تئاتر بیشترین شباهت را به زندگی دارد
حسین جمالی
کارگردان تئاتر
فرهنگ مقولهای آموزشی است که دائم باید به آن پرداخته شود. مربوط به دورهای خاص نیست و همیشه احتیاج به روزآمد شدن دارد تا با تغییر شرایط زندگی، قوانین ارتباطی بهبود یافته و سودمندتر عمل کنند. پیش ترها در پاتوقها و اجتماعات «جمع خوانی»ها بر ترویج آگاهی و شکل یافتن فرهنگ غالب تأثیر میگذاشت. وقتی در قهوه خانهها شاهنامه خوانی، مثنویخوانی و... انجام میشد یا گاهی که مجالس نقل با موضوعات مورد توجه مردم همچون عشق، انتقام، بخشش به اجرا میرسید در اذهان عمومی یک محله، روستا یا شهر نوعی یکسانسازی اندیشه ایجاد میکرد و این یکسانسازی به ارتباط زن و مرد، رفاقتها و شراکتها معیار میبخشید و باعث بالا رفتن سطح کیفی ارتباط میشد. در نتیجه افراد جامعه از تنش و جدالهایی که بر سر هیچ است دور میشدند. افراد بدون داشتن شاخصههای روشن فرهنگی به ارتباطهای بیمارگونه و بیاعتمادی روی میآورند. فردیت اهمیت پیدا میکند و با فردیت عملاً گردهم بودن و با هم بودن کمرنگ میشود. این خود عارضهای مهم در کلانشهرها و جوامع رو به پیشرفت است. وقتی سرانه مطالعه و روحیه پژوهشگری در بین مردم به سطحی تقریباً هیچ میرسد، هنر و بخصوص هنر تئاتر میتواند آگاهی رسان و کارآمد باشد، چرا که هنرمند مسئولیتپذیر به تجربه زیستی خود متکی میشود و با مطالعه و ادراک محیط، آسیبهای کیفی در زندگی را شناسایی میکند و با نگرشی امیدوارانه اذهان را به اندیشیدن و انتخابهای بهتر معطوف میدارد.
ناامیدی و بیاعتمادی و چشم به نجات بخشی بیگانهها دوختن عارضهای است اجتماعی که میتواند به پایین آمدن عزت نفس عمومی منجر شده و کارآیی جمعی را پایین آورد. شهرها تشکیل میشوند تا انسانهای بیشتری در کنار هم با اهداف مشترک چرخی را بچرخانند که از چرخش آن منفعت بیشتری وارد زندگی همگان شود. حالا تصور کنیم که هر کس به سمتی که خودش میداند این چرخ را بچرخاند. در این شرایط نمیتوان امیدوار بود که چرخه زندگی با قدرت مناسب برای یک اجتماع بزرگتر بگردد. این معطوفسازی با ساخت فیلمها و تئاترهای پرسشگر میسر است. حال آنکه وقتی به تماشای فیلمها و تئاترها مینشینیم جز سرگرمی و گزارش از بدبختیهای عدهای چیزی نمیبینیم. تئاتر بهعنوان یک هنر جذاب (که البته در جامعه ما به طرز رنجآوری ناشناخته است) میتواند اندیشههای عمومی را برای بازسازی و اصلاح و نوسازی معطوف دریافتهای عمیق هنرمندان کند. تئاتر هنری زنده است و بیشترین شباهت را به زندگی دارد. قراریست برای اندیشیدن جمعی و میتواند با رویکرد صحیح برای ارتباط بهتر و موشکافی آسیبها مؤثر واقع شود. در گذشته مجالس پرشور شبیهخوانی با تذکر دادن روش عملکرد اولیا، امامان، اساطیر و... نحوه مقابله ایشان را با عناصر متضاد زندگی همچون الگویی برای مخاطب به عرصه ظهور و نمایش میرساند. تماشای نمایشهایی از این دست خود مقولهای فرهنگی و از دید عموم ثواب تلقی میشد. طبیعی است با ظهور رسانه و ابزار اجتماعی تغییر میکند و روزآمد میشود. ارزشها و تمایلات هم باید روزآمد شود. این مهم مسئولیتی است که بر دوش هنرمندان است که میتواند با تولید آثارشان و محتوای آن آثار پاسخ داده شود. هنر نمایش در طول تاریخ در این مسیر بسیار مؤثر بوده و تواناییهای خود را ثابت کرده است. بههمین دلیل است که در شهرهای بزرگ دنیا تئاترها با بناهای باشکوه تأسیس شده است و مردم جوامع پیشرفته در تئاترهای با معماری زیبا و فضاهایی درشأن اهداف و رؤیاهایشان گرد هم میآیند و به تماشای آگاهی مینشینند.اما در شهر ما سالنهای باشکوه بیشتر در اختیار آثار سرگرمکننده و کمدیهای بیدغدغه قرار میگیرند. صد البته سرگرمی و نشاط و باطراوت بودن ابزاریست که لازمه آثار نمایشی است. تئاتر میتواند تجربههای تاریخی یک ملت و مصایبی را که همیشه در تاریخ تکرار میشوند همراه راهحل به مخاطبانش یادآوری کند و از این طریق برای رفع عارضهها و بیماریهای عمومی و اجتماعی همچون ناامیدی و بیانگیزگی راهکار ارائه کند. ضمن اینکه هنرمند با شناسایی درد مشترک و رایج میان مردمان و ساختن اثری برای نمایش دادن، آن نظرها را بهصورت جمعی معطوف آن موضوع کرده و افراد را ترغیب میکند که همگی برای برطرف کردن آن اتحاد نظر پیدا کنند.
کارگردان تئاتر
فرهنگ مقولهای آموزشی است که دائم باید به آن پرداخته شود. مربوط به دورهای خاص نیست و همیشه احتیاج به روزآمد شدن دارد تا با تغییر شرایط زندگی، قوانین ارتباطی بهبود یافته و سودمندتر عمل کنند. پیش ترها در پاتوقها و اجتماعات «جمع خوانی»ها بر ترویج آگاهی و شکل یافتن فرهنگ غالب تأثیر میگذاشت. وقتی در قهوه خانهها شاهنامه خوانی، مثنویخوانی و... انجام میشد یا گاهی که مجالس نقل با موضوعات مورد توجه مردم همچون عشق، انتقام، بخشش به اجرا میرسید در اذهان عمومی یک محله، روستا یا شهر نوعی یکسانسازی اندیشه ایجاد میکرد و این یکسانسازی به ارتباط زن و مرد، رفاقتها و شراکتها معیار میبخشید و باعث بالا رفتن سطح کیفی ارتباط میشد. در نتیجه افراد جامعه از تنش و جدالهایی که بر سر هیچ است دور میشدند. افراد بدون داشتن شاخصههای روشن فرهنگی به ارتباطهای بیمارگونه و بیاعتمادی روی میآورند. فردیت اهمیت پیدا میکند و با فردیت عملاً گردهم بودن و با هم بودن کمرنگ میشود. این خود عارضهای مهم در کلانشهرها و جوامع رو به پیشرفت است. وقتی سرانه مطالعه و روحیه پژوهشگری در بین مردم به سطحی تقریباً هیچ میرسد، هنر و بخصوص هنر تئاتر میتواند آگاهی رسان و کارآمد باشد، چرا که هنرمند مسئولیتپذیر به تجربه زیستی خود متکی میشود و با مطالعه و ادراک محیط، آسیبهای کیفی در زندگی را شناسایی میکند و با نگرشی امیدوارانه اذهان را به اندیشیدن و انتخابهای بهتر معطوف میدارد.
ناامیدی و بیاعتمادی و چشم به نجات بخشی بیگانهها دوختن عارضهای است اجتماعی که میتواند به پایین آمدن عزت نفس عمومی منجر شده و کارآیی جمعی را پایین آورد. شهرها تشکیل میشوند تا انسانهای بیشتری در کنار هم با اهداف مشترک چرخی را بچرخانند که از چرخش آن منفعت بیشتری وارد زندگی همگان شود. حالا تصور کنیم که هر کس به سمتی که خودش میداند این چرخ را بچرخاند. در این شرایط نمیتوان امیدوار بود که چرخه زندگی با قدرت مناسب برای یک اجتماع بزرگتر بگردد. این معطوفسازی با ساخت فیلمها و تئاترهای پرسشگر میسر است. حال آنکه وقتی به تماشای فیلمها و تئاترها مینشینیم جز سرگرمی و گزارش از بدبختیهای عدهای چیزی نمیبینیم. تئاتر بهعنوان یک هنر جذاب (که البته در جامعه ما به طرز رنجآوری ناشناخته است) میتواند اندیشههای عمومی را برای بازسازی و اصلاح و نوسازی معطوف دریافتهای عمیق هنرمندان کند. تئاتر هنری زنده است و بیشترین شباهت را به زندگی دارد. قراریست برای اندیشیدن جمعی و میتواند با رویکرد صحیح برای ارتباط بهتر و موشکافی آسیبها مؤثر واقع شود. در گذشته مجالس پرشور شبیهخوانی با تذکر دادن روش عملکرد اولیا، امامان، اساطیر و... نحوه مقابله ایشان را با عناصر متضاد زندگی همچون الگویی برای مخاطب به عرصه ظهور و نمایش میرساند. تماشای نمایشهایی از این دست خود مقولهای فرهنگی و از دید عموم ثواب تلقی میشد. طبیعی است با ظهور رسانه و ابزار اجتماعی تغییر میکند و روزآمد میشود. ارزشها و تمایلات هم باید روزآمد شود. این مهم مسئولیتی است که بر دوش هنرمندان است که میتواند با تولید آثارشان و محتوای آن آثار پاسخ داده شود. هنر نمایش در طول تاریخ در این مسیر بسیار مؤثر بوده و تواناییهای خود را ثابت کرده است. بههمین دلیل است که در شهرهای بزرگ دنیا تئاترها با بناهای باشکوه تأسیس شده است و مردم جوامع پیشرفته در تئاترهای با معماری زیبا و فضاهایی درشأن اهداف و رؤیاهایشان گرد هم میآیند و به تماشای آگاهی مینشینند.اما در شهر ما سالنهای باشکوه بیشتر در اختیار آثار سرگرمکننده و کمدیهای بیدغدغه قرار میگیرند. صد البته سرگرمی و نشاط و باطراوت بودن ابزاریست که لازمه آثار نمایشی است. تئاتر میتواند تجربههای تاریخی یک ملت و مصایبی را که همیشه در تاریخ تکرار میشوند همراه راهحل به مخاطبانش یادآوری کند و از این طریق برای رفع عارضهها و بیماریهای عمومی و اجتماعی همچون ناامیدی و بیانگیزگی راهکار ارائه کند. ضمن اینکه هنرمند با شناسایی درد مشترک و رایج میان مردمان و ساختن اثری برای نمایش دادن، آن نظرها را بهصورت جمعی معطوف آن موضوع کرده و افراد را ترغیب میکند که همگی برای برطرف کردن آن اتحاد نظر پیدا کنند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه