«میز و میدان»؛ الگویی از حکمرانی دانشبنیان و ارزش آفرین
عبدالله مرادی
مشاور وزیر کشور و قائم مقام معاونت سیاسی
وزارت کشور بهعنوان متولی عرصه عمومی و تمشیت امر سیاسی در کشور، از جمله مهمترین دستگاههای اجرایی به حساب میآید. نقش این وزارتخانه را میتوان بهعنوان «کارگزار میاندار» در ساختار اداری- سیاسی کشور معرفی کرد. این «کارگزار میاندار» در شبکه حکمرانی کشور، نقش مهم هماهنگی در اجرای سیاستهای کلان را نیز برعهده دارد. کارگزاری که بایستی نقش تسهیل کننده در مسابقه خدمترسانی میان دستگاههای اجرایی کشور برای مردم را ایفا نماید. در این میان وزارت کشور بواسطه تشکیل سازمان مدیریت بحران کشور، نقش برجستهای در پیشبینی، آمادگی، پیشگیری، مدیریت و بازسازی پس از بحران برعهده دارد. بویژه اینکه در سطح استانها، استاندار و در شهرستان ها، فرماندار رئیس ستاد بحران میباشند. با توجه به کثرت بلایای طبیعی در جغرافیای ایران باید انتظار داشت که بخش زیادی از توان اجرایی، منابع دولتی و ظرفیتهای انسانی کشور مصروف مواجهه با بحرانها گردد.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم یکی از مهمترین دغدغههای مردم نحوه مواجهه با بحرانها در مراحل چهارگانه فوقالذکر بود. بویژه اینکه جامعه ایرانی، خاطره خوبی از عملکرد و مهمتر از آن مواجهه دولتمردان سابق با افکار عمومی در صحنه مدیریت بحرانها نداشتند. به گونهای که در موضوع سیل خوزستان و لرستان سال ۱۳۹۸، با وجود اینکه حضور سردار سرافراز شهید سلیمانی و صحنههای همدلی مردم، جوانان، سپاه، ارتش و گروههای جهادی در خاطره نقش بسته، اما تلخی بیتوجهیها و بیمهریهای دولت وقت نیز در کامها مانده بود.
در مدت زمان اندکی دولت سیزدهم نیز با بحرانهای متعدد مواجه شده است. از جمله، ریزش ساختمان متروپل آبادان که تلخترین وقایع سالهای اخیر بود، هرچند موجی از همدلی ملت ایران را در غم مردم آبادان نیز پدید آورد که مثال زدنی است. بحران متروپل اما به جهت ابعاد تخصصی موضوع، ظرافتهای مدیریت و همچنین تلاش برای امنیتیسازی از سوی دشمن، از اهمیت خاصی برخوردار بود و به همین جهت از لحظات ابتدایی شخص وزیر کشور «احمد وحیدی» در صحنه میدان حضور یافت. حضوری که در نهایت منجر بدان شد که مقام معظم رهبری، با ذکر مصداق و تشکر از لزوم «وظیفه قدرشناسی از مسئولان انقلابی» سخن به میان آورند.
حضور وزیر کشور در عرصه میدانی مدیریت بحران، کنشی انقلابی اما در عین حال مبتنی بر عقلانیت راهبردی میباشد. چرا که این حضور، در عین صفت جهادی و مردمی بودن، متکی بر انباشت دانش راهبردی است که میتواند به ظرفیت بزرگی برای مدیریت بحران تبدیل شود. مدیریت بحرانی که با حضور وزیر کشور در حادثه ناگوار قطار طبس و همچنین سیل روزهای اخیر بویژه در تهران، یزد و رفسنجان نیز مجدداً خود را نشان داده است. اینگونه مدیریت تلفیقی از میز و میدان است: تدبیر در پشت میزها و در جلسات مدیریتی با نگاه راهبردی، در عین حضور میدانی برای رفع مشکلات جاری. تلفیق میز و میدان بدان معناست که (همچنان که در ابتدای سخن آمد) از وزارت کشور چیزی جز ایفای نقش «کارگزار میاندار» انتظار نمیرود، کارگزاری میاندار که در عرصه هماهنگی میان دستگاههای اجرایی طبیعتاً بیشترین میزان جلسات و نشستهای تخصصی را دارد و همچنین در عرصه میدانی بایستی در پاسخ به بحران نیز نقش محوری را داشته باشد. تلفیق میز و میدان، همچنین نشانی از مدیریت در مواجهه با امر واقع در ساختار اجرایی کشور دارد. واقعیتهایی که ناشی از ضعف تصمیمگیریهای مهم در صف، تمرکزگرایی در ستاد، فرهنگ سیاسی معطوف به تهران، تجمیع ظرفیتهای اقدام در مرکزیت جغرافیایی و اداری کشور و... میباشد. ضعفهایی که باعث میشود برای پاسخ به بحران، مدیران کشور ناگزیر از حضور میدانی باشند تا بتوانند فاصله میان ستاد و صف را به حداقل برسانند.
میز و میدان در عرصه مدیریت بحران، آنچنان که در کنش مقام عالی وزارت کشور جناب آقای دکتر وحیدی و همچنین حضور تمام قد ریاست محترم جمهور آیتالله رئیسی در میدان های بحرانی قابل مشاهده است، از زاویه ایجاد امید و تقویت اعتماد عمومی نیز قابل تحلیل است. چه اینکه برای ارتقای امید و اعتماد عمومی بهعنوان مهمترین ظرفیت و سرمایه یک دولت، گزینهای جز نزدیکی میز و میدان یعنی: نزدیکی میان نیازمندی های در صحنه و پاسخهای کارشناسی جهت حل مسأله، وجود ندارد. تلفیق میز و میدان، کارآمدی و حل مسأله را برای شهروند ملموس میسازد و همین، خود سرمایه غیرقابل شمارشی برای دولت است.
کنش مبتنی بر میز و میدان در مدیریت بحران، این پیام را برای فضای عمومی کشور و مخاطبان در جای جای کشور مخابره میکند که میان سیل کرمان تا متروپل آبادان، میان زلزله هرمزگان تا قطار طبس، از هوای اهواز تا آب یزد، تفاوتی وجود ندارد. کنش میز و میدان نشان میدهد که مدیر انقلابی فراتر از نقاط جغرافیایی و دوری و نزدیکی به پایتخت میاندیشد، همچنان که همدلی یک ملت نیز برای مواجهه با مشکلات، مرز نمیشناسد.
سخن پایانی اینکه؛ با وجود تمامی دوگانههای رسانهای که با هدف ایجاد بنبست در حکمرانی و تضعیف سرمایه اجتماعی کشور برساخت میشود، اما میان میز و میدان دوگانهای وجود ندارد. بلکه میز و میدان، مکمل یکدیگر در ایجاد یک حکمرانی مبتنی بر دانش و ارزش میباشد. میز و میدان گویای عمل جهادی در عین تفکر راهبردی است. میز و میدان، گویای مردمیسازی دولت است، اما در عین ابتنای بر نظرات نخبگانی. الگوی کنش متقابل میز و میدان، هرچند اکنون و بیشتر در عرصه مدیریت بحرانهای جاری کشور نمود پیدا کرده است، اما باید فراتر از آن به مثابه الگویی از حکمرانی نگریسته شود.
مشاور وزیر کشور و قائم مقام معاونت سیاسی
وزارت کشور بهعنوان متولی عرصه عمومی و تمشیت امر سیاسی در کشور، از جمله مهمترین دستگاههای اجرایی به حساب میآید. نقش این وزارتخانه را میتوان بهعنوان «کارگزار میاندار» در ساختار اداری- سیاسی کشور معرفی کرد. این «کارگزار میاندار» در شبکه حکمرانی کشور، نقش مهم هماهنگی در اجرای سیاستهای کلان را نیز برعهده دارد. کارگزاری که بایستی نقش تسهیل کننده در مسابقه خدمترسانی میان دستگاههای اجرایی کشور برای مردم را ایفا نماید. در این میان وزارت کشور بواسطه تشکیل سازمان مدیریت بحران کشور، نقش برجستهای در پیشبینی، آمادگی، پیشگیری، مدیریت و بازسازی پس از بحران برعهده دارد. بویژه اینکه در سطح استانها، استاندار و در شهرستان ها، فرماندار رئیس ستاد بحران میباشند. با توجه به کثرت بلایای طبیعی در جغرافیای ایران باید انتظار داشت که بخش زیادی از توان اجرایی، منابع دولتی و ظرفیتهای انسانی کشور مصروف مواجهه با بحرانها گردد.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم یکی از مهمترین دغدغههای مردم نحوه مواجهه با بحرانها در مراحل چهارگانه فوقالذکر بود. بویژه اینکه جامعه ایرانی، خاطره خوبی از عملکرد و مهمتر از آن مواجهه دولتمردان سابق با افکار عمومی در صحنه مدیریت بحرانها نداشتند. به گونهای که در موضوع سیل خوزستان و لرستان سال ۱۳۹۸، با وجود اینکه حضور سردار سرافراز شهید سلیمانی و صحنههای همدلی مردم، جوانان، سپاه، ارتش و گروههای جهادی در خاطره نقش بسته، اما تلخی بیتوجهیها و بیمهریهای دولت وقت نیز در کامها مانده بود.
در مدت زمان اندکی دولت سیزدهم نیز با بحرانهای متعدد مواجه شده است. از جمله، ریزش ساختمان متروپل آبادان که تلخترین وقایع سالهای اخیر بود، هرچند موجی از همدلی ملت ایران را در غم مردم آبادان نیز پدید آورد که مثال زدنی است. بحران متروپل اما به جهت ابعاد تخصصی موضوع، ظرافتهای مدیریت و همچنین تلاش برای امنیتیسازی از سوی دشمن، از اهمیت خاصی برخوردار بود و به همین جهت از لحظات ابتدایی شخص وزیر کشور «احمد وحیدی» در صحنه میدان حضور یافت. حضوری که در نهایت منجر بدان شد که مقام معظم رهبری، با ذکر مصداق و تشکر از لزوم «وظیفه قدرشناسی از مسئولان انقلابی» سخن به میان آورند.
حضور وزیر کشور در عرصه میدانی مدیریت بحران، کنشی انقلابی اما در عین حال مبتنی بر عقلانیت راهبردی میباشد. چرا که این حضور، در عین صفت جهادی و مردمی بودن، متکی بر انباشت دانش راهبردی است که میتواند به ظرفیت بزرگی برای مدیریت بحران تبدیل شود. مدیریت بحرانی که با حضور وزیر کشور در حادثه ناگوار قطار طبس و همچنین سیل روزهای اخیر بویژه در تهران، یزد و رفسنجان نیز مجدداً خود را نشان داده است. اینگونه مدیریت تلفیقی از میز و میدان است: تدبیر در پشت میزها و در جلسات مدیریتی با نگاه راهبردی، در عین حضور میدانی برای رفع مشکلات جاری. تلفیق میز و میدان بدان معناست که (همچنان که در ابتدای سخن آمد) از وزارت کشور چیزی جز ایفای نقش «کارگزار میاندار» انتظار نمیرود، کارگزاری میاندار که در عرصه هماهنگی میان دستگاههای اجرایی طبیعتاً بیشترین میزان جلسات و نشستهای تخصصی را دارد و همچنین در عرصه میدانی بایستی در پاسخ به بحران نیز نقش محوری را داشته باشد. تلفیق میز و میدان، همچنین نشانی از مدیریت در مواجهه با امر واقع در ساختار اجرایی کشور دارد. واقعیتهایی که ناشی از ضعف تصمیمگیریهای مهم در صف، تمرکزگرایی در ستاد، فرهنگ سیاسی معطوف به تهران، تجمیع ظرفیتهای اقدام در مرکزیت جغرافیایی و اداری کشور و... میباشد. ضعفهایی که باعث میشود برای پاسخ به بحران، مدیران کشور ناگزیر از حضور میدانی باشند تا بتوانند فاصله میان ستاد و صف را به حداقل برسانند.
میز و میدان در عرصه مدیریت بحران، آنچنان که در کنش مقام عالی وزارت کشور جناب آقای دکتر وحیدی و همچنین حضور تمام قد ریاست محترم جمهور آیتالله رئیسی در میدان های بحرانی قابل مشاهده است، از زاویه ایجاد امید و تقویت اعتماد عمومی نیز قابل تحلیل است. چه اینکه برای ارتقای امید و اعتماد عمومی بهعنوان مهمترین ظرفیت و سرمایه یک دولت، گزینهای جز نزدیکی میز و میدان یعنی: نزدیکی میان نیازمندی های در صحنه و پاسخهای کارشناسی جهت حل مسأله، وجود ندارد. تلفیق میز و میدان، کارآمدی و حل مسأله را برای شهروند ملموس میسازد و همین، خود سرمایه غیرقابل شمارشی برای دولت است.
کنش مبتنی بر میز و میدان در مدیریت بحران، این پیام را برای فضای عمومی کشور و مخاطبان در جای جای کشور مخابره میکند که میان سیل کرمان تا متروپل آبادان، میان زلزله هرمزگان تا قطار طبس، از هوای اهواز تا آب یزد، تفاوتی وجود ندارد. کنش میز و میدان نشان میدهد که مدیر انقلابی فراتر از نقاط جغرافیایی و دوری و نزدیکی به پایتخت میاندیشد، همچنان که همدلی یک ملت نیز برای مواجهه با مشکلات، مرز نمیشناسد.
سخن پایانی اینکه؛ با وجود تمامی دوگانههای رسانهای که با هدف ایجاد بنبست در حکمرانی و تضعیف سرمایه اجتماعی کشور برساخت میشود، اما میان میز و میدان دوگانهای وجود ندارد. بلکه میز و میدان، مکمل یکدیگر در ایجاد یک حکمرانی مبتنی بر دانش و ارزش میباشد. میز و میدان گویای عمل جهادی در عین تفکر راهبردی است. میز و میدان، گویای مردمیسازی دولت است، اما در عین ابتنای بر نظرات نخبگانی. الگوی کنش متقابل میز و میدان، هرچند اکنون و بیشتر در عرصه مدیریت بحرانهای جاری کشور نمود پیدا کرده است، اما باید فراتر از آن به مثابه الگویی از حکمرانی نگریسته شود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه