مصطفی رحماندوست، شاعر و نویسنده ایرانی در گفتوگو با «ایران» از وضعیت ترانه و موسیقی کودک میگوید:
راز ماندگاری 2دهه ترانه گنجشک لالا
نداسیجانی/ بیشک ترانه زیبای «گنجشک لالا» را خوب به خاطر دارید. اثری مانا و مشهور در ژانر کودک به سروده مصطفی رحماندوست و آهنگسازی محمود منتظمصدیقی که بعد از انقلاب ساخته شد و از اواخر دهه 60 هر شب در برنامه «شب بخیر کوچولو» از رادیو پخش میشد و هنوز با گذشت تقریباً 4 دهه از تولید آن، خانوادهها، امروز هم آن را برای کودکانشان زمزمه میکنند. یا ترانه زیبای «باز باران با ترانه» سروده گلچین گیلانی که آهنگی هم با همین شعر ساخته شد و شعر و ترانههای نوستالژیک و ماندگار دیگر که به تاریخ پیوسته و ثبت و ضبط شدند و همچنان نیز مورد توجه نسل امروز و دیروز هستند. براستی رمز ماندگاری این آثار برای کودکان چیست!؟ چرا این اشعار و ترانههایی که با کلمات ساده و روان در کنار هم قرار گرفتهاند توانستهاند براحتی با ذهن و اندیشه کودک ارتباط برقرار کنند! یا ملودیهایی با ریتمهای ساده و آهنگین اما بسیارتأثیرگذار! اما امروزه با توجه به تعدد بسیار اینگونه آثار، چندان به دل نمینشیند و کودک ارتباط خوبی با آن برقرار نمیکند. مصطفی رحماندوست رمز ماندگاری این ترانهها و ملودیها را بهره بردن از افراد متخصص و کارشناس در این زمینه میداند، موضوعی که طی این دو- سه دهه اخیر کمتر مورد توجه مسئولان بوده است و بیتردید همین بیتوجهی موجب شده آثاری که به کودک و نوجوان اختصاص دارد بسیار سطحی و به گفتهای دمدستی ساخته شود.
نمی توانیم نسبت به زبان شعر بی تفاوت باشیم
مصطفی رحماندوست، شاعر و نویسنده ایرانی، هنرمندی که نامش یادآور آثار ارزشمند در زمینه کودک و نوجوان است، درخصوص سطحی و محاورهای بودن اشعار و موسیقی کودکان بیان داشت: «بسیاری از اشعاری که اصطلاحاً در ادبیات کودکان، ترانه گفته میشود، محاورهای بوده و چندان کارهای قوی به شمار نمیآیند. اما بنا به نظر برخی شاعران، کودکان میتوانند با اشعار محاورهای ارتباط صمیمانهتری برقرارکنند که به عقیده من تصورو دیدگاه اشتباهی است البته خود من نیز مدتها براین اندیشه بودهام.»
به گفته او «شعر ژانری از زبان و ادبیات بوده که باید در حد مخاطب وخامت زبان متون و ادبیات بودن را داشته باشد» و در ادامه افزود: «ما میتوانیم در شعر از زبان کوچه و بازاری بهره ببریم اما این گونه، در ژانر دیگری تعریف میشود براین اساس یکی از بحثهای عمده در ادبیات کودکان، زبانآموزی است و نمیتوانیم نسبت به زبان شعر بیتفاوت باشیم.»
اغلب آهنگسازان با زبان کودک آشنایی ندارند
این شاعر و نویسنده کودک اشاره دارد سالها قبل، به مدت11 سال، عضویت شورای شعر و موسیقی رادیو و تلویزیون را عهدهدار بوده و در این باره اظهار کرد: «دورانی که در این شورا مشغول به کار بودم با آهنگسازان بزرگی نشست و برخاست داشتم و درباره ترانهسرایی برای کودکان صحبتهای بسیاری شکل میگرفت. اما واقعیت این است که اغلب آهنگسازان ما، با زبان کودکان آشنایی چندانی ندارند کما اینکه اغلب نویسندگان نیز نمیتوانند برای کودک شعر و داستان بنویسند و ایرادی هم بر این مسأله نیست ولی نباید گناهمان را به گردن دیگری بیندازیم. فعالیت در زمینه کودک و نوجوان و سرودن شعر و نوشتن داستان، نیازمند تخصص است. در دنیا نویسندگان بزرگی بوده و هستند که هیچگاه برای کودکان ننوشتند به این دلیل که انجام این کار در تخصصشان نبوده و در مقابل نویسندگان و شاعرانی هم بودهاند که طی همین سالها، تمرکزشان فقط نوشتن برای بچهها بوده و هست و از اینکه بخواهند برای بزرگترها بنویسند گریزان بودند به این سبب که تخصصشان آسیب نبیند.»
رحماندوست درباره نگاه تخصصی به موسیقی کودک نیز گفت:«در گذشته برخی آهنگسازان که در حرفه خود کمی بیشتر کار کرده بودند، براین باوربودند اگر یک مقدار ریتم موسیقی را تندتر کنند میتواند برای بچهها کار بنویسند. جالب است برخی از نویسندگان بزرگسال ما هم بر این اندیشه بودند اگر بهطور مثال کلمه«بچه جون» را به مطلب خود اضافه کنند، میتوانند برای کودکان بنویسند و هر حرف و پیامی را به آنها منتقل کنند. اما گذر زمان و تخصصی شدن کارها، نویسندگان را به این نتیجه رساند که زمانی میتوان برای مخاطب کودک و نوجوان نوشت که با رنجهای متفاوت سنی بچهها آشنا باشی. مسلماً کودکان 1تا3 سال ویژگیهایی دارند که متفاوت با کودکان 3 تا 6 سال است. تقسیمبندیهای کوچکی در روانشناسی رشد تعریف شده است که نمیتوان بیخبر و بیتوجه از آن بود و باید به آن اشاره کرد و ما نویسندگان کودک و نوجوان این موضوع را پذیرفتهایم و میدانیم که باید این مسأله را شناخت و درک کرد تا بتوانیم شعر و قصه برای آنها بسراییم و بنویسیم. اما بسیاری از آهنگسازان، کار برای کودک را ساده فرض میکنند و صرفاً چیزی که میسازند زمزمه نمیشود و مورد پسند و سلیقه کودک و نوجوان نیست. برخی از آهنگسازان هم عدم موفقیت خود را شعر بد آن میدانند. سؤال من از این دوستان این است که مگر شما به موسیقی بیکلام اعتقاد ندارید؟ آیا اعتقاد دارید زبان موسیقی یک زبان مستقل است؟ بنابراین پیشنهاد میکنم آهنگ بیکلامی برای کودکان بسازند، تا به آن علاقهمند شوند و بارها تکرار گوششان باشد! اما چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
پرهیز از تقلید از آهنگسازان فرنگی
به عقیده من در موضوع آهنگسازی برای بچهها باید دو اتفاق عمده ایجاد شود؛ نخست اینکه آهنگسازان هرگز تقلید نکنند بخصوص از موسیقیهای فرنگی بلکه از ملودیها و موسیقیهای ایرانی که ریشه در دل و جان مردم دارند و زمزمه کردهاند استفاده شود. البته این نگاه حداقل تا 10-12 سال قبل وجود نداشت و من سالها قبل در تولید چنین آثاری بسیار تلاش کردم و باید بگویم در این زمینه ملیحه سعیدی، همکاری بسیار صمیمانهای داشتند و لطف کردند من را در این راه همراهی کردند و طی جلساتی که با ایشان برگزار شد، تصمیم گرفتیم از دستگاهها و گوشههای موسیقی ایرانی بهره برده و آنها را بازسازی کنیم که ماحصل آن اولین کار و اولین آلبوم در این زمینه بود و منتشر شد «سبزه ریزه میزه» نام داشت که آقای حمید جبلی آن را خوانده و سامان احتشامی تنظیم کرده بود. در این آلبوم اغلب شعرها که سروده من است، محاورهای بوده، اما موسیقی آنقدر خوب ساخته شده که بچهها خیلی خوب با آن ارتباط برقرار کردهاند. به این دلیل که هم ریشه در شنیدهها و یافتههای پدر و مادرها دارد و ایرانی است و دیگر اینکه خانم سعیدی با توانایی بسیاری توانسته این کارها را بازسازی و سادهنویسی کند. این اتفاق سالها بعد از آن بسیار تکرار شد و اتفاق افتاد و آقای مهدی زارع 4 آلبوم از کارهای من و یک آلبوم دیگر در همکاری با خانم شعباننژاد و من را با همین تم و زمینه منتشر کرد و همه این آلبومها بارها و بارها تکرار و تجدید چاپ شد و بسیار مورد اقبال و تأیید خانوادهها قرار گرفت و همین امر موجب تداوم این مسیر شد.»
این شاعر و نویسنده بر این نظراست «با وجود پیشرفت شعر و موسیقی در زمینه کودک و نوجوان و همچنین بهره بردن از موسیقی ایرانی، اما همچنان دو مشکل عمده پا برجا است؛ نخست تأکید دوستان آهنگساز بر اوزان شعری «فاعلن فعولن.» او در این خصوص گفت:«بسیاری از شعرهای کودکان با این اوزان است و نمیتوان برای آن ملودی یا آهنگی متفاوت ساخت و ریشهاش بد است.
یک خاطره ماندگار از استاد دهلوی
خیلی از دوستان شاعر من نیز تنها تأکیدشان بر این وزن شعری است در صورتی که وزنهای عروضی و هجایی زبان فارسی بسیار وسیع و گسترده است. بنابراین وقتی روی یک وزن کار میکنند و بقیه وزنها کنار گذاشته میشود، ناخودآگاه دست آهنگساز هم بسته شده و کار خوبی تولید نمیشود اما اگر در شعر کودک از اوزان متفاوت استفاده شود، آن زمان آهنگساز، خواه ناخواه مجبور میشود تفاوت و فهمها را در کارش سرایت بدهد. در اینجا میخواهم به یکی از خاطراتم با زندهیاد استاد حسین دهلوی اشاره کنم. روح این استاد بزرگ شاد. از سالهای بسیار قبل ایشان را میشناختم و به سبب حرفهام با ایشان مراوده داشتم. یک روز استاد تماس گرفتند و من را به منزلشان دعوت کردند. تصمیم داشتیم یک اپرا برای کودکان بنویسم. اما آنقدر کار ایشان پیچیده و عجیب بود که از پس آن بر نیامدم و به استاد گفتم من و شما نمیتوانیم کنار هم بنشینیم و کار کنیم یا شما باید آهنگ خود را بسازید و من روی آن شعر بگویم یا من شعر را بنویسم، شما روی آن آهنگ بسازید. به این دلیل که از دو خاستگاه متفاوت حرف میزنیم اما واقعیت موضوع این است که اندیشه ایشان بسیار پربار و با برکت بود. استاد بعد از مدتی با یک خانم مشغول به همکاری شدند و یک روز به من گفتند هرکسی این شعر را میبیند میگوید خوب نیست! گفتم استاد کار سختی است و من همچنان تأکید دارم باید منفصل از هم کار کنیم. سخن من این است که تولید اثر برای کودک کار آسانی نیست و براحتی هم نمیتوان قضاوت کرد و بگویم آهنگساز بلد نیست یا شاعر درک درستی ندارد. بلکه یک کار گروهی است و هر دو طرف باید یکدیگر را به رسمیت بشناسند نه آنکه همدیگر را محکوم کنند. در غیر این صورت نتیجه درست و مثبتی حاصل میشود. مانند برخی از آلبومهای موسیقی کودکان که طی این سالها منتشر شده و بر مبنای موسیقی ایرانی بوده و این نشان میدهد راهی که انتخاب شده غلط نیست اما با تقلید از آهنگهای غربی نمیتوان این مسیر را ادامه داد. افراد بزرگی در موسیقی بودند و آمدند و برای من نوارکاست «لالایی» ساختند اما نتوانستند موفق شوند چرا که اسیر موسیقی غربی بودند و از بند آن خارج نشدند و کارشان هم نگرفت و من همان اشعار را به آهنگسازان دیگری سپردم. بهطور مثال ترانه «گنجشک لالا» را که اواسط دهه 60 نوشتم، دو نفر ساختهاند نخست آقای محمود منتظمصدیقی که مبنای ساخت کار ایشان موسیقی ایرانی بوده و سالهای سال از رادیو و تلویزیون پخش شده و همچنان پخش میشود و مورد اقبال مردم قرار گرفت. نفر دیگر بر مبنای موسیقی ایرانی نساخته است و نتوانست جذب مخاطب را کسب کند. بنابراین تعامل و احترام و با هم کارکردن بسیار مهم و ارزشمند است.»
به رسمیت شناختن تخصص دیگران
او در پاسخ به این سؤال که چرا در این دو- سه دهه اخیر این تعاملها کمتر شده، گفت:«قبل از انقلاب، رسانهها در زمینه کودک موسیقی نمیساختند و تنها روی ملودیهای خارجی، کلام فارسی میگذاشتند. من در این باره بررسی و پژوهشهایی داشتهام و مقالهای در این زمینه نوشتم و نتیجه آن عدم تولید در این باره بود اما امروزه در خصوص موسیقی و شعر کودک و نوجوان کمبودی نداریم و با یک جستوجو در فضای مجازی به خیلی چیزها میرسید. در حال حاضر رقابتها بسیار شدت گرفته شده و باید به چیزهای دیگری متوسل شد از جمله به رسمیت شناختن تخصص دیگران.»
این مترجم کتابهای کودکان و نوجوانان، درباره آموزشهای تخصصی شعر و موسیقی اظهارکرد: «در مورد شعر کودک، آموزشهای دانشگاهی بهصورت تخصصی وجود ندارد، فقط کلاسهای آزاد است و قبلتر در دانشگاه داستاننویسی کودک و قصهگویی تدریس میکردم و در کلاسهای خصوصی گاهی اوقات شعر کودک هم آموزش میدهم.»
رحماندوست در پاسخ به این سؤال که آیا کارهای تولید شده برای کودک باید دارای پیام باشد یا خیر!؟ گفت:«این همان بیراههای است که گاهی بین آهنگساز، شاعر و حتی تهیهکننده مسأله میشود. تهیهکننده علاقهمند به پیام در کارش است اما آهنگساز بهدلیل عدم تخصص در زمینه کودک و نوجوان، حرفهایی چون مسواک را فراموش نکن یا شب زود بخواب و... را در موسیقی خود وارد میکند. این در حالی است که ما در ادبیات و شعر کودکان به این نتیجه رسیدهایم که اصلاً نباید پیامی بهصورت مستقیم عنوان شود، بلکه باید در لایه لایههای پنهان کارمان نهفته باشد و غیرمستقیم روی بچه تأثیر بگذارد. در گذشته ادبیات عامیانه ما پر بوده از کلامهای ریتمیک و آهنگین یا مَتلهایی که معنایی نداشت اما متأسفانه مورد تمسخر بزرگان قرار میگرفت و سعی میکردند برای آن معناهای پنهانی بسازند درحالی که معنای درست آن پیام، فقط بازی بوده. من و دیگر دوستان شاعرم، بارها شعرهایی گفتهایم که نه تنها پیام بلکه هیچ معنایی هم نداشته و با عنوان «هیچانه» منتشر شده و بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفته و تجدید چاپ هم شده چون پیام اصلی آن رقص و ریتم بازی است.»
چرا ترانه های اخیر زمزمه نمی شود!
مصطفی رحماندوست که سالها قبل در شورای شعر و موسیقی تلویزیون حضور داشت درباره محتوای برنامههای کودک و نوجوان بیان داشت: «سالهای بسیاری است که کمتر به سراغ برنامههای کودک تلویزیون میروم چرا که تماشای آنها بیشتر عصبانیام میکند. به این دلیل که معمولاً در رادیو و تلویزیون روزگار ما، آدم متخصص در حوزه کودک و نوجوان حضور ندارد. نه شاعر و ترانهساز نه آهنگساز و کارهایی ساخته میشود که بیشتر سفارشی و فرمایشی بوده. شما بگویید آیا ترانههایی راکه طی این 20 سال اخیرساخته شده است کودکی زمزمه میکند؟»
پیشنهاد او برای تولید آثار ماندگار این است که مرور زمان کارهای ماندگار را تولید خواهد کرد و در ادامه اظهار داشت: «وقتی ترانهای مانند گنجشک لالا 20 سال زمزمه میشود حتماً ارزشی در این کار نهفته است. بنابراین اگر کسی این راه را ادامه بدهد میتواند اثر دیگری بهوجود آورد. اما نمیتوانیم امروز تصمیم بگیریم شعر یا موسیقی ماندگار تولید کنیم. مطمئناً بتهوون هم هیچ گاه در اندیشه ماندگاری اثرش نبود بلکه به فکر تولید یک کار درست بوده. اگرچه امروزه برخی دوستان شوآف میکنند و میگویند میخواهیم کاری تولید کنیم که صدایش در دنیا بپیچد و کلی هم تبلیغات انجام میدهند و رادیو و تلویزیون را در اختیارشان میگیرند و در آخر روزگاری به اوج میرسند و تمام میشود.»
نمی توانیم نسبت به زبان شعر بی تفاوت باشیم
مصطفی رحماندوست، شاعر و نویسنده ایرانی، هنرمندی که نامش یادآور آثار ارزشمند در زمینه کودک و نوجوان است، درخصوص سطحی و محاورهای بودن اشعار و موسیقی کودکان بیان داشت: «بسیاری از اشعاری که اصطلاحاً در ادبیات کودکان، ترانه گفته میشود، محاورهای بوده و چندان کارهای قوی به شمار نمیآیند. اما بنا به نظر برخی شاعران، کودکان میتوانند با اشعار محاورهای ارتباط صمیمانهتری برقرارکنند که به عقیده من تصورو دیدگاه اشتباهی است البته خود من نیز مدتها براین اندیشه بودهام.»
به گفته او «شعر ژانری از زبان و ادبیات بوده که باید در حد مخاطب وخامت زبان متون و ادبیات بودن را داشته باشد» و در ادامه افزود: «ما میتوانیم در شعر از زبان کوچه و بازاری بهره ببریم اما این گونه، در ژانر دیگری تعریف میشود براین اساس یکی از بحثهای عمده در ادبیات کودکان، زبانآموزی است و نمیتوانیم نسبت به زبان شعر بیتفاوت باشیم.»
اغلب آهنگسازان با زبان کودک آشنایی ندارند
این شاعر و نویسنده کودک اشاره دارد سالها قبل، به مدت11 سال، عضویت شورای شعر و موسیقی رادیو و تلویزیون را عهدهدار بوده و در این باره اظهار کرد: «دورانی که در این شورا مشغول به کار بودم با آهنگسازان بزرگی نشست و برخاست داشتم و درباره ترانهسرایی برای کودکان صحبتهای بسیاری شکل میگرفت. اما واقعیت این است که اغلب آهنگسازان ما، با زبان کودکان آشنایی چندانی ندارند کما اینکه اغلب نویسندگان نیز نمیتوانند برای کودک شعر و داستان بنویسند و ایرادی هم بر این مسأله نیست ولی نباید گناهمان را به گردن دیگری بیندازیم. فعالیت در زمینه کودک و نوجوان و سرودن شعر و نوشتن داستان، نیازمند تخصص است. در دنیا نویسندگان بزرگی بوده و هستند که هیچگاه برای کودکان ننوشتند به این دلیل که انجام این کار در تخصصشان نبوده و در مقابل نویسندگان و شاعرانی هم بودهاند که طی همین سالها، تمرکزشان فقط نوشتن برای بچهها بوده و هست و از اینکه بخواهند برای بزرگترها بنویسند گریزان بودند به این سبب که تخصصشان آسیب نبیند.»
رحماندوست درباره نگاه تخصصی به موسیقی کودک نیز گفت:«در گذشته برخی آهنگسازان که در حرفه خود کمی بیشتر کار کرده بودند، براین باوربودند اگر یک مقدار ریتم موسیقی را تندتر کنند میتواند برای بچهها کار بنویسند. جالب است برخی از نویسندگان بزرگسال ما هم بر این اندیشه بودند اگر بهطور مثال کلمه«بچه جون» را به مطلب خود اضافه کنند، میتوانند برای کودکان بنویسند و هر حرف و پیامی را به آنها منتقل کنند. اما گذر زمان و تخصصی شدن کارها، نویسندگان را به این نتیجه رساند که زمانی میتوان برای مخاطب کودک و نوجوان نوشت که با رنجهای متفاوت سنی بچهها آشنا باشی. مسلماً کودکان 1تا3 سال ویژگیهایی دارند که متفاوت با کودکان 3 تا 6 سال است. تقسیمبندیهای کوچکی در روانشناسی رشد تعریف شده است که نمیتوان بیخبر و بیتوجه از آن بود و باید به آن اشاره کرد و ما نویسندگان کودک و نوجوان این موضوع را پذیرفتهایم و میدانیم که باید این مسأله را شناخت و درک کرد تا بتوانیم شعر و قصه برای آنها بسراییم و بنویسیم. اما بسیاری از آهنگسازان، کار برای کودک را ساده فرض میکنند و صرفاً چیزی که میسازند زمزمه نمیشود و مورد پسند و سلیقه کودک و نوجوان نیست. برخی از آهنگسازان هم عدم موفقیت خود را شعر بد آن میدانند. سؤال من از این دوستان این است که مگر شما به موسیقی بیکلام اعتقاد ندارید؟ آیا اعتقاد دارید زبان موسیقی یک زبان مستقل است؟ بنابراین پیشنهاد میکنم آهنگ بیکلامی برای کودکان بسازند، تا به آن علاقهمند شوند و بارها تکرار گوششان باشد! اما چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
پرهیز از تقلید از آهنگسازان فرنگی
به عقیده من در موضوع آهنگسازی برای بچهها باید دو اتفاق عمده ایجاد شود؛ نخست اینکه آهنگسازان هرگز تقلید نکنند بخصوص از موسیقیهای فرنگی بلکه از ملودیها و موسیقیهای ایرانی که ریشه در دل و جان مردم دارند و زمزمه کردهاند استفاده شود. البته این نگاه حداقل تا 10-12 سال قبل وجود نداشت و من سالها قبل در تولید چنین آثاری بسیار تلاش کردم و باید بگویم در این زمینه ملیحه سعیدی، همکاری بسیار صمیمانهای داشتند و لطف کردند من را در این راه همراهی کردند و طی جلساتی که با ایشان برگزار شد، تصمیم گرفتیم از دستگاهها و گوشههای موسیقی ایرانی بهره برده و آنها را بازسازی کنیم که ماحصل آن اولین کار و اولین آلبوم در این زمینه بود و منتشر شد «سبزه ریزه میزه» نام داشت که آقای حمید جبلی آن را خوانده و سامان احتشامی تنظیم کرده بود. در این آلبوم اغلب شعرها که سروده من است، محاورهای بوده، اما موسیقی آنقدر خوب ساخته شده که بچهها خیلی خوب با آن ارتباط برقرار کردهاند. به این دلیل که هم ریشه در شنیدهها و یافتههای پدر و مادرها دارد و ایرانی است و دیگر اینکه خانم سعیدی با توانایی بسیاری توانسته این کارها را بازسازی و سادهنویسی کند. این اتفاق سالها بعد از آن بسیار تکرار شد و اتفاق افتاد و آقای مهدی زارع 4 آلبوم از کارهای من و یک آلبوم دیگر در همکاری با خانم شعباننژاد و من را با همین تم و زمینه منتشر کرد و همه این آلبومها بارها و بارها تکرار و تجدید چاپ شد و بسیار مورد اقبال و تأیید خانوادهها قرار گرفت و همین امر موجب تداوم این مسیر شد.»
این شاعر و نویسنده بر این نظراست «با وجود پیشرفت شعر و موسیقی در زمینه کودک و نوجوان و همچنین بهره بردن از موسیقی ایرانی، اما همچنان دو مشکل عمده پا برجا است؛ نخست تأکید دوستان آهنگساز بر اوزان شعری «فاعلن فعولن.» او در این خصوص گفت:«بسیاری از شعرهای کودکان با این اوزان است و نمیتوان برای آن ملودی یا آهنگی متفاوت ساخت و ریشهاش بد است.
یک خاطره ماندگار از استاد دهلوی
خیلی از دوستان شاعر من نیز تنها تأکیدشان بر این وزن شعری است در صورتی که وزنهای عروضی و هجایی زبان فارسی بسیار وسیع و گسترده است. بنابراین وقتی روی یک وزن کار میکنند و بقیه وزنها کنار گذاشته میشود، ناخودآگاه دست آهنگساز هم بسته شده و کار خوبی تولید نمیشود اما اگر در شعر کودک از اوزان متفاوت استفاده شود، آن زمان آهنگساز، خواه ناخواه مجبور میشود تفاوت و فهمها را در کارش سرایت بدهد. در اینجا میخواهم به یکی از خاطراتم با زندهیاد استاد حسین دهلوی اشاره کنم. روح این استاد بزرگ شاد. از سالهای بسیار قبل ایشان را میشناختم و به سبب حرفهام با ایشان مراوده داشتم. یک روز استاد تماس گرفتند و من را به منزلشان دعوت کردند. تصمیم داشتیم یک اپرا برای کودکان بنویسم. اما آنقدر کار ایشان پیچیده و عجیب بود که از پس آن بر نیامدم و به استاد گفتم من و شما نمیتوانیم کنار هم بنشینیم و کار کنیم یا شما باید آهنگ خود را بسازید و من روی آن شعر بگویم یا من شعر را بنویسم، شما روی آن آهنگ بسازید. به این دلیل که از دو خاستگاه متفاوت حرف میزنیم اما واقعیت موضوع این است که اندیشه ایشان بسیار پربار و با برکت بود. استاد بعد از مدتی با یک خانم مشغول به همکاری شدند و یک روز به من گفتند هرکسی این شعر را میبیند میگوید خوب نیست! گفتم استاد کار سختی است و من همچنان تأکید دارم باید منفصل از هم کار کنیم. سخن من این است که تولید اثر برای کودک کار آسانی نیست و براحتی هم نمیتوان قضاوت کرد و بگویم آهنگساز بلد نیست یا شاعر درک درستی ندارد. بلکه یک کار گروهی است و هر دو طرف باید یکدیگر را به رسمیت بشناسند نه آنکه همدیگر را محکوم کنند. در غیر این صورت نتیجه درست و مثبتی حاصل میشود. مانند برخی از آلبومهای موسیقی کودکان که طی این سالها منتشر شده و بر مبنای موسیقی ایرانی بوده و این نشان میدهد راهی که انتخاب شده غلط نیست اما با تقلید از آهنگهای غربی نمیتوان این مسیر را ادامه داد. افراد بزرگی در موسیقی بودند و آمدند و برای من نوارکاست «لالایی» ساختند اما نتوانستند موفق شوند چرا که اسیر موسیقی غربی بودند و از بند آن خارج نشدند و کارشان هم نگرفت و من همان اشعار را به آهنگسازان دیگری سپردم. بهطور مثال ترانه «گنجشک لالا» را که اواسط دهه 60 نوشتم، دو نفر ساختهاند نخست آقای محمود منتظمصدیقی که مبنای ساخت کار ایشان موسیقی ایرانی بوده و سالهای سال از رادیو و تلویزیون پخش شده و همچنان پخش میشود و مورد اقبال مردم قرار گرفت. نفر دیگر بر مبنای موسیقی ایرانی نساخته است و نتوانست جذب مخاطب را کسب کند. بنابراین تعامل و احترام و با هم کارکردن بسیار مهم و ارزشمند است.»
به رسمیت شناختن تخصص دیگران
او در پاسخ به این سؤال که چرا در این دو- سه دهه اخیر این تعاملها کمتر شده، گفت:«قبل از انقلاب، رسانهها در زمینه کودک موسیقی نمیساختند و تنها روی ملودیهای خارجی، کلام فارسی میگذاشتند. من در این باره بررسی و پژوهشهایی داشتهام و مقالهای در این زمینه نوشتم و نتیجه آن عدم تولید در این باره بود اما امروزه در خصوص موسیقی و شعر کودک و نوجوان کمبودی نداریم و با یک جستوجو در فضای مجازی به خیلی چیزها میرسید. در حال حاضر رقابتها بسیار شدت گرفته شده و باید به چیزهای دیگری متوسل شد از جمله به رسمیت شناختن تخصص دیگران.»
این مترجم کتابهای کودکان و نوجوانان، درباره آموزشهای تخصصی شعر و موسیقی اظهارکرد: «در مورد شعر کودک، آموزشهای دانشگاهی بهصورت تخصصی وجود ندارد، فقط کلاسهای آزاد است و قبلتر در دانشگاه داستاننویسی کودک و قصهگویی تدریس میکردم و در کلاسهای خصوصی گاهی اوقات شعر کودک هم آموزش میدهم.»
رحماندوست در پاسخ به این سؤال که آیا کارهای تولید شده برای کودک باید دارای پیام باشد یا خیر!؟ گفت:«این همان بیراههای است که گاهی بین آهنگساز، شاعر و حتی تهیهکننده مسأله میشود. تهیهکننده علاقهمند به پیام در کارش است اما آهنگساز بهدلیل عدم تخصص در زمینه کودک و نوجوان، حرفهایی چون مسواک را فراموش نکن یا شب زود بخواب و... را در موسیقی خود وارد میکند. این در حالی است که ما در ادبیات و شعر کودکان به این نتیجه رسیدهایم که اصلاً نباید پیامی بهصورت مستقیم عنوان شود، بلکه باید در لایه لایههای پنهان کارمان نهفته باشد و غیرمستقیم روی بچه تأثیر بگذارد. در گذشته ادبیات عامیانه ما پر بوده از کلامهای ریتمیک و آهنگین یا مَتلهایی که معنایی نداشت اما متأسفانه مورد تمسخر بزرگان قرار میگرفت و سعی میکردند برای آن معناهای پنهانی بسازند درحالی که معنای درست آن پیام، فقط بازی بوده. من و دیگر دوستان شاعرم، بارها شعرهایی گفتهایم که نه تنها پیام بلکه هیچ معنایی هم نداشته و با عنوان «هیچانه» منتشر شده و بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفته و تجدید چاپ هم شده چون پیام اصلی آن رقص و ریتم بازی است.»
چرا ترانه های اخیر زمزمه نمی شود!
مصطفی رحماندوست که سالها قبل در شورای شعر و موسیقی تلویزیون حضور داشت درباره محتوای برنامههای کودک و نوجوان بیان داشت: «سالهای بسیاری است که کمتر به سراغ برنامههای کودک تلویزیون میروم چرا که تماشای آنها بیشتر عصبانیام میکند. به این دلیل که معمولاً در رادیو و تلویزیون روزگار ما، آدم متخصص در حوزه کودک و نوجوان حضور ندارد. نه شاعر و ترانهساز نه آهنگساز و کارهایی ساخته میشود که بیشتر سفارشی و فرمایشی بوده. شما بگویید آیا ترانههایی راکه طی این 20 سال اخیرساخته شده است کودکی زمزمه میکند؟»
پیشنهاد او برای تولید آثار ماندگار این است که مرور زمان کارهای ماندگار را تولید خواهد کرد و در ادامه اظهار داشت: «وقتی ترانهای مانند گنجشک لالا 20 سال زمزمه میشود حتماً ارزشی در این کار نهفته است. بنابراین اگر کسی این راه را ادامه بدهد میتواند اثر دیگری بهوجود آورد. اما نمیتوانیم امروز تصمیم بگیریم شعر یا موسیقی ماندگار تولید کنیم. مطمئناً بتهوون هم هیچ گاه در اندیشه ماندگاری اثرش نبود بلکه به فکر تولید یک کار درست بوده. اگرچه امروزه برخی دوستان شوآف میکنند و میگویند میخواهیم کاری تولید کنیم که صدایش در دنیا بپیچد و کلی هم تبلیغات انجام میدهند و رادیو و تلویزیون را در اختیارشان میگیرند و در آخر روزگاری به اوج میرسند و تمام میشود.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه