیر مسلمان اسیر داد.
ارزش انسان
روایت لطیفی را مرحوم کلینی از امام هفتم(ع) نقل فرموده، که مرحوم محقق داماد، در شرح آن بیان شیرینی دارد.
حدیث این است که حضرت فرمود: «بدن شما به اندازه بهشت میارزد؛ آن را به غیر بهشت نفروشید که ضرر خواهید کرد.»
مرحوم محقق داماد میفرماید: این روایت ناظر به آن است که روحتان فوق بهشت است. روح را باید به «جنّة اللّقاء» بدهید. روحتان بایستی به «عند ملیک مقتدر» برسد و بهترین راه برای عنداللهی شدن روزه گرفتن است.
باطن روزه بهصورت لقای خدا ظهور میکند و برای انسان، همتی بالاتر از لقای حق فرض ندارد چون انسان موجودی ابدی است که هرگز از بین نمیرود، بلکه در نهایت از عالَمی به عالَم دیگر منتقل میشود. اگر باطن روزه نصیب او شد، پیوسته در محضر حق است؛ بدون اینکه از حضور دائمی رنج ببرد. یکنواختی در بهشت رنج آور نیست، اصولاً در آنجا رنجی وجود ندارد؛ خواه بهشت ظاهری که «جنّات تجری من تحتها الأنهار» باشد یا بهشت معنوی. انسان بدون اینکه رنج و خستگی و تشنگی و گرسنگی را بچشد، لذت سیری را احساس میکند؛ وضعیت بهشت مانند دنیا نیست.
نقش روزه در حل مشکلات
از آنجا که در مسیر زندگی دشواری و مشکلات وجود دارد، دستور دادهاند در شداید و مشکلات روزه بگیرید.
یعنی اگر ما در هر نمازی چند بار از خدای سبحان استعانت میکنیم و میگوییم «إیاک نعبد و إیاک نستعین» راه کمکرسانی را هم خدا بیان فرموده است. ولی این چنین نیست که بگویید: کمک کن! و ما رایگان کمک برسانیم. اگر سخن از «إیاک نستعین» است، راهش را هم قرآن به ما آموخته که: «واستعینوا بالصّبر والصّلوة» و این صبر به «صوم» تفسیر و تطبیق شده و در حدیث آمده است که: «هرگاه برای کسی مشکل یا حادثه خاصی پیش آمد باید برای دفع یا رفع آن روزه بگیرد. نه تنها در جنگ، بلکه اگر مشکلات دیگری هم برای انسان پیش آید، باید برای حل آن مشکل، روزه گرفت.»
این روزه چه نقشی دارد که مشکل را حل میکند؟ انسان را به کجا میرساند که بر مشکل پیروز میشود؟ تازه این امساک ظاهری است؛ اما روزه، حکمتهایی دارد که روح را به مقام بالا میرساند و روح بلند بر طبیعت فایق است.
اگر کسی برای خدا روزه گرفت چون کارها به دست اوست مشکل را حل میکند که فرمودهاند: «یا مُسهّل الا مور الصّعابِ.» قرآن هم فرمود: «وأمّا من أعطی واتّقی، وصدّق بالحُسنی، فسنُیسِّره للیسری» ما کارها را برای افرادی که در مسیر مستقیماند، راحت میکنیم. آنگاه نمونههایش را هم بهعنوان انبیای عظام برای ما بیان فرمود.
وقتی موسای کلیمالله از خدای سبحان درخواست میکند: «ویسّر لی أمری» در پاسخ میفرماید: «قال قد أُوتیت سؤْلَک یا موسی» تو برای براندازی طاغوت فرعون از ما آسان کردن امور را طلب کردی، ما هم آن را به تو دادیم. آنچه را که از ما خواستی به تو دادیم؛ شرح صدر، روان بودن بیان، شرکت در رسالت و وزیر بودن برادرت را و نیز خواستی که او را از وحی خاص برخوردار کنیم که همه را عطا کردیم.
درباره رسول خدا(ص) هم فرمود: «ألمْ نشْرح لک صدْرک، ووضعْنا عنک وِزْرک، الّذی أنْقض ظهْرک، ورفعنا لک ذکرک» آیا به تو شرح صدر ندادیم و بار گران را که بر پشت تو سنگینی میکرد برنداشتیم و نام تو را بلندآوازه نکردیم؟
این راهها را قرآن در اختیار ما گذاشته است؛ زیرا باطن روزه به قدری نیرومند است که انسان را بر جهان طبیعت ـ به اذن خدا ـ پیروز میکند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه