مروری بر مطبوعات طنز قدیمی ایران
جدال با چهار عمل اصلی
بهزاد توفیقفر
مدرسهها که حضوری شد، مشکلات پدر و مادرها هم رو آمد، خصوصاً مشکل پیداکردن سرویس ایاب و ذهاب برای یکی دوماه باقی مانده از سال تحصیلی. مسأله و ما ادراک مسأله؟ و تو چه میدانی که اضافه شدن یک مسأله به مسائل خانواده یعنی چه و چگونه حتی! خصوصاً برای «پدر»ها که اغلب غر نمیزنند و یک جوری برخورد میکنند که انگار هیچ مشکلی نیست و همه مسائل موجود با چهارعمل اصلی حل میشوند؛ پدرهایی که فقط یک پدر میداند چطور از زیر سمِ ناکثین و قاسطین و مارقین، پول حلال درمیآورند و هزار تیرخورده و شمشیر شکسته، جلوی در خانه میرسند و تازه باید لبخندی توی صورتشان بکارند و برقی در چشمانشان و فردا دوباره راهی میدان جنگ هفتادودوملت شوند.
یک کنترل تلویزیون هم که میخواهند، تا به اخبار زل بزنند و خیالات کنند، کسی وقعی نمینهد و کولر هم که توی این سرما همش روشنه روی دور تند! چراغ اتاق برای کی روشنه؟ دمپاییهای دستشویی رو کی خیس کرده؟ بچه بیا از حموم بیرون، اندازه سد کرج آب مصرف کردی و... .
ای بچه شکرکن که غم نان ندیدهای
دنبال رزق، رنج فراوان ندیدهای
من صدهزار ورطه ناباب دیدهام
اما تو جز کلاس و دبستان ندیدهای
ننهادهای به درگه کس روی احتیاج
صدگونه اخم و تخم، ز دربان ندیدهای
از بهر نسیه سوی دکانی نرفتهای
ناز و عتاب صاحب دکان ندیدهای
از مفلسی به قرض نگردیدهای دچار
پول کسی نخورده و زندان ندیدهای
من در پی زغال بسی رنج دیدهام
تو جز اتاق گرم زمستان ندیدهای
دوز و کلک برای تو دشمن نچیده است
تهمت نخورده از کس و بهتان ندیدهای
حیوان شنیدهای که بود دشمن بشر؟
انسان که هست دشمن انسان، ندیدهای
چیزی شنیدهای تو در افسانهها ولی
چون من به چشم، غول بیابان ندیدهای
آگاه نیستی زپریشانی کسان
زیرا که حال و روز پریشان ندیدهای
هفتهنامه توفیق
23 فروردین 1341 - ص9
مدرسهها که حضوری شد، مشکلات پدر و مادرها هم رو آمد، خصوصاً مشکل پیداکردن سرویس ایاب و ذهاب برای یکی دوماه باقی مانده از سال تحصیلی. مسأله و ما ادراک مسأله؟ و تو چه میدانی که اضافه شدن یک مسأله به مسائل خانواده یعنی چه و چگونه حتی! خصوصاً برای «پدر»ها که اغلب غر نمیزنند و یک جوری برخورد میکنند که انگار هیچ مشکلی نیست و همه مسائل موجود با چهارعمل اصلی حل میشوند؛ پدرهایی که فقط یک پدر میداند چطور از زیر سمِ ناکثین و قاسطین و مارقین، پول حلال درمیآورند و هزار تیرخورده و شمشیر شکسته، جلوی در خانه میرسند و تازه باید لبخندی توی صورتشان بکارند و برقی در چشمانشان و فردا دوباره راهی میدان جنگ هفتادودوملت شوند.
یک کنترل تلویزیون هم که میخواهند، تا به اخبار زل بزنند و خیالات کنند، کسی وقعی نمینهد و کولر هم که توی این سرما همش روشنه روی دور تند! چراغ اتاق برای کی روشنه؟ دمپاییهای دستشویی رو کی خیس کرده؟ بچه بیا از حموم بیرون، اندازه سد کرج آب مصرف کردی و... .
ای بچه شکرکن که غم نان ندیدهای
دنبال رزق، رنج فراوان ندیدهای
من صدهزار ورطه ناباب دیدهام
اما تو جز کلاس و دبستان ندیدهای
ننهادهای به درگه کس روی احتیاج
صدگونه اخم و تخم، ز دربان ندیدهای
از بهر نسیه سوی دکانی نرفتهای
ناز و عتاب صاحب دکان ندیدهای
از مفلسی به قرض نگردیدهای دچار
پول کسی نخورده و زندان ندیدهای
من در پی زغال بسی رنج دیدهام
تو جز اتاق گرم زمستان ندیدهای
دوز و کلک برای تو دشمن نچیده است
تهمت نخورده از کس و بهتان ندیدهای
حیوان شنیدهای که بود دشمن بشر؟
انسان که هست دشمن انسان، ندیدهای
چیزی شنیدهای تو در افسانهها ولی
چون من به چشم، غول بیابان ندیدهای
آگاه نیستی زپریشانی کسان
زیرا که حال و روز پریشان ندیدهای
هفتهنامه توفیق
23 فروردین 1341 - ص9
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه