تقوا ، «کناره گیری» نیست ؛ «یار گیری» ست
ابوالقاسم حسینجانی
این دنیای درندشتی که در آنیم،تنها یک «بازی» است:
[و ما الحیاة الدنیا، الا لعب و لهو
و لدار الاخرة خیر للذین یتقون. افلا تعقلون؟!] - قرآن، انعام/۳۲ -
زندگانی دنیا، هیچ چیز، جز بازی و بازیگری نیست؛
و بیگمان، خانه آخرت، برای «پروا پیشهگان»، بهتر است. پس، کو: «تعقل»تان؟!
این بازی راهبردی (استراتژیک)، البته یک بازی صددرصد جدی است: یک بازی پویا و پایا و مطول و «دراز دامن»، مابین بازیگرانی هوشمند و ریزبین؛ که تا «پایان دنیا» هم، هیچ گاه، تمامی ندارد.
تنها آنهایی دراین بازی با قاعده و نظاممند (سیستماتیک) و متواتر (سریالی)، کم نخواهند آورد که ناسازگاری زمانی (Time Inconsistency) نداشته باشند.
با خواب و خیالهای خرگوشی، به هیچ وجه، نمیشود «برنده» شد.
«سازگاری زمانی» و «معاصر بودن» - و بهنگام و بجا(Online) از عهده تصمیم و طرح و اجرا برآمدن - تنهاترین طریق برای «رسیدن» و نایل شدن است.
مدیریت مؤمنانه و صادقانه و هوشمندانه این بازی، همان «تقوا» است: تقوای فکری، تقوای عقلی، تقوای کاربردی، تقوای زیستی، تقوای فرهنگی، تقوای اقتصادی، تقوای سیاسی، تقوای تاریخی و...
که پیامبر پاکاندیشی و پارساییمان را - هم - قاطعانه، عقیده بر آن بود:
[هرکه را «روزی تقوا»دادند، همه خیر و خوبیهای دنیا و آخرت را - هم - به او دادند!]
- نهج الفصاحه/ ش: ۳۰۱۵ -
و به روشنی میگفت:
[آی آدم ها!...پروردگارتان یکی است و پدرتان - هم - یکی.
همهتان فرزند آدمید و «آدم» -هم- از «خاک» است؛ هر که از شما باتقواتر است، پیش«خدا»، از همه بزرگوارتر هم هست...] - همان/ ش: ۱۰۴۴ -
تقوا، راهبردیترین و حیاتیترین نقطه اتصال درونی خلق با خدا است.
منشأ تقوا، در نگره و نگاه قرآن، دل و درون آدمی است:
[فانها من تقوی القلوب] - قرآن، حج/۱۸۹ -
تقوا «خویشتن خویش» را، با «خدای خویش» تنظیم کردن است.
تقوا، راهبردیترین شیوه در روشمندی (متدولوژی)، برای «برونرفت» و دستیابی به «راهحلها» است:
[و لیس البر بان تأتواالبیوت من ظهورها و لکن البر من اتقی.وٱتواالبیوت من ابوابها؛واتقوالله لعلکم تفلحون!] - قرآن، بقره/۱۸۹ -
نیکی دراین نیست که از پشت خانهها، به خانهها درآیید؛ بلکه نیکوکار واقعی، آن کسی است که «تقوا» میورزد «و شیوه درست را، در پیش میگیرد.» بنابراین، از راه«درها»، به خانهها درآیید و از خدایتان «پروا»کنید؛ بادا، که «رهایی»گیرید!
که یعنی:
آن افراد و جامعهای که برای رسیدن به «راه برونرفت» و دستیابی به راهحلهای درونی و برونی (داخلی و خارجی)، در چنبرهای از سرگردانی و سردرگمی، دچار تکرار و تسلسل و بنبستاند؛ هنوز، تقوای موردنظر پیامبر و کتاب ماندگار او را، فهم نکردهاند!
تقوا، «کنارهگیری» نیست؛ «یارگیری» است.
هرجا که «خدا» نیست، «پیروزی» هم نیست؛
و «خلق خدا» که در پهنه زمین، همه جایی است، زمینه و بستر بالنده این تقوای جهانی است.
نمیشود با خلق خدا مهربان نبود، اما از خدای رحمان، چشم مهربانی داشت!...
مردمگریزی، خودخواهانهترین تعریف تقوا است؛
و مردمستیزی، کژراههترین طریقت طاعات!
این دنیای درندشتی که در آنیم،تنها یک «بازی» است:
[و ما الحیاة الدنیا، الا لعب و لهو
و لدار الاخرة خیر للذین یتقون. افلا تعقلون؟!] - قرآن، انعام/۳۲ -
زندگانی دنیا، هیچ چیز، جز بازی و بازیگری نیست؛
و بیگمان، خانه آخرت، برای «پروا پیشهگان»، بهتر است. پس، کو: «تعقل»تان؟!
این بازی راهبردی (استراتژیک)، البته یک بازی صددرصد جدی است: یک بازی پویا و پایا و مطول و «دراز دامن»، مابین بازیگرانی هوشمند و ریزبین؛ که تا «پایان دنیا» هم، هیچ گاه، تمامی ندارد.
تنها آنهایی دراین بازی با قاعده و نظاممند (سیستماتیک) و متواتر (سریالی)، کم نخواهند آورد که ناسازگاری زمانی (Time Inconsistency) نداشته باشند.
با خواب و خیالهای خرگوشی، به هیچ وجه، نمیشود «برنده» شد.
«سازگاری زمانی» و «معاصر بودن» - و بهنگام و بجا(Online) از عهده تصمیم و طرح و اجرا برآمدن - تنهاترین طریق برای «رسیدن» و نایل شدن است.
مدیریت مؤمنانه و صادقانه و هوشمندانه این بازی، همان «تقوا» است: تقوای فکری، تقوای عقلی، تقوای کاربردی، تقوای زیستی، تقوای فرهنگی، تقوای اقتصادی، تقوای سیاسی، تقوای تاریخی و...
که پیامبر پاکاندیشی و پارساییمان را - هم - قاطعانه، عقیده بر آن بود:
[هرکه را «روزی تقوا»دادند، همه خیر و خوبیهای دنیا و آخرت را - هم - به او دادند!]
- نهج الفصاحه/ ش: ۳۰۱۵ -
و به روشنی میگفت:
[آی آدم ها!...پروردگارتان یکی است و پدرتان - هم - یکی.
همهتان فرزند آدمید و «آدم» -هم- از «خاک» است؛ هر که از شما باتقواتر است، پیش«خدا»، از همه بزرگوارتر هم هست...] - همان/ ش: ۱۰۴۴ -
تقوا، راهبردیترین و حیاتیترین نقطه اتصال درونی خلق با خدا است.
منشأ تقوا، در نگره و نگاه قرآن، دل و درون آدمی است:
[فانها من تقوی القلوب] - قرآن، حج/۱۸۹ -
تقوا «خویشتن خویش» را، با «خدای خویش» تنظیم کردن است.
تقوا، راهبردیترین شیوه در روشمندی (متدولوژی)، برای «برونرفت» و دستیابی به «راهحلها» است:
[و لیس البر بان تأتواالبیوت من ظهورها و لکن البر من اتقی.وٱتواالبیوت من ابوابها؛واتقوالله لعلکم تفلحون!] - قرآن، بقره/۱۸۹ -
نیکی دراین نیست که از پشت خانهها، به خانهها درآیید؛ بلکه نیکوکار واقعی، آن کسی است که «تقوا» میورزد «و شیوه درست را، در پیش میگیرد.» بنابراین، از راه«درها»، به خانهها درآیید و از خدایتان «پروا»کنید؛ بادا، که «رهایی»گیرید!
که یعنی:
آن افراد و جامعهای که برای رسیدن به «راه برونرفت» و دستیابی به راهحلهای درونی و برونی (داخلی و خارجی)، در چنبرهای از سرگردانی و سردرگمی، دچار تکرار و تسلسل و بنبستاند؛ هنوز، تقوای موردنظر پیامبر و کتاب ماندگار او را، فهم نکردهاند!
تقوا، «کنارهگیری» نیست؛ «یارگیری» است.
هرجا که «خدا» نیست، «پیروزی» هم نیست؛
و «خلق خدا» که در پهنه زمین، همه جایی است، زمینه و بستر بالنده این تقوای جهانی است.
نمیشود با خلق خدا مهربان نبود، اما از خدای رحمان، چشم مهربانی داشت!...
مردمگریزی، خودخواهانهترین تعریف تقوا است؛
و مردمستیزی، کژراههترین طریقت طاعات!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه