نقش گروه در آفرینشگری هنری
فروپاشی یک گروه تئاتری برابر است با از بین رفتن شیرازه کارهای ما بعد یک گروه...
تئاتر یک هنر گروهی و اجتماعی است و در داشتن جمعی همفکر و همدرد شکل میگیرد. از همین بابت با از هم پاشیدن یک گروه در اغلب مواقع میتوان منتظر نتایج منفی برای یک کارگردان بود، مسألهای که آن را میشود با مثالهای بسیاری توضیح داده و اثبات کرد.
اگر به تازگی تئاترشهر رفته و کار پروین را دیده باشید؛ این نمایش را در قیاس با دیگر کارهای حسین کیانی که با یک گروه شناخته شده و نسبتاً ثابت سالها کار کرده متفاوت خواهید یافت، چراکه آن کارها محصول مشترک همفکری و تعامل اعضای یک گروه بودهاند. اما نمایش پروین برخوردار از این شرایط نیست چون هیچ یک از این بازیگران بجز مجید رحمتی، پیشینه همکاری با کیانی را ندارند. با آنکه بازیگران حاضر نیز همگی حرفهایاند و از پیشینه درستی نیز در زمینه بازیگری برخوردارند اما برای نخستین بار در کنار هم قرار گرفتهاند و به یقین هنوز رودربایستیهایی با هم دارند و ناخواسته در تکامل اعضای یک گروه کم میگذارند. از همین بابت نیز ما با اجرایی همراه میشویم که از عدم هماهنگی به مفهوم حقیقی و همچنین ایجاد ضرباهنگ راستین رنج میبرد.
حالا این قضیه مسبوق به سابقه است و میتوان از نامهای بسیاری یاد کرد که تا یک گروه داشتهاند رفته رفته پیشرفتهایی کردهاند و اتفاقاً پس از فروپاشی، گروه دیگر نتوانسته تئاترش را با پیشرفت و خلاقیت چندانی همراه کند. شاید در دهه 80 کارهای جلال تهرانی را به خاطر داشته باشید که با نمایش «نفرتی تی» شروع شد و یکباره با نمایشهایی چون «مخزن» و «تک سلولیها» با نقاط عطفی برابر شد که اوجگاهش نمایش «بسه دیگه خفه شو» بود و همین روال ادامه داشت تا در آغاز دهه 90 به تکرار مخزن منجر شد. هرچند پس از آن رفته رفته این گروه حالا به هر دلیل و خواستی از هم پاشید و دیگر جلال تهرانی از کارهای شاخص و ایجاد خلاقیت صحنهای بازماند.
رابطه دکتر قطبالدین صادقی و میکائیل شهرستانی نیز در ایجاد گروه هنر با چنین خاستگاه باشکوهی شکل گرفت چنانکه نمایشهایی چون مویه جم در دهه 70 و سحوری در دهه 80 مثال بارز این همکاری است که با قطع شدنش حتی دکتر صادقی نیز نتوانست اثر شاخصی را به صحنه بیاورد تا اینکه در دهه 90 این همکاری دوباره منجر به خلق اثری چون مکبث شد که باز هم دلیل بر یک مرکز ثقل درست در صحنه کار بود و شهرستانی چنین خاستگاه و برگ برندهای را برای برد صادقی بازی میکرد.
رابطه کوروش نریمانی و سیامک صفری که هر دو پرورش یافته دبستان تئاتری دکتر علی رفیعیاند و سالها در کنار هم و برای همدیگر کار کردهاند و توانستهاند آثار در خور تأملی را بیافرینند نیز از آن جمله است، هرچند فقدان سیامک صفری حتماً کار را برای کوروش نریمانی دچار خدشه خواهد کرد.
از این مثالها بسیار است و باید که گروهها متوجه اهمیت رابطه دوستانه و انسانی خود در یک گروه باشند و در این بودنهاست که همکاریها منجر به خلق و ایجاد هنر تئاتر خواهد شد و این مسأله بزرگی است که در صورت کم اهمیتی تبدیل به معضلی اساسی خواهد شد و باید که تئاتر نسبتهای درست و حقیقیاش را در همین روابط انسانی و همفکریها و ایجاد گرانیگاههای هنری معنا بخشند. بنابراین داشتن گروه در هنر تئاتر یک اصل است که هر کارگردانی باید که برخوردار از چنین امتیاز و مشخصهای باشد. یک گروه همگرا و همفکر و پابرجا در تئاتر است که به شکل پویایی آفرینشگری خواهد کرد و باورهای مخاطبان را در صحنه به چالش خواهد کشید.
تئاتر یک هنر گروهی و اجتماعی است و در داشتن جمعی همفکر و همدرد شکل میگیرد. از همین بابت با از هم پاشیدن یک گروه در اغلب مواقع میتوان منتظر نتایج منفی برای یک کارگردان بود، مسألهای که آن را میشود با مثالهای بسیاری توضیح داده و اثبات کرد.
اگر به تازگی تئاترشهر رفته و کار پروین را دیده باشید؛ این نمایش را در قیاس با دیگر کارهای حسین کیانی که با یک گروه شناخته شده و نسبتاً ثابت سالها کار کرده متفاوت خواهید یافت، چراکه آن کارها محصول مشترک همفکری و تعامل اعضای یک گروه بودهاند. اما نمایش پروین برخوردار از این شرایط نیست چون هیچ یک از این بازیگران بجز مجید رحمتی، پیشینه همکاری با کیانی را ندارند. با آنکه بازیگران حاضر نیز همگی حرفهایاند و از پیشینه درستی نیز در زمینه بازیگری برخوردارند اما برای نخستین بار در کنار هم قرار گرفتهاند و به یقین هنوز رودربایستیهایی با هم دارند و ناخواسته در تکامل اعضای یک گروه کم میگذارند. از همین بابت نیز ما با اجرایی همراه میشویم که از عدم هماهنگی به مفهوم حقیقی و همچنین ایجاد ضرباهنگ راستین رنج میبرد.
حالا این قضیه مسبوق به سابقه است و میتوان از نامهای بسیاری یاد کرد که تا یک گروه داشتهاند رفته رفته پیشرفتهایی کردهاند و اتفاقاً پس از فروپاشی، گروه دیگر نتوانسته تئاترش را با پیشرفت و خلاقیت چندانی همراه کند. شاید در دهه 80 کارهای جلال تهرانی را به خاطر داشته باشید که با نمایش «نفرتی تی» شروع شد و یکباره با نمایشهایی چون «مخزن» و «تک سلولیها» با نقاط عطفی برابر شد که اوجگاهش نمایش «بسه دیگه خفه شو» بود و همین روال ادامه داشت تا در آغاز دهه 90 به تکرار مخزن منجر شد. هرچند پس از آن رفته رفته این گروه حالا به هر دلیل و خواستی از هم پاشید و دیگر جلال تهرانی از کارهای شاخص و ایجاد خلاقیت صحنهای بازماند.
رابطه دکتر قطبالدین صادقی و میکائیل شهرستانی نیز در ایجاد گروه هنر با چنین خاستگاه باشکوهی شکل گرفت چنانکه نمایشهایی چون مویه جم در دهه 70 و سحوری در دهه 80 مثال بارز این همکاری است که با قطع شدنش حتی دکتر صادقی نیز نتوانست اثر شاخصی را به صحنه بیاورد تا اینکه در دهه 90 این همکاری دوباره منجر به خلق اثری چون مکبث شد که باز هم دلیل بر یک مرکز ثقل درست در صحنه کار بود و شهرستانی چنین خاستگاه و برگ برندهای را برای برد صادقی بازی میکرد.
رابطه کوروش نریمانی و سیامک صفری که هر دو پرورش یافته دبستان تئاتری دکتر علی رفیعیاند و سالها در کنار هم و برای همدیگر کار کردهاند و توانستهاند آثار در خور تأملی را بیافرینند نیز از آن جمله است، هرچند فقدان سیامک صفری حتماً کار را برای کوروش نریمانی دچار خدشه خواهد کرد.
از این مثالها بسیار است و باید که گروهها متوجه اهمیت رابطه دوستانه و انسانی خود در یک گروه باشند و در این بودنهاست که همکاریها منجر به خلق و ایجاد هنر تئاتر خواهد شد و این مسأله بزرگی است که در صورت کم اهمیتی تبدیل به معضلی اساسی خواهد شد و باید که تئاتر نسبتهای درست و حقیقیاش را در همین روابط انسانی و همفکریها و ایجاد گرانیگاههای هنری معنا بخشند. بنابراین داشتن گروه در هنر تئاتر یک اصل است که هر کارگردانی باید که برخوردار از چنین امتیاز و مشخصهای باشد. یک گروه همگرا و همفکر و پابرجا در تئاتر است که به شکل پویایی آفرینشگری خواهد کرد و باورهای مخاطبان را در صحنه به چالش خواهد کشید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه