از بخشیدن خود تا دیگری/1
همدلی کردن کلیدی برای بخشیدن
آزاده سهرابی
روانشناس
در فرهنگ ما بخشیدن فقط یک عمل فردی نیست بلکه یک عملی است که از سوی فرهنگ و اجتماع تشویق میشود. از منظر روان شناسانه که بخواهیم به این پدیده نگاه کنیم سختی کار شروع میشود. از یک سو تشویق به بخشیدن از سوی اطرافیان یک پشتوانه قوی و انگیزه جدی در فرد ایجاد میکند که از دلخوریها یا آسیبهایی که دیده بگذرد اما از سوی دیگر ممکن است همین مسأله را یک فشار روانی در نظر بگیرد و به اصطلاح به صورت «تقلبی» ببخشد. «همدلی» و توانایی درک همدلانه شاید کلیدی باشد که شما بتوانید عمیقاً ببخشید تا از زیر بار فشار یک رابطهای که به کدورت کشیده و هر بار یادآوری آن شما را رنج میدهد بکاهید. همدلی توانایی بهره بردن از تجربیات خود برای وصل شدن به تجربه کس دیگری است که با او در یک تعامل قرار دارید. در واقع همدلی توانایی درک یک وضعیت از چشمانداز فردی دیگر است گویی دیدن، شنیدن، احساس کردن منحصر به فرد کس دیگری را میخواهید تجربه کنید. واقعیت این است که توانایی همدلی کردن در همه انسانها بجز معدود کسانی که دچار اختلالات مشخصی هستند وجود دارد. در بخشی از مغز ما «نورونهای آیینهای» فعال هستند تا دقیقاً ما بتوانیم به «نظریه ذهن» برسیم. نظریه ذهن یعنی همین تعریف همدلی که در بالا خواندید. البته همدلی چیزی فراتر از فعالیت نورونهای آیینهای مغز و فعال شدن نظریه ذهن است. چون در همدلی شما باید بتوانید با تجربه آن احساسات، بازتابی مؤثر به فرد مقابل بدهید که بتواند درک کند شما با او همدل شدهاید. در فضای آشتی کنانها و بخششها اگر درک همدلانه دو سوی مقابل غایب باشد، آن بخشش پایداری نخواهد داشت.
در بخشش همان طور که پیش از این اشاره شد فرد احساسات و هیجانات خود را از آسیبی که دیده میبیند و در نهایت علاوه بر رها کردن آن هیجانات ناخوشایند، میتواند به یک شفقت با فرد مقابل برسد. شفقت یعنی آرزوی خیر برای او داشته باشد. این اتفاق جز این راه نیست که فرد بتواند به درکی همدلانه با آن فرد برسد.
در این ایام اگر از کسی دلخوری دارید؛ اگر از کسی عصبانی هستید و احساس میکنید عملی ناعادلانه در حق شما انجام داده، یکبار به احساسات آسیب دیده خود نگاه کنید. بعد به درون خود رجوع کنید و ببینید آیا میتوانید کمی، شاید فقط کمی، از زاویه دید طرف مقابل به دنیا و آن موقعیت خاصی که حرفی یا رفتاری شما را دلخور کرده است بنگرید. آیا میتوانید تصور کنید شاید او هم تحت فشار و هیجانی بوده و میتوانید عدم میل او به چنین آسیبی را پیدا کنید؟ آیا در شما میل به خوشی آرزو کردن برای طرف مقابل ایجاد میشود؟ پس ببخشید! اما بدون اجبار وارد این فرایند شوید، چون شما حق دارید برای التیام به زمان نیاز داشته باشید. در این فاصله در ذهنتان مرور کنید که دنیا در کدام شکلش برای شما آسانتر پیش خواهد رفت؟ با این بار روی دوشتان یا با سبکی ناشی از رها کردن آن؟
روانشناس
در فرهنگ ما بخشیدن فقط یک عمل فردی نیست بلکه یک عملی است که از سوی فرهنگ و اجتماع تشویق میشود. از منظر روان شناسانه که بخواهیم به این پدیده نگاه کنیم سختی کار شروع میشود. از یک سو تشویق به بخشیدن از سوی اطرافیان یک پشتوانه قوی و انگیزه جدی در فرد ایجاد میکند که از دلخوریها یا آسیبهایی که دیده بگذرد اما از سوی دیگر ممکن است همین مسأله را یک فشار روانی در نظر بگیرد و به اصطلاح به صورت «تقلبی» ببخشد. «همدلی» و توانایی درک همدلانه شاید کلیدی باشد که شما بتوانید عمیقاً ببخشید تا از زیر بار فشار یک رابطهای که به کدورت کشیده و هر بار یادآوری آن شما را رنج میدهد بکاهید. همدلی توانایی بهره بردن از تجربیات خود برای وصل شدن به تجربه کس دیگری است که با او در یک تعامل قرار دارید. در واقع همدلی توانایی درک یک وضعیت از چشمانداز فردی دیگر است گویی دیدن، شنیدن، احساس کردن منحصر به فرد کس دیگری را میخواهید تجربه کنید. واقعیت این است که توانایی همدلی کردن در همه انسانها بجز معدود کسانی که دچار اختلالات مشخصی هستند وجود دارد. در بخشی از مغز ما «نورونهای آیینهای» فعال هستند تا دقیقاً ما بتوانیم به «نظریه ذهن» برسیم. نظریه ذهن یعنی همین تعریف همدلی که در بالا خواندید. البته همدلی چیزی فراتر از فعالیت نورونهای آیینهای مغز و فعال شدن نظریه ذهن است. چون در همدلی شما باید بتوانید با تجربه آن احساسات، بازتابی مؤثر به فرد مقابل بدهید که بتواند درک کند شما با او همدل شدهاید. در فضای آشتی کنانها و بخششها اگر درک همدلانه دو سوی مقابل غایب باشد، آن بخشش پایداری نخواهد داشت.
در بخشش همان طور که پیش از این اشاره شد فرد احساسات و هیجانات خود را از آسیبی که دیده میبیند و در نهایت علاوه بر رها کردن آن هیجانات ناخوشایند، میتواند به یک شفقت با فرد مقابل برسد. شفقت یعنی آرزوی خیر برای او داشته باشد. این اتفاق جز این راه نیست که فرد بتواند به درکی همدلانه با آن فرد برسد.
در این ایام اگر از کسی دلخوری دارید؛ اگر از کسی عصبانی هستید و احساس میکنید عملی ناعادلانه در حق شما انجام داده، یکبار به احساسات آسیب دیده خود نگاه کنید. بعد به درون خود رجوع کنید و ببینید آیا میتوانید کمی، شاید فقط کمی، از زاویه دید طرف مقابل به دنیا و آن موقعیت خاصی که حرفی یا رفتاری شما را دلخور کرده است بنگرید. آیا میتوانید تصور کنید شاید او هم تحت فشار و هیجانی بوده و میتوانید عدم میل او به چنین آسیبی را پیدا کنید؟ آیا در شما میل به خوشی آرزو کردن برای طرف مقابل ایجاد میشود؟ پس ببخشید! اما بدون اجبار وارد این فرایند شوید، چون شما حق دارید برای التیام به زمان نیاز داشته باشید. در این فاصله در ذهنتان مرور کنید که دنیا در کدام شکلش برای شما آسانتر پیش خواهد رفت؟ با این بار روی دوشتان یا با سبکی ناشی از رها کردن آن؟
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه