نگاهی به عادی‌سازی روابط سران برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی

تسری ناامنی به کشورهای حاشیه خلیج فارس


مصطفی عیوضی
دبیر سرویس سیاسی
آیت‌الله مهدی آصفی، نماینده فقید رهبر انقلاب در عراق در مقاله‌ای که در کتاب «جهان اسلام و چالش‌های معاصر» جمع‌آوری شده است، بیان می‌کند که سه چالش مهم و اصلی جهان اسلام را در عصر کنونی تهدید می‌کند: اشغال، تروریسم - افراطی‌گری و جهانی‌شدن. بنا بر همین دسته‌بندی، وی دو چالش «اشغال» و «جهانی‌شدن» را دو چالش بیرونی و تحمیلی می‌داند و چالش «تروریسم و افراطی‌گری دینی» نظیر آنچه وهابیت به آن دامن می‌زند و پرورش می‌دهد نیز اگرچه بخشی از آن را متأثر از مؤلفه‌های خارجی عنوان می‌کند اما به عنوان یک چالش درونی می‌شمارد.
 با همین سیاق، می‌توان گفت که در مورد چالش «اشغال»، در وهله اول اشغال سرزمین مقدس فلسطین و بیت‌المقدس به عنوان قبله اول مسلمین و در مراحل بعدی، اشغال خاک کشورهای مسلمان عراق و افغانستان از سوی امریکا و ناتو و همچنین درگیری میان مناطق مسلمان‌نشین در برخی کشورهای غیرمسلمان و... به عنوان یکی از اصلی‌ترین چالش‌های جهان اسلام مطرح می‌گردد. از سوی دیگر «جهانی شدن»، استقلال دولت‌ها و به تبع آن ملت‌های مسلمان را نیز به نوعی تهدید می‌کند؛ در کنار این دو، تأسیس، نفوذ، هدایت و پشتیبانی گروه‌های افراطی یا تروریستی به ظاهر مسلمان نظیر داعش از سوی رژیم امریکا همواره ابزاری برای پیشبرد اهداف استکبار درون جهان اسلام بوده است.
حال عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی از سوی دولت‌های امارات و بحرین تحت توافقنامه‌هایی موسوم به «پیمان ابراهیم» که میان این سه رژیم و ایالات متحده امریکا بسته شد و اشتیاق برخی دیگر از دولت‌های عربی، هم نمودی از نتیجه کارکرد این چالش‌ها درون امت واحده بوده است و هم تهدیدی عمیق و چالشی‌ اساسی‌تر از سایر چالش‌ها به جهت ترکیبی بودن آن برای جهان اسلام است. یعنی «عادی‌سازی با رژیم صهیونیستی» که در ذات خود اشغالگر سرزمین‌های اسلامی است، به واسطه تشدید وابستگی دولت‌های عربی مذکور از یک‌سو و تضعیف اقتدار دولت‌های مسلمان تحت حمله تروریسم ساخته‌شده به دست غرب، ترکیبی خطرناک در برابر جهان اسلام خواهد بود. چه آنکه تبعات نفوذ و حتی سیطره صهیونیست‌ها - به عنوان مهم‌ترین دشمن مشترک جهان اسلام - در مناسبات سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی دولت‌های عربی، نتیجه‌ای جز تعمیق بحران نخواهد داشت.

بحرین، امارات، سعودی و خیانت
در دهه گذشته و پس از تحولات گسترده در جنبش بیداری اسلامی و عدم توفیق مؤثر آن به واسطه خطاهای راهبردی سران این نهضت در کشورهای مختلف، در سوی دیگر، منطقه شاهد تشدید وابستگی برخی دولت‌های مسلمان تحت تأثیر چالش «جهانی شدن» شد که اتفاقاً بر مسأله اشغال نیز تأثیر مستقیم گذاشته است؛ به این معنا که وابستگی این دولت‌ها در نتیجه جهانی‌سازی و به معنای دیگر، نزدیکی روابط آنها با دولت امریکا که اصلی‌ترین حامی رژیم صهیونیستی محسوب می‌شود، سبب شد تا آنها سابقه غیرحسنه خود را با این رژیم به کلی پاک کرده و دست به عادی‌سازی روابط بزنند. چنانچه پس از روی کارآمدن دونالد ترامپ در امریکا و ارائه طرح «معامله قرن» از سوی وی به‌منظور آنچه حل صلح‌آمیز مسأله فلسطین می‌نامید، نسبت به طرح‌های دولت‌های گذشته امریکا- که تحت عنوان کلی «روند صلح خاورمیانه» شناخته می‌شوند- تفاوت‌های مهمی دارد که مهمترین آن تأکید بر تعامل میان گروه‌های فلسطینی و رژیم صهیونیستی بر پایه تعاملات اقتصادی است. این در حالی است که طرح‌های دولت‌های گذشته امریکا برای فلسطین صرفاً دارای ابعاد سیاسی بوده و اضافه شدن مؤلفه و محور اقتصادی بر راهبرد امریکا نشان دهنده برنامه‌ریزی آنها بر این مبناست؛ چه آن‌که به تبع آن، پیمان ابراهیم نیز که پیرامون تغییر مناسبات میان صهیونیست‌ها با امارات متحده عربی و پادشاهی بحرین است، دربرگیرنده اهداف مهم اقتصادی نیز هست؛ همچنین توافق میان سودان و رژیم صهیونیستی برای شروع روند عادی‌سازی روابط نیز اهداف سیاسی مشخصی را دنبال می‌کند، اگرچه تاکنون به صورت رسمی رقم نخورده است.

خلیج فارس و حضور صهیونیست‌ها
از این رو می‌توان وابستگی اقتصادی، امنیتی و نظامی دولت‌‎هایی نظیر امارات، بحرین و حتی سعودی به غربی‌ها را اصلی‌ترین عامل شروع روند منحط عادی‌سازی و خیانت خسارت‌بار عربی-اسلامی دانست که تبعات سنگینی را پیش ‌روی کشورهای منطقه خواهد گذاشت؛ بویژه آنکه پای صهیونیست‌ها به خلیج فارس و در نزدیکی ایران باز شده است و جمهوری اسلامی نیز درخصوص منافع ملی خود و حفظ امنیت‌اش با کسی شوخی نخواهد داشت. این تطور رفتار طی دهه‌های گذشته میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی از جنگ با این رژیم آغاز شد و حالا به ارتباط مستقیم و بازگشایی سفارتخانه‌ها رسیده است؛ تا آنجا که در اواخر سال 1400، برای اولین بار با یک پرواز مستقیم، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی به کشور‌های مسلمان امارات متحده عربی و بحرین سفر کرد. به گزارش ایسنا به نقل از شبکه عبری زبان «کان»، رونین بار رئیس شاباک – آژانس امنیتی اسرائیل- نخست‌وزیر این رژیم را برای ملاقات با بن زاید همراهی کرد. نکته دیگر اظهارات عبدالله بن احمد آل خلیفه معاون سیاسی وزارت امور خارجه بحرین در کنفرانس امنیتی مونیخ در اول اسفند 1400 بود. رسانه انگلیسی «ایندیپندنت فارسی» گزارش داد که این مقام دستگاه دیپلماسی بحرین، روابط امنیتی و اطلاعاتی سرویس بحرین را با موساد جدی و سابقه‌دار خواند و تصریح کرد که سرویس جاسوسی موساد در این کشور پایگاه دارد. این درحالی است که خبرگزاری رسمی بحرین در مهر سال ۱۳۹۹ از نخستین سفر رئیس وقت موساد، یوسی کوهن، به منامه و گفت‌وگویش با همتای بحرینی درمورد مسائل مشترک امنیتی خبر داده بود. بنابراین، مسأله عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی از سوی دولت‌های مسلمان را می‌توان نه تنها یک چالش عقیدتی، گفتمانی و دینی برشمرد بلکه ابعاد آن فارغ از وابستگی سیاسی و اقتصادی به عنوان چالش‌های جدید امنیتی و اساسی برای ملت‌های مسلمان رخ خواهد داد.

ماهی از سر می‌گندد
اینها همه در حالی اتفاق می‌افتد که وزیر خارجه عربستان سعودی اخیراً در سخنانی گفت که عادی‌سازی کامل روابط با رژیم صهیونیستی نه تنها برای این رژیم، بلکه برای همه در منطقه مهم و خوب است. فیصل بن فرحان آل سعود، وزیر خارجه عربستان در گفت‌وگو با خبرگزاری آلمان توافقنامه‌های عادی‌سازی روابط منعقد شده میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی را یک تحول بسیار مثبت تلقی کرد. این اظهارات از سوی مقامات رژیم سعودی چندان غریب به نظر نمی‌آید زیرا ارتباطات سرویس اطلاعاتی این رژیم و موساد بر همگان روشن است و روابط حسنه آن با حامی اول صهیونیست‌ها - امریکا- برکسی پوشیده نیست. روشن بود که خاندان‌های حاکم در امارات و بحرین که پادشاهی و امیری خود را از بذل سعودی به دست آورده‌اند، هیچ‌گاه بدون هماهنگی این رژیم دست به کاری نزده و نخواهند زد. از طرفی نزدیکی هرچه بیشتر رژیم سعودی به صهیونیست‌ها که هر دو سابقه بد اقدامات امنیتی علیه ایران دارند، بویژه آنکه اخیراً در دادگاه سرکرده گروهک تروریستی حرکة النضال اسناد ارتباط تجزیه‌طلبان با سرویس سعودی افشا شد، مورد حمایت غرب است و ائتلافی جدی‌تر علیه آرمان فلسطین، استقلال دولت‌های اسلامی و در نهایت غارت جهان اسلام قلمداد می‌شود. اگرچه مطابق آنچه در سند استراتژی امنیت ملی اخیر امریکا منتشر شده است، حمایت‌ها از عربستان سعودی کمرنگ‌تر خواهد بود و همین امر است که موضع سعودی‌ها نسبت به ایران را با چرخش همراه کرده است. چه آن‌که تا پیش از این، ولیعهد سعودی ادعا می‌کرد که باید جنگ یمن را به داخل ایران کشاند و اخیراً اعتراف کرده است که باید با ایران سازش کرد. علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران نیز در آخرین موضعگیری نسبت به سعودی‌ها با اشاره به مذاکرات جاری میان ایران و عربستان در سطح اطلاعاتی، تصریح کرد که حضور فعال و با برنامه ایران در گفت‌وگوهای دوجانبه با عربستان سعودی به میزبانی‌ عراق، نشأت گرفته از راهبرد اصولی جمهوری اسلامی در زمینه همکاری و مودت با همسایگان بر مبنای تأمین منافع دوجانبه و منطقه‌ای است. شمخانی همچنین این نکته را خطاب به سعودی‌ها یادآور شد که نباید فراموش کنیم رژیم صهیونیستی بزرگترین دشمن جهان اسلام و جهان عرب است. مسأله‌ای که به روشنی از خاطر دولت‌های مرتجع منطقه رفته است.

عبرت از تاریخ منحوس صهیونیست‌ها
پس از حمایت رسمی انگلیس از تشکیل خانه ملی برای یهودیان در سرزمین فلسطین با صدور اعلامیه بالفور، اشغال سرزمین‌های اسلامی به‌صورت رسمی آغاز شد و دولت یهودی که قریب به اتفاق شهروندانش مهاجران اروپایی بودند در قلب جهان اسلام تشکیل می‌شود. از بین بردن حاکمیت مسلمانان بر خود، تجاوز به حقوق آنها و کشتار و قتل نیز همزمان برای چند دهه تاکنون شکل گرفته است اما مسأله مهم آن است که دولتی زاییده استکبار در قلب جهان اسلام اعلام موجودیت کرد که علاوه بر تهدید منافع مسلمانان فلسطین، جهان اسلام را دو پاره کرده و یکپارچگی آن را از بین برد و حالا پس از دهه‌ها اشغال، به‌واسطه عادی‌سازی روابط مناسبات خود را درون جهان اسلام گسترش داده است.
چنانچه رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه تهران به تاریخ 1379/09/25 در روز قدس، فرمودند: «اساساً تشکیل دولت یهودی یا به تعبیر درست‌تر، دولت صهیونیست در این نقطه از دنیای اسلام، با یک هدف بلندمدت استکباری به وجود آمد. اصلاً به وجود آوردن این دولت در این نقطه حساس که تقریباً قلب دنیای اسلام است یعنی قسمت غرب اسلامی را که آفریقاست، به قسمت شرق اسلامی که همین خاورمیانه و آسیا و مشرق است، متصل می‌کند و یک سه‌راهی است بین آسیا و آفریقا و اروپا برای خاطر این بود که در بلند مدت، تداوم سلطه استعمارگران آن روز که در رأس‌شان دولت انگلیس بود بر دنیای اسلام باقی بماند و این‌طور نباشد که اگر یک‌وقت دولت اسلامی مقتدری مثل دورانی از حکومت عثمانی به وجود آمد، بتواند جلوی نفوذ استعمارگران و انگلیس و فرانسه و دیگران را در این منطقه بگیرد.»
بنابراین، واقعیت ایجاد یک دولت یهودی جعلی در قلب جهان اسلامی ناشی از یک ایده انگلیسی - و نه یهودی- بود که به‌عنوان یک سد در برابر دریای خروشان مسلمانان آگاه عمل کند. مسلمانانی که ضمن استقلال‌طلبی، در پی بیرون راندن غربی‌ها و استعمارگران از سرزمین‌های خود بودند.
حالا در روند تحولات منطقه و معادلات پیچیده بین‌المللی و نقش و تأثیر دولت‌هایی که دست به عادی‌سازی روابط با رژیمی زده‌اند که تا پیش از آن در دهه‌های گذشته آن را تحریم کرده بودند، این اتفاق را به‌عنوان یک خیانت بزرگ به آرمان‌های اصیل اسلامی و توحیدی نمایش می‌دهد که البته محصول بذری است که همان دهه‌ها پیش از سوی دولت استعمارگر انگلیس در میان مسلمانان کاشته شده است. غفلت دولت‌های مسلمان وقت از معارف دینی، جهل و دست‌نشاندگی حاکمان و خاندان‌ها بر مصالح مسلمانان و ریشه دواندن درخت خبیث افتراق میان جوامع مسلمان بواسطه نفوذ استعمارگران، محصولی جز ناامنی و از بین رفتن سرمایه مسلمانان نخواهد داشت و راه حل آن جز با مبارزه و از بین بردن دولت غاصب صهیونیستی و قطع ریشه وابستگی به استعمارگران نخواهد بود.

نتیجه‌‌گیری
عادی‌سازی را باید مولود دو چالش معاصر جهان اسلام -اشغال و جهانی‌سازی- برشمرد. از سوی دیگر، پیوند این دولت‌ها با دولت امریکا در موضوع مبارزه با تروریسم (برای مثال سفر دونالد ترامپ رئیس جمهور وقت امریکا به عربستان سعودی و تشکیل ائتلاف سه گانه با حضور ژنرال السیسی رئیس جمهور نظامی مصر، رقم خورد) می‌تواند حتی عنصر تروریسم را از جنبه‌ای دیگر در این موضوع پررنگ نماید. به این معنا که این دولت‌ها اساساً ضمن پذیرش خفت اشغال و خیانت به آرمان فلسطین که نتیجه استحاله آنها به علت وابستگی اقتصادی، نظامی و سیاسی بوده است، حالا با خود اشغالگران هم پیمان شده‌اند و این هم پیمانی نتیجه‌ای جز تأمین اهداف جهان استکبار و از بین رفتن سرمایه‌های مسلمین نخواهد داشت.
از سوی دیگر این چالش، هم محصول دو چالش مذکور است و هم تشدید کننده آنها؛ به این معنا که در صورت وقوع جنگ نظامی میان رژیم صهیونیستی و یکی از دولت‌های مسلمان، دولت‌هایی که دست به عادی‌سازی روابط زده‌اند، یا در ائتلاف با صهیونیست‌ها خواهند بود یا خوشبینانه، موضعی بی‌طرف خواهند داشت. کما اینکه در چالش‌های دهه‌های گذشته میان ایران و این رژیم، این دولت‌های وابسته ثابت کرده‌اند که همواره منافع استکبار را تأمین می‌کنند. نظیر آنچه در مذاکرات هسته‌ای میان ایران و دولت‌های غربی رخ داد و نشان داد که مواضع دولت‌هایی چون امارات، بحرین، عربستان سعودی و مصر با مواضع اسرائیل و امریکا، همسویی و هماهنگی دارد. از سوی دیگر، همکاری امنیتی این رژیم‌ها با دولت‌های استکباری علیه ملت‌های مسلمان مستقل همچون ایران نیز یکی دیگر از چالش‌های عادی‌سازی خواهد بود.
در آخر اینکه، روشن است عادی‌سازی روابط در بهترین حالت از سطح روابط رژیم صهیونیستی با دولت‌‌ها فراتر نخواهد رفت و به سطح ملت‌‌ها نخواهد رسید. چنانچه اعتراضات مردمی، واکنش‌ها در فضای مجازی، واکنش شهروندان اماراتی و بحرینی به حضور صهیونیست‌ها در خاک این کشورها و ابراز نفرت نسبت به عادی‌سازی، دال بر آن است که به‌صورت ذاتی، مسلمانان و آحاد جهان اسلام با موجودیت رژیم صهیونیستی سرسازگار نخواهند داشت و این تنها خاندان‌های پادشاهی وابسته درون جهان اسلام هستند که در این مسیر قدم برمی دارند و مطابق وعده الهی، خود با تبعات عاقبت سوز آن رو‌به‌رو خواهند شد، دیر یا زود اما قطعی است.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7876/1/607827/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها