از بخشیدن خود تا بخشیدن دیگری/5
چهار ضلعی صلح
آزاده سهرابی
روانشناس
در بحث بخشیدن یکی از نکاتی که گاه مورد غفلت افراد قرار میگیرد یک پرسش ساده است که آیا حقیقتاً بیعدالتی رخ داده است یا شاید بیعدالتی رخ داده به صورت نادرست ادراک شده است. این مسأله خصوصاً در بحثهای اجتماعی کاربرد بسیاری دارد اما در مراودات بین فردی هم قابل لحاظ کردن است. عموماً بحث بخشش جایی است که فرد فکر میکند یا میداند و یقین دارد بیعدالتی در حق او رخ داده است حال میتواند یک سیستم این احساس بیعدالتی را ایجاد کرده باشد یا یک فرد. در این مجال بیشتر موضوع درباره ادراک بیعدالتی است. هر چقدر درک ما از بیعدالتی رخ داده شده بیشتر باشد امکان نرسیدن به بخشش بیشتر است؛ اما میدانیم تلههای زیادی در مسیر ما در روابط اجتماعی و فردی وجود دارد. بهطور مثال رقابت و ادراکهای نادرست میتواند آتش یک تعارض و دشمنی را زیاد کند. با این حال روانشناسان اجتماعی معتقدند که اگرچه نیروهای مسموم میتوانند درگیری مخربی به بار بیاورند اما نیروهایی برای رسیدن به راهحل و صلح وجود دارد. وقتی خصومت جای خود را به دوستی میدهد یعنی چیزی برای نبخشیدن وجود دارد. چهار ضلعی تماس، همکاری، ارتباط و سازش میتواند یک چهارضلعی صلحآفرین باشد.
تماس عنصری است که امکان شناخت را از طرف مقابل بیشتر میکند. تماس ضد جداسازی است. برای رسیدن به بخشیدن همانطور که بارها در این فرصت ذکر شد بدون گذاشتن خود جای دیگری امکان رسیدن به آن وجود ندارد و برای اینکه بتوان این کار را کرد تماس میتواند بزرگترین کمککننده باشد. وقتی زن و شوهری دچار یک تعارض میشوند، یکی از طرفین احساس میکند یک بیعدالتی در حق او روا شده است و نمیتواند ببخشد. پس او شروع میکند به دور شدن از دیگری و دنیای او. این موضوع به بیشتر شدن تعارض دامن میزند و فرد را بیشتر به سمت نبخشیدن و به صلح نرسیدن میبرد. در این مسیر پیشنهاد این است که اتفاقاً انسانها بیاموزند علیرغم تعارضها در تماس با یکدیگر بمانند. این تماس و در مرحله بعد همکاری میتواند به درک بیشتر افراد از موقعیت، احساسات و چرایی رفتارها کمک کند. همکاری یک پله بالاتر از تماس است. در این مثال این زن و شوهر علاوه بر دوری نکردن از یکدیگر به وقت تعارض، میتوانند بر هدف مشترکی تمرکز کنند. شاید برایتان جالب باشد بدانید یکی از روشهایی که سالهاست در فیلمنامهنویسی از شیوههای روایتی جذاب است این است که دو دشمن بر سر یک هدف والا و یک تهدید بیرونی مشترک در یک طرف قرار میگیرند و عموماً هم نگاهشان نسبت به یکدیگر در پایان آن تهدید تغییر میکند. حتی وقتی در اتاقهای درمان روانشناسان با افرادی روبهرو میشوند که نسبت به خود سرزنش بسیاری دارند و دچار یک «بخشیدن» بزرگ و گاه بسیار ناخوداگاه درباره خود هستند، جایی است که افراد «تماس» و حتی «همکاری» با «خود» را از دست دادهاند. گویی در یک تعارض دائمی با «خود» مدام دچار اجتناب و نوعی جداسازی هستند. در روزهای بعد درباره دو عامل دیگر به تفسیر سخن خواهیم گفت.
روانشناس
در بحث بخشیدن یکی از نکاتی که گاه مورد غفلت افراد قرار میگیرد یک پرسش ساده است که آیا حقیقتاً بیعدالتی رخ داده است یا شاید بیعدالتی رخ داده به صورت نادرست ادراک شده است. این مسأله خصوصاً در بحثهای اجتماعی کاربرد بسیاری دارد اما در مراودات بین فردی هم قابل لحاظ کردن است. عموماً بحث بخشش جایی است که فرد فکر میکند یا میداند و یقین دارد بیعدالتی در حق او رخ داده است حال میتواند یک سیستم این احساس بیعدالتی را ایجاد کرده باشد یا یک فرد. در این مجال بیشتر موضوع درباره ادراک بیعدالتی است. هر چقدر درک ما از بیعدالتی رخ داده شده بیشتر باشد امکان نرسیدن به بخشش بیشتر است؛ اما میدانیم تلههای زیادی در مسیر ما در روابط اجتماعی و فردی وجود دارد. بهطور مثال رقابت و ادراکهای نادرست میتواند آتش یک تعارض و دشمنی را زیاد کند. با این حال روانشناسان اجتماعی معتقدند که اگرچه نیروهای مسموم میتوانند درگیری مخربی به بار بیاورند اما نیروهایی برای رسیدن به راهحل و صلح وجود دارد. وقتی خصومت جای خود را به دوستی میدهد یعنی چیزی برای نبخشیدن وجود دارد. چهار ضلعی تماس، همکاری، ارتباط و سازش میتواند یک چهارضلعی صلحآفرین باشد.
تماس عنصری است که امکان شناخت را از طرف مقابل بیشتر میکند. تماس ضد جداسازی است. برای رسیدن به بخشیدن همانطور که بارها در این فرصت ذکر شد بدون گذاشتن خود جای دیگری امکان رسیدن به آن وجود ندارد و برای اینکه بتوان این کار را کرد تماس میتواند بزرگترین کمککننده باشد. وقتی زن و شوهری دچار یک تعارض میشوند، یکی از طرفین احساس میکند یک بیعدالتی در حق او روا شده است و نمیتواند ببخشد. پس او شروع میکند به دور شدن از دیگری و دنیای او. این موضوع به بیشتر شدن تعارض دامن میزند و فرد را بیشتر به سمت نبخشیدن و به صلح نرسیدن میبرد. در این مسیر پیشنهاد این است که اتفاقاً انسانها بیاموزند علیرغم تعارضها در تماس با یکدیگر بمانند. این تماس و در مرحله بعد همکاری میتواند به درک بیشتر افراد از موقعیت، احساسات و چرایی رفتارها کمک کند. همکاری یک پله بالاتر از تماس است. در این مثال این زن و شوهر علاوه بر دوری نکردن از یکدیگر به وقت تعارض، میتوانند بر هدف مشترکی تمرکز کنند. شاید برایتان جالب باشد بدانید یکی از روشهایی که سالهاست در فیلمنامهنویسی از شیوههای روایتی جذاب است این است که دو دشمن بر سر یک هدف والا و یک تهدید بیرونی مشترک در یک طرف قرار میگیرند و عموماً هم نگاهشان نسبت به یکدیگر در پایان آن تهدید تغییر میکند. حتی وقتی در اتاقهای درمان روانشناسان با افرادی روبهرو میشوند که نسبت به خود سرزنش بسیاری دارند و دچار یک «بخشیدن» بزرگ و گاه بسیار ناخوداگاه درباره خود هستند، جایی است که افراد «تماس» و حتی «همکاری» با «خود» را از دست دادهاند. گویی در یک تعارض دائمی با «خود» مدام دچار اجتناب و نوعی جداسازی هستند. در روزهای بعد درباره دو عامل دیگر به تفسیر سخن خواهیم گفت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه