«مدیریت دپارتمانی» و آسیب‌هایش در فرهنگ دانشگاهی

اشرافیت دانشگاهی


دکتر جبار رحمانی
دکترای جامعه‌شناسی و هیأت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی
1عمده بحث‌هایی که در ایران در حوزه «فرهنگ‌‌‌ دانشگاهی» صورت می‌گیرد معطوف به مصادیق و مؤلفه‌هایی است که در ذیل فرهنگ علم قرار دارد؛ اعم از فرهنگ دانشجویان، دانشگاهیان، اجتماعات علمی و... بنابراین، عمدتاً در فرهنگ‌ دانشگاهی «دانشگاه» در کلیت آن فهم می‌شود و در بحث از فرهنگ ‌دانشگاهی، کمتر از فرهنگ‌ سازمانی سخنی به میان می‌آید. از این رو، وقتی از فرهنگ ‌دانشگاهی حرف می‌زنیم، اغلب از نقشی که واحدهای سازمانی بازی می‌کنند و شرایطی که رقم می‌زنند، غافل هستیم.
واقعیت این است که در باب «فرهنگ‌ دپارتمانی» به‌عنوان یک سوژه و میدان مطالعات جامعه‌شناختی، آثار چندانی وجود ندارد. اگر بخواهیم «دپارتمان» را به‌عنوان واحد تحلیل در نظر بگیریم، می‌توان آن را این گونه تعریف ‌کرد که «دپارتمان‌های دانشگاهی واحدهای پایه‌ای دانشگاه‌ها، دانش‌سراها یا کالج‌ها هستند که برنامه‌های درسی، مدرک، نمره‌ها و فعالیت‌های پژوهشی در آن، ساماندهی می‌شود. در نهایت اعضای هیأت علمی و دانشجوها از رهگذر این واحد سازمانی کسب هویت می‌کنند.» به تعبیر برخی، بستر اصلی حکمرانی و مدیریت آکادمیک، واحدهای دپارتمانی هستند؛ سلول بنیادینی که بین فرد دانشگاهی و ساختارهای کلان دانشگاهی عمل می‌کند. به همین خاطر می‌توان آنها را عمومی‌ترین بعد مشهود سازمانی دانست که از قضا، نقشی کلیدی در فرهنگ دانشگاهی بازی می‌کند، اما با این حال، کمتر به آنچه در این واحد بنیادین صورت می‌گیرد، توجه می‌شود.
2اصولاً در دانشگاه، بالاخص در سطح اعضای هیأت علمی با دو دسته از منابع سر و کار داریم؛ نخست «منابع نمادین» که حاصل پژوهش‌های علمی و برآیند پژوهش‌های ناب و خلاقانه‌ محققان است و دوم «منابع بوروکراتیک» که محدود به موقعیت‌های بوروکراتیک است و از اهمیت بالایی برخورداراست. بر این اساس، افراد‌ باید عضو یک دپارتمان یا جزو مناسبات برتر آن باشند تا بتوانند به منابع اعم از یکسری موقعیت‌‌ها و نقش‌ها و یکسری منابع که همبسته آن نقش‌ها هستند، دسترسی پیدا کنند. بحث ما در این گفتار، بر گونه دوم یعنی منابع بوروکراتیک است که اصولاً این جنس از منابع، نقش کلیدی‌ در سرنوشت دانشگاه ایرانی داشته ‌است، به‌عنوان مثال، انتخاب شدن به‌عنوان استاد راهنما یا استاد مشاور برای پایان‌نامه‌های دانشجویی گاه به روابط و مناسباتی برمی‌گردد که باعث می‌شود برای برخی افراد امتیازاتی از قبل حاصل شود. در مقطع تحصیلات تکمیلی انتخاب شدن به‌عنوان استاد راهنما یا استاد مشاور علاوه بر حق‌الزحمه، امتیاز علمی هم برای آن استاد به همراه دارد، اما با وجود این، این منابع چندان با منطق درست و عادلانه‌ای تقسیم نمی‌شوند.
 این فرایند دومینویی  طی دو دهه اخیر در دانشگاه ایرانی به‌شدت گسترش پیدا کرده است و اتفاقاً نکته جالب آن، این است که این روند از دانشگاه‌های بالادست کلید خورد. این دانشگاه‌ها به‌عنوان یکسری دانشگاه مشروعیت‌بخش به خیلی از دانشگاه‌های فرودست به‌عنوان استاد راهنما دعوت می‌شدند اما وقتی تعداد استادان زیاد شد، نزاعی بر سر این منابع دپارتمانی شکل گرفت و آن، این بود که وقتی از سوی دانشگاه‌های بالادست دعوت به همکاری نمی‌شویم، بنابراین ما هم نباید آنان را دعوت کنیم. به همین دلیل، بتدریج میل به بسته شدن «جهان‌های اجتماعی دپارتمان‌ها» بیشتر شد. این در حالی است که در دو دهه پیش‌تر بسیار می‌دیدیم که استادان دانشگاه‌های دیگر می‌توانستند به‌عنوان استاد مشاور یا استاد راهنما با دانشگاه‌های دیگر همکاری کنند، اما در دهه‌های اخیر، این امکان به نوعی به حالت تعلیق درآمده‌ است.
 از این رو، فرایندی در دپارتمان‌های علوم‌انسانی ما شکل گرفت که طی آن تعامل گروه‌ها بویژه در سطح تحصیلات تکمیلی را عملاً ملغی کرد و بتدریج ما با یک رقابت فزاینده‌ بین گروه‌ها برای افزایش منابع مواجه شدیم تا آنجا که برخی دپارتمان‌ها بقای خود را با دانشجوهای تحصیلات تکمیلی تضمین می‌کردند و به‌دنبال آن، نظام اجتماعی دپارتمان‌ها بسته‌تر شد.
3مجموعه این اتفاق‌ها، شبکه ارتباطات بین واحدهای علمی را کم کرد و این شد که دپارتمان‌ها از حضور میان‌رشته‌ای محروم شدند ،به گونه‌ای که اکثر دپارتمان‌هایی که در حوزه علوم‌انسانی فعال اند، باید خود همه دروس را تدریس می‌کردند. به‌دنبال این ماجرا، از یک طرف، حجم بالایی از فرصت‌ها، منابع و امتیازها برای اعضای گروه فراهم شد و از طرف دیگر، این فرایند باندبازی به نارضایتی و بی‌انگیزگی دانشجوها منجر شد و در نهایت در بلند مدت آنها را به سمت «پاراآکادمی» برد تا شاید از این رهگذر بتوانند آن ایده‌الی را که از علم در نظر دارند  به‌دست آورند. این مناسبات همچنین نوعی محافظه‌کاری بلندمدت را در اعضای دپارتمان‌ها ایجاد کرد؛ گویی همه با واکنش‌های خرد و کلان‌شان این مناسبات را بازتولید می‌کنند. این قبایل دانشگاهی که یک اشرافیت را در داخل خود دارد، به یک میانگین غالب در دانشگاه ایرانی بدل شده است که چون مبتنی بر «روابط قدرت» است برای اینکه بتواند پیوندش را با نهادهای سیاسی تقویت کند، هر چه بیشتر پای سیاست را به دپارتمان‌ها و گروه‌های علمی دانشگاهی باز کرده‌ است. بنابراین اگر بخواهیم پیامدهای آن را بسنجیم، علاوه بر اینکه تخصص و نهاد علم اعتبار خود را در برابر قدرت بوروکراتیک از دست می‌دهد و قدرت بوروکراتیک عامل ارتقای بسیاری از استادان دانشگاهی می‌شود، پیوندهای سیاسی عامل مهمی برای دستیابی به این منابع می‌شود. در نتیجه استقلال و آزادی آکادمیک هم هر چه بیشتر افول پیدا می‌کند. به نوعی چرخه‌‌ای از ناکارآمدی در نهاد دانشگاه بواسطه همین «منطق دپارتمانی» ایجاد می‌شود.

*مکتوب حاضر، متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر جبار رحمانی با عنوان «دپارتمان‌های علوم‌انسانی و نقش آنها در فرهنگ دانشگاهی» است که به همت مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در نخستین همایش ملی «فرهنگ و دانشگاه» ارائه شد.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7882/27/608774/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها