تأملی در نتیجه قرعهکشی جام جهانی 2022 و نکتههای آن
طرحواره سیاسی یک رویداد ورزشی
علی کاکادزفولی
دکترای جامعه شناسی سیاسی
قرعهکشی مرحله نهایی جام جهانی ۲۰۲۲ قطر بالاخره پس از ماهها رقابت تیمهای فوتبال کشورهای جهان با یکدیگر در روز جمعه دوازدهم فروردین ماه برگزار شد که در نتیجه آن تیم ملی فوتبال ایران بهعنوان سومین تیم گروه B با تیمهای امریکا و انگلیس در یک گروه قرار گرفت که البته برنده پلیآف اروپا (از میان تیمهای ولز، اسکاتلند و اوکراین) نیز به آنها اضافه خواهد شد. این اتفاق اگرچه در نگاه اول اتفاقی ورزشی است، اما بهدلیل پیشینه روابط میان سه کشور ایران، امریکا و انگلیس از نظر سیاسی نیز در رسانهها نمود داشته و مورد توجه بخشهایی از جامعه قرار گرفته است. اگرچه برخی سعی دارند که ورزش را از سیاست جدا بدانند و تفاسیر مختلفی نیز میتوان برای این نوع نگاه درنظر گرفت، اما نتیجه قرعه کشی اخیر نشان داد که هنوز هم نمیتوان اتفاقات ورزشی را از رویدادهای عالم سیاست به کلی جدا دانست. نه تنها کاربران ایرانی به این موضوع واکنش نشان دادهاند و با پیشفرضهای سیاسی با این سوژه مواجه شدهاند، بلکه حتی رسانههای خارجی نیز از این نوع نگاه تأثیر پذیرفتهاند؛ روزنامه انگلیسی گاردین در واکنش به این اتفاق، این گروه را گروه دیپلماسی نامیده و گری نویل مدافع سابق تیم ملی انگلیس با اشاره به روابط سیاسی دولتهای سه کشور و چالشهای میان آنها، بازیها را هیجان انگیز دانسته است. تبادر وجوه سیاسی ذهن در نتیجه این اتفاق ورزشی، زمینه را برای تأمل در آن از منظر سیاست فراهم میکند. این تأملات را میتوان در قالب چند سؤال طرح کرد؛ اول آن که چرا با وجود اینکه گروههایی ورزش را به کلی از سیاست جدا میدانند، باز هم در مواجهه با این اتفاق تحت تأثیر انگارههای سیاسی قرار میگیرند؟ ممکن است برخی از این افراد، به کلی بین این دو تفکیک قائل شوند، اما آنچه در جامعه نمود پیدا کرده و در رسانههای داخلی و خارجی برجسته شده، قرار گرفتن نام این سه کشوردر یک گروه است؛ این برجستگی به قدری واضح است که نمیتوان از آن چشم پوشید یا آن را نادیده گرفت یا آن را بیاهمیت پنداشت. به هرحال ذهنیت جامعه از این موضع تأثیر گرفته و انگارههایی پیرامون آن طرح شده است. سؤال دیگر آن است که چرا مواجهه جامعه ایرانی با همگروه شدن این سه کشور متفاوت است؟ چرا این همگروهی، احساساتی را در جامعه زنده میکند که این احساسات خود از مسائل سیاسی تأثیر پذیرفتهاند؟ این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری نوع مواجهه با رویدادی ورزشی در نسبت با سیاست، چرا اتفاق افتاده و در چه بستری شکل گرفته است؟ واکنش بخشی از جامعه که نمود آن در فضای مجازی پررنگ است، چگونه در یک بستر مفاهمه عمومی بازتاب پیدا کرده و اساساً چرا چنین بازتابی شکل گرفته است؟ به نظر میرسد که شکلگیری گفتمانهای سیاسی رسمی و به تبع، شکلگیری غیریتهای متناظر با آنها پس از گذشت بیش از چهار دهه توانسته در بخشهایی از جامعه نفوذ پیدا کند. اینکه جامعه تا چه اندازه این تقابلهای گفتمانی را قبول داشته باشد و برای نمونه، کشورهای امریکا و انگلیس را در چهارچوب روایت رسمی حاکمیت فهم کند یا با آن موافق باشد یا خیر، در اینجا چندان موضوعیتی ندارد. بلکه مهم آن است که به هرحال در گذر زمان و بتدریج طرحوارههایی شکل گرفته و این طرحوارهها زنده هستند و میتوانند در جامعه کارکرد داشته باشند. احتمالاً هیچکس این گونه فکر نمیکند که از بین این سه کشور همگروه، هرکدام که پیروز رقابتهای ورزشی شود، از نظر سیاسی هم بر آن کشور دیگر غلبه دارد؛ این نتیجه منطقی است که البته درست هم مینماید. اما به نظر میرسد که تعیین نسبی طرحوارههای تقابل گفتمانی میان این سه کشور در کنار پیشینه روابط میان دولتهای آنها از گذشته تاکنون، به شور و هیجان رویارویی ورزشی بین آنها افزوده است. نکته جالب دیگری که در اینجا وجود دارد، شیوه مواجهه بخشهایی از جامعه ایران با این رویداد است؛ در حالی که در فضای سیاسی ممکن است بخشهایی از نخبگان و جامعه، مخالف با تقابل گفتمانی شکل گرفته در جمهوری اسلامی باشند، اما در عرصه ورزشی باز هم موافق با این نیستند که ایران مغلوب حریف خود شود؛ به عبارت دیگر در تحلیل مسائل سیاسی نوعی سیاست زدگی وجود دارد که بر مبنای آن، هرگونه اتفاقی که به نوعی بتواند به جمهوری اسلامی آسیب بزند، مایه خرسندی مخالفان رادیکال خواهد بود؛ اما این نوع نگاه نه تنها در رویارویی ورزشی میان این سه کشور وجود ندارد، بلکه حتی پیروزی بر امریکا و انگلیس به طور مستقیم یا غیرمستقیم نوعی حس غرور را در ایرانیان زنده خواهد کرد. تقابل گفتمانی که در عرصه سیاسی میان دولتها شکل گرفته، در عرصه ورزش و ابراز احساسات اجتماعی پیرامون رویدادهای آن به طور نامحسوس خود را نشان میدهد. شکست یا پیروزی تیمهای فوتبال هرکدام از این سه کشور تفاوت چندانی در عرصه مسائل سیاسی میان دولتهای آنها به وجود نخواهد آورد؛ اما نتیجه این دیدارها بر ملتها و بویژه ملت ایران تأثیر خواهد گذاشت. اگر تصور کنیم که تیم ایران بر تیمهای دو کشور دیگر پیروز میشود، آنگاه بازتابهای بینالمللی این اتفاق تنها به مخابره یک اتفاق ورزشی محدود نخواهد بود، بلکه جنبههای سیاسی نیز پررنگ میشوند و این نشان دهنده آن است که گفتمان سیاسی نظام سیاسی ایران توانسته در عرصه بینالملل نیز نفوذ داشته باشد. نمیتوان از کنار طرحوارههای سیاسی و گفتمانی که در عقبه واکنشها به همگروه شدن این سه کشور وجود داشته و پویا هستند، بیتفاوت گذشت. این طرحوارهها به هرحال وجود دارند و در بزنگاههای اجتماعی خود را نشان میدهند و حتی نقش آفرینی میکنند. این طرحوارهها به هرحال بخشی از هویت انسان ایرانی امروز را شکل دادهاند و این بدان معنا نیست که مورد توافق عام قرار دارند؛ اما وجود آنها قابل انکار نیست.
دکترای جامعه شناسی سیاسی
قرعهکشی مرحله نهایی جام جهانی ۲۰۲۲ قطر بالاخره پس از ماهها رقابت تیمهای فوتبال کشورهای جهان با یکدیگر در روز جمعه دوازدهم فروردین ماه برگزار شد که در نتیجه آن تیم ملی فوتبال ایران بهعنوان سومین تیم گروه B با تیمهای امریکا و انگلیس در یک گروه قرار گرفت که البته برنده پلیآف اروپا (از میان تیمهای ولز، اسکاتلند و اوکراین) نیز به آنها اضافه خواهد شد. این اتفاق اگرچه در نگاه اول اتفاقی ورزشی است، اما بهدلیل پیشینه روابط میان سه کشور ایران، امریکا و انگلیس از نظر سیاسی نیز در رسانهها نمود داشته و مورد توجه بخشهایی از جامعه قرار گرفته است. اگرچه برخی سعی دارند که ورزش را از سیاست جدا بدانند و تفاسیر مختلفی نیز میتوان برای این نوع نگاه درنظر گرفت، اما نتیجه قرعه کشی اخیر نشان داد که هنوز هم نمیتوان اتفاقات ورزشی را از رویدادهای عالم سیاست به کلی جدا دانست. نه تنها کاربران ایرانی به این موضوع واکنش نشان دادهاند و با پیشفرضهای سیاسی با این سوژه مواجه شدهاند، بلکه حتی رسانههای خارجی نیز از این نوع نگاه تأثیر پذیرفتهاند؛ روزنامه انگلیسی گاردین در واکنش به این اتفاق، این گروه را گروه دیپلماسی نامیده و گری نویل مدافع سابق تیم ملی انگلیس با اشاره به روابط سیاسی دولتهای سه کشور و چالشهای میان آنها، بازیها را هیجان انگیز دانسته است. تبادر وجوه سیاسی ذهن در نتیجه این اتفاق ورزشی، زمینه را برای تأمل در آن از منظر سیاست فراهم میکند. این تأملات را میتوان در قالب چند سؤال طرح کرد؛ اول آن که چرا با وجود اینکه گروههایی ورزش را به کلی از سیاست جدا میدانند، باز هم در مواجهه با این اتفاق تحت تأثیر انگارههای سیاسی قرار میگیرند؟ ممکن است برخی از این افراد، به کلی بین این دو تفکیک قائل شوند، اما آنچه در جامعه نمود پیدا کرده و در رسانههای داخلی و خارجی برجسته شده، قرار گرفتن نام این سه کشوردر یک گروه است؛ این برجستگی به قدری واضح است که نمیتوان از آن چشم پوشید یا آن را نادیده گرفت یا آن را بیاهمیت پنداشت. به هرحال ذهنیت جامعه از این موضع تأثیر گرفته و انگارههایی پیرامون آن طرح شده است. سؤال دیگر آن است که چرا مواجهه جامعه ایرانی با همگروه شدن این سه کشور متفاوت است؟ چرا این همگروهی، احساساتی را در جامعه زنده میکند که این احساسات خود از مسائل سیاسی تأثیر پذیرفتهاند؟ این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری نوع مواجهه با رویدادی ورزشی در نسبت با سیاست، چرا اتفاق افتاده و در چه بستری شکل گرفته است؟ واکنش بخشی از جامعه که نمود آن در فضای مجازی پررنگ است، چگونه در یک بستر مفاهمه عمومی بازتاب پیدا کرده و اساساً چرا چنین بازتابی شکل گرفته است؟ به نظر میرسد که شکلگیری گفتمانهای سیاسی رسمی و به تبع، شکلگیری غیریتهای متناظر با آنها پس از گذشت بیش از چهار دهه توانسته در بخشهایی از جامعه نفوذ پیدا کند. اینکه جامعه تا چه اندازه این تقابلهای گفتمانی را قبول داشته باشد و برای نمونه، کشورهای امریکا و انگلیس را در چهارچوب روایت رسمی حاکمیت فهم کند یا با آن موافق باشد یا خیر، در اینجا چندان موضوعیتی ندارد. بلکه مهم آن است که به هرحال در گذر زمان و بتدریج طرحوارههایی شکل گرفته و این طرحوارهها زنده هستند و میتوانند در جامعه کارکرد داشته باشند. احتمالاً هیچکس این گونه فکر نمیکند که از بین این سه کشور همگروه، هرکدام که پیروز رقابتهای ورزشی شود، از نظر سیاسی هم بر آن کشور دیگر غلبه دارد؛ این نتیجه منطقی است که البته درست هم مینماید. اما به نظر میرسد که تعیین نسبی طرحوارههای تقابل گفتمانی میان این سه کشور در کنار پیشینه روابط میان دولتهای آنها از گذشته تاکنون، به شور و هیجان رویارویی ورزشی بین آنها افزوده است. نکته جالب دیگری که در اینجا وجود دارد، شیوه مواجهه بخشهایی از جامعه ایران با این رویداد است؛ در حالی که در فضای سیاسی ممکن است بخشهایی از نخبگان و جامعه، مخالف با تقابل گفتمانی شکل گرفته در جمهوری اسلامی باشند، اما در عرصه ورزشی باز هم موافق با این نیستند که ایران مغلوب حریف خود شود؛ به عبارت دیگر در تحلیل مسائل سیاسی نوعی سیاست زدگی وجود دارد که بر مبنای آن، هرگونه اتفاقی که به نوعی بتواند به جمهوری اسلامی آسیب بزند، مایه خرسندی مخالفان رادیکال خواهد بود؛ اما این نوع نگاه نه تنها در رویارویی ورزشی میان این سه کشور وجود ندارد، بلکه حتی پیروزی بر امریکا و انگلیس به طور مستقیم یا غیرمستقیم نوعی حس غرور را در ایرانیان زنده خواهد کرد. تقابل گفتمانی که در عرصه سیاسی میان دولتها شکل گرفته، در عرصه ورزش و ابراز احساسات اجتماعی پیرامون رویدادهای آن به طور نامحسوس خود را نشان میدهد. شکست یا پیروزی تیمهای فوتبال هرکدام از این سه کشور تفاوت چندانی در عرصه مسائل سیاسی میان دولتهای آنها به وجود نخواهد آورد؛ اما نتیجه این دیدارها بر ملتها و بویژه ملت ایران تأثیر خواهد گذاشت. اگر تصور کنیم که تیم ایران بر تیمهای دو کشور دیگر پیروز میشود، آنگاه بازتابهای بینالمللی این اتفاق تنها به مخابره یک اتفاق ورزشی محدود نخواهد بود، بلکه جنبههای سیاسی نیز پررنگ میشوند و این نشان دهنده آن است که گفتمان سیاسی نظام سیاسی ایران توانسته در عرصه بینالملل نیز نفوذ داشته باشد. نمیتوان از کنار طرحوارههای سیاسی و گفتمانی که در عقبه واکنشها به همگروه شدن این سه کشور وجود داشته و پویا هستند، بیتفاوت گذشت. این طرحوارهها به هرحال وجود دارند و در بزنگاههای اجتماعی خود را نشان میدهند و حتی نقش آفرینی میکنند. این طرحوارهها به هرحال بخشی از هویت انسان ایرانی امروز را شکل دادهاند و این بدان معنا نیست که مورد توافق عام قرار دارند؛ اما وجود آنها قابل انکار نیست.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه