مسیر زندگیمان را پیدا کنیم
حبابهایی هستند که زود میشکنند. حبابهایی هم هستند که مسیری طولانی را طی میکنند تا بالاخره به سرانجام شکستن برسند… هر دو رسالتشان را به پایان رساندهاند اما گاهی حبابی مانند ماهی سیاه کوچولو میشود و مسیری دیگر میپیماید! سرانجام یک حباب، شکستن است. اما چگونگیاش هم خود ماجراییست!
شاید بگویید حباب خالی است. همیشه او را برای چیزی که موقت و تو خالی است مثال میزنند. اما اگر با چشم حبابهایی را دنبال کنیم وخود را موجودات ابدی نبینیم، آنها هم میتوانند استعارهای از برههای از زندگی ما باشند. شوق دانستن و خواندن ما هم بسان حباب است. گاه فوراً به گونهای راضی میشود و در راه تمام میشود یا میپیماید آنقدر تا در جایی فرود آید و بشود آنچه به چشم نمیآید! برای بسیاری از ما پیش آمده است که مسیری را دیگرگونه طی میکنیم، مسیری پر ماجراتر. سختتر. یا کوتاهتر. آسان تر. میان بر! باید دید کدامین راه در عرض زندگیمان جای میگیرد. حال یکی از این مسیرها میتواند کتابخوانی باشد. به هنگام انتخاب کتاب میتوانیم بسیار آسان باشیم و به هر چه دسترسی داریم، بخوانیم یا اینکه انتخاب کنیم و زمان بگذاریم و ذهنمان را به هر سو نکشانیم.
کتابهایی هستند که ما را در مسیر ماهی سیاه کوچولو (صمد بهرنگی) هدایت میکنند. کتابهایی هستند که در مسیر جوناتانها (جوناتان مرغ دریایی، ریچارد باخ) حرکتمان میدهند. در راه جستوجوی حقیقت، با آدابی مناسب.
ماهیها و مرغان دریایی و … کدهایی هستند برای جستوجوگری. بهتر است خود پیدا کنیم ماهیها و مرغهای دریاییمان کدامین هستند… حتی آن حباب کوچک خودش انتخاب کرد تا از مسیری بلند برود و در جایی مناسب قرار گیرد و به شکل نامرئی در آید.
آنچه مناسب است گاه در آواز بلند اکثریت و تبلیغها نمیگنجد!
حس تشخیص آنی است که ما را در راه نگاه میدارد.
و همین است که ما را در بین کتابها و انتشاراتهای گوناگون به گردشی آگاه وامیدارد…
شاید بگویید حباب خالی است. همیشه او را برای چیزی که موقت و تو خالی است مثال میزنند. اما اگر با چشم حبابهایی را دنبال کنیم وخود را موجودات ابدی نبینیم، آنها هم میتوانند استعارهای از برههای از زندگی ما باشند. شوق دانستن و خواندن ما هم بسان حباب است. گاه فوراً به گونهای راضی میشود و در راه تمام میشود یا میپیماید آنقدر تا در جایی فرود آید و بشود آنچه به چشم نمیآید! برای بسیاری از ما پیش آمده است که مسیری را دیگرگونه طی میکنیم، مسیری پر ماجراتر. سختتر. یا کوتاهتر. آسان تر. میان بر! باید دید کدامین راه در عرض زندگیمان جای میگیرد. حال یکی از این مسیرها میتواند کتابخوانی باشد. به هنگام انتخاب کتاب میتوانیم بسیار آسان باشیم و به هر چه دسترسی داریم، بخوانیم یا اینکه انتخاب کنیم و زمان بگذاریم و ذهنمان را به هر سو نکشانیم.
کتابهایی هستند که ما را در مسیر ماهی سیاه کوچولو (صمد بهرنگی) هدایت میکنند. کتابهایی هستند که در مسیر جوناتانها (جوناتان مرغ دریایی، ریچارد باخ) حرکتمان میدهند. در راه جستوجوی حقیقت، با آدابی مناسب.
ماهیها و مرغان دریایی و … کدهایی هستند برای جستوجوگری. بهتر است خود پیدا کنیم ماهیها و مرغهای دریاییمان کدامین هستند… حتی آن حباب کوچک خودش انتخاب کرد تا از مسیری بلند برود و در جایی مناسب قرار گیرد و به شکل نامرئی در آید.
آنچه مناسب است گاه در آواز بلند اکثریت و تبلیغها نمیگنجد!
حس تشخیص آنی است که ما را در راه نگاه میدارد.
و همین است که ما را در بین کتابها و انتشاراتهای گوناگون به گردشی آگاه وامیدارد…
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه