شجاعت رفتار خلاقانه به وقت رنج


آزاده سهرابی
روانشناس

​​​​​​​دکتر استیون هیز روان‌شناسی است که او را با معرفی روش درمانی ACT (پذیرش و تعهد) برای اختلالات اضطرابی و سایر اختلالات بالینی می‌‌شناسند. او به تازگی نیز در وبیناری که یکی از بانیانش انجمن روان شناسی ایران بود برای ایرانیان علاقه‌مند درباره این روش درمانی جهانی سخنرانی کرد. در این مجال قصد صحبت کردن درباره روش درمانی «اکت» نیست. موضوع مهم خود شخصیت هیز است.  او روش درمانی خود را از دل تجربه درد و رنج خود در مواجهه با اختلال پانیک که یک اختلال اضطرابی فلج کننده است خلق کرد. او وقتی 29 سال داشت دچار این حملات وحشت شد به طوری که دو سال از زندگی‌اش مدام به خاطر حملات پانیک راهی بیمارستان می‌‌شد چون گمان می‌‌کرد این بار دیگر حمله قلبی به او دست داده است. حتی علاقه‌اش را که تدریس بود رها کرد اما از یک جایی سعی کرد از دانش خودش در روان‌شناسی بهره بگیرد و در اوایل کار نیز موفق نبود تا اینکه به راه حلی شخصی رسید. او این راه شخصی را تبدیل به راه حلی عمومی کرد. خودش درمان شد و حالا روش او در درمان بسیاری از افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی و... مؤثر است.
جاناتان لیر در کتاب «فروید» که به واکاوی نظریات فروید و گاه نقد آنها می‌‌پردازد جایی اشاره می‌‌کند به موضوع «شجاعت در زندگی روزمره» و می‌‌نویسد: «شجاعت مستلزم فهم دقیق دنیایی است که در آن سکونت داریم و فهم دقیق جایگاه‌مان در آن است. شجاعت از سنخ صداقت است و آدمی بر پایه فهم خود و جهان قادر است شجاعانه رفتار کند. فضیلتی مانند شجاعت واحدی ادراکی و انگیزشی است. آدمی به طرق معینی جهان را درک می‌‌کند و خود را می‌‌فهمد و از این رو به عمل برانگیخته می‌‌شود. بدین سان شجاعت منبع تکرار خلاقانه است.»
موضوع این نوشتار استفاده‌ای که «لیر» از این جملات برای رسیدن به مفهومی روانکاوانه می‌‌کند نیست که نگاه به این سطور برای رسیدن به درکی ساده‌تر از شجاعت، رنج زندگی و خلاقیت برای رهایی از رنج و چه بسا تبدیل آن به چیزی ارزشمند است. کاری که پروفسور هیز انجامش داد و چه بسیار آدم‌ها در اطراف ما هر روز در حال انجام آن باشند. لازم نیست آن چیزی که از دل رنج به یک خلاقیت می‌‌رسد که از مسیر شجاعت و صداقت می‌‌گذرد لزوماً چیزی بزرگ باشد یا یک جهان یا حتی یک تعداد زیادی آدم را متأثر کند. شاید اینجا برخوردی با معنادرمانی که ویکتور فرانکل آن را پیشنهاد می‌‌دهد نیز داشته باشیم. او در کتاب بسیار معروفش به نام «انسان در جست‌وجوی معنا»، برای رسیدن به معنای زندگی پیشنهادهایی دارد: اینکه فرد کاری ارزشمند انجام دهد، ارزش‌های والا را تجربه کند اما مهم‌تر اینکه درد و رنج را تحمل کند و می‌‌گوید: درد و رنج بهترین جلوه‌گاه ارزش وجود انسان است. او می‌‌گوید وقتی رنج معنا پیدا کند_معنایی چون گذشت و فداکاری _ دیگر آزاردهنده نیست. جالب اینجاست که فرانکل نیز از رهگذر عبور از دشواری‌های زیادی به فلسفه خود در زندگی که امروزه در دنیا بسط یافته رسید. او کسی بود که سال ۱۹۴۲ به اسارت نیروهای نازی درآمده و برای کار اجباری به اردوگاه آشوویتس فرستاده شد و همین کتاب مورد نظر را آنجا نوشت و خودش می‌‌گوید: نوشتن این‌کتاب بهانه ادامه زندگی‌ام در آشوویتس بوده است.
ممکن است سخت باشد درک این سطور وقتی احساسی از اضطراب و افسردگی و... ما را احاطه کرده باشد و معمولاً اینگونه اختلالات حتی برخی شرایط زندگی که استرس تولید می‌‌کنند، پیامدهای جدی بر سازه‌های شناختی و عملکرد ما دارند. شاید کسانی چون هیز یا فرانکل پیش از دچار شدن به چنین شرایط بغرنجی در زندگی درون خویشتن – چه به صورت فطری چه در اثر تجربه‌های محیطی- ویژگی‌هایی چون تاب آوری یا هوش یا هر مؤلفه دیگری که فرایند تبدیل رنج به پروسه‌ای خلاقانه انجامیده را داشتند اما آیا ما می‌‌دانیم فاقد این مؤلفه‌ها هستیم؟
واقعیت این است که ما – هر کدام از ما- گنجینه‌ای از ظرفیت‌های روانی هستیم که اگر خود را فاقد آنها می‌‌دانیم تنها به این علت است که آن ظرفیت را در خود شناسایی یا بارور- یا باور- نکرده‌ایم.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7991/16/624622/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها