روایت شاعرانه از مسائل اجتماعی
اکبر اکسیر
شاعر
شاعر امروز، اهل کوچه باغ هپروت نیست او یک فعال اجتماعی، یک خبرنگار، یک روانکاو و روانشناس تیزبینی است که درست مثل پونه، دم سوراخ مار میروید. او اندیشههای لامارتینی ندارد از کوچه مشیری نمیگذرد تا با افتخار تمام بگوید: بیتو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم. اصلاً در شعر او دیگر ضمیر دوم شخص مفرد مؤنث جایی ندارد از وبگردی و ولگردی در فضای مجازی لذت نمیبرد.
او از هیچ، چیزی میسازد و سوژههایش با اینکه هر روز روبهروی ما هستند اما به چشم نمیآیند. او شعر ذهنی و رؤیابافی را کناری گذاشته و از لابهلای زبالهها سوژه خود را مییابد؛ هم نگران محیطزیست است هم نگران مردم فرودست. او چشم بینای شعر امروز است. در کافیشاپهای دودزده دوسیب نشان، خاطرات کافههای ادبی دهه 40 را غرغره نمیکند، مینشیند کنج چشمهایش و مثل دوربین مداربسته تمام حرکات را ضبط میکند. او درد آدمی را به زبان ساده آدمی مینویسد. او به همین سادگی، آب در خوابگه مورچگان میریزد.
حمیدرضا اقبالدوست یکی از همین شاعران هوشمند امروز است از راهیان قدیمی شعر فرانو. مجموعههای ارجمندی منتشر کرده و امروز جدیدترین اثرش با نام بیچاره آدمفروشها، از سوی انتشارات یانا تقدیم مخاطبان شعر شده است. در شعرهای اقبالدوست فساد و ریاکاری و خباثتهای ذاتی بشدت منکوب میشود. او در کمترین کلمات، عالیترین مفاهیم را به مخاطب القا میکند: «لبو فروشها تابستان، استراحت دارند/ بستنی فروشها زمستان / بیچاره آدمفروشها» در شعرهای این مجموعه تمام اشیا و پدیدههای پیدا و نهان حضور دارند او با نکتهسنجی تمام، ما را به خوب دیدن دعوت میکند. «من گاو را درسته میخورم / تو گاو بازی میکنی / و او گاو را میپرستد / بیگمان گاوها / از دست آدمها شاخ درآوردهاند.» حمایت از محیطزیست جایگاه مهمی در شعرهای اقبالدوست دارد و هیچ نکتهای از چشم تیزبین شاعر پنهان نیست. او ویرانی محیطزیست را میگرید و بدون اینکه شعرش به شعار برسد آتش بر جان مخاطب میپاشد. «با حامیان محیطزیست / تمام روز تعطیل/ آشغال جمع کردیم / از ساحل، حاشیه رودخانه، پارک شهر / غروب کیسهها را به پاکبانها سپردیم / تا فردا روی کوه زبالهها بریزند / در جنگل زیبای سراوان!» در شعرهای اقبالدوست مصائب روز مردم به طرز ماهرانهای جاسازی شدهاند تا مخاطب هوشیار امروز را غافلگیر کند و به لذت متن برساند او گزارشگر اشکها و لبخندهای ما است.
طنز لطیف از امتیازات شعرهای او است بهعنوان یک دوست میگویم مواظب باشد تا از شعر کوتاه فاصله نگیرد؛ بعضی از شعرها به صفحه بعد کوچ کردهاند که با حوصله مخاطب فاصله دارند.
بیچاره آدمفروشها
حمیدرضا اقبالدوست
نشر یانا
انتشار ۱۴۰۱
شاعر
شاعر امروز، اهل کوچه باغ هپروت نیست او یک فعال اجتماعی، یک خبرنگار، یک روانکاو و روانشناس تیزبینی است که درست مثل پونه، دم سوراخ مار میروید. او اندیشههای لامارتینی ندارد از کوچه مشیری نمیگذرد تا با افتخار تمام بگوید: بیتو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم. اصلاً در شعر او دیگر ضمیر دوم شخص مفرد مؤنث جایی ندارد از وبگردی و ولگردی در فضای مجازی لذت نمیبرد.
او از هیچ، چیزی میسازد و سوژههایش با اینکه هر روز روبهروی ما هستند اما به چشم نمیآیند. او شعر ذهنی و رؤیابافی را کناری گذاشته و از لابهلای زبالهها سوژه خود را مییابد؛ هم نگران محیطزیست است هم نگران مردم فرودست. او چشم بینای شعر امروز است. در کافیشاپهای دودزده دوسیب نشان، خاطرات کافههای ادبی دهه 40 را غرغره نمیکند، مینشیند کنج چشمهایش و مثل دوربین مداربسته تمام حرکات را ضبط میکند. او درد آدمی را به زبان ساده آدمی مینویسد. او به همین سادگی، آب در خوابگه مورچگان میریزد.
حمیدرضا اقبالدوست یکی از همین شاعران هوشمند امروز است از راهیان قدیمی شعر فرانو. مجموعههای ارجمندی منتشر کرده و امروز جدیدترین اثرش با نام بیچاره آدمفروشها، از سوی انتشارات یانا تقدیم مخاطبان شعر شده است. در شعرهای اقبالدوست فساد و ریاکاری و خباثتهای ذاتی بشدت منکوب میشود. او در کمترین کلمات، عالیترین مفاهیم را به مخاطب القا میکند: «لبو فروشها تابستان، استراحت دارند/ بستنی فروشها زمستان / بیچاره آدمفروشها» در شعرهای این مجموعه تمام اشیا و پدیدههای پیدا و نهان حضور دارند او با نکتهسنجی تمام، ما را به خوب دیدن دعوت میکند. «من گاو را درسته میخورم / تو گاو بازی میکنی / و او گاو را میپرستد / بیگمان گاوها / از دست آدمها شاخ درآوردهاند.» حمایت از محیطزیست جایگاه مهمی در شعرهای اقبالدوست دارد و هیچ نکتهای از چشم تیزبین شاعر پنهان نیست. او ویرانی محیطزیست را میگرید و بدون اینکه شعرش به شعار برسد آتش بر جان مخاطب میپاشد. «با حامیان محیطزیست / تمام روز تعطیل/ آشغال جمع کردیم / از ساحل، حاشیه رودخانه، پارک شهر / غروب کیسهها را به پاکبانها سپردیم / تا فردا روی کوه زبالهها بریزند / در جنگل زیبای سراوان!» در شعرهای اقبالدوست مصائب روز مردم به طرز ماهرانهای جاسازی شدهاند تا مخاطب هوشیار امروز را غافلگیر کند و به لذت متن برساند او گزارشگر اشکها و لبخندهای ما است.
طنز لطیف از امتیازات شعرهای او است بهعنوان یک دوست میگویم مواظب باشد تا از شعر کوتاه فاصله نگیرد؛ بعضی از شعرها به صفحه بعد کوچ کردهاند که با حوصله مخاطب فاصله دارند.
بیچاره آدمفروشها
حمیدرضا اقبالدوست
نشر یانا
انتشار ۱۴۰۱
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه