خشنترین سکوت
زینب محمدی
پژوهشگر
ما شصت روز عجیب را پشت سر گذاشتهایم! منظورم از ما، مردم ایران است. صحنههایی شگفت به چشم دیدهایم و کلماتی رعبآور با همین گوشهایمان شنیدهایم. در تمام این مواجههها آنچه پررنگ بوده و هست علامت سؤال کنار واژه «چرا» است. اما در این بین لحظهها و صحنههایی بودهاند که از قضا نه صدایی داشتهاند و نه تصویری، با این حال علامت سؤالِ کنار چرای این وضعیتها خودش را پررنگتر از همیشه نشان میداد و میدهد. شگفتی این لحظات محصول پیوند خوردن «مسئولیت» با «سکوت» است. صحبت از مسئولیت پای روشنفکران، مترجمین، فعالان فمینیست و مسئولان مختلف در حوزه زنان را به میان میکشد.
فارغ از اختلافهای نظری، نمیتوان فراموش کرد حضور مختارانه این افراد در حوزههای نشر، چاپ، اندیشه و کنش میدانی، باری را بر دوششان نهاد که خود مایل به حملش بوده و هستند. «مسئولیت اجتماعی در قبال جامعه و زنان» تنها یک جمله زیبا و دهانپرکن برای حک کردن بر پیشانی فعالیتهای مختلف نیست بلکه در مقاطعی از تاریخ به محکی جدی برای سنجش آن فعالیتها و فعالین بدل میشود. موقعیتی مثل همینروزها که در آن زیست میکنیم. علامت سؤال اینجا پررنگ میشود؛ درست در لحظهای که حاملان شعار «مسئولیت اجتماعی در قبال زنان» در تلخترین وقایع میدانی که قادر است آسیب جدی به زنان و حوزه اندیشه زنان وارد کند، «سکوت» پیشه میکنند.
سؤال این است که چگونه میتوان خود را روشنفکر و مسئول دانست و در واقعههای مختلفی از جمله ماجرای مهاباد و جسارت به ساحت زندگی شخصی یک زن، ساکت بود؟! چرا تاکنون و در خشنترین برخوردهای اغتشاشگران هیچکدام از فعالین فمینیست در رد، نقد، طرد و یا حتی مرزگذاری میان خود و آن وقایع کلمهای بیان نکردند؟ مترجمین و نویسندگان مختلف فمینیست که آثار خود را در خدمت جامعه زنان میدانند و برای خود مسئولیت اجتماعی قائلاند چگونه است که در چنین موقعیتهایی حرفی برای گفتن ندارند؟ حتی کسانی چون خانمها مولاوردی، ابتکار، زهرا شجاعی، آذر منصوری، طیبه سیاوشی در شرایط تند جامعه به اظهارنظرهای خنثی و فاقد موضع بسنده کردهاند؛ اظهارنظرهای بیموضعی که بر پیچیدگی صحنه میافزاید!
آیا جز این نیست که مدعیان حقوق زنان، در حال پیشبرد پروژهای سیاسیاند و شعارهایشان برای وضعیت زن و بهبود شرایط زیست زنان در جامعه، شعارهایی توخالی بیش نبود؟ که اگر دغدغهای اصیل برای زنان داشتند، امروز در میدانی که بیشترین آسیب را با خود به همراه دارد و نشانگان سیاسی بودن آن برای آسیب زدن به نظام حاکم هر روز بیشتر و بیشتر آشکار میشود، همچنان بر طبل زنان نمیکوبیدند. پرواضح است سکوت آنها، خشنترین سکوت در میدانی است که ظاهرش را زنانه تزئین کردهاند و برای هدفی سیاسی و تند میجنگند.
پژوهشگر
ما شصت روز عجیب را پشت سر گذاشتهایم! منظورم از ما، مردم ایران است. صحنههایی شگفت به چشم دیدهایم و کلماتی رعبآور با همین گوشهایمان شنیدهایم. در تمام این مواجههها آنچه پررنگ بوده و هست علامت سؤال کنار واژه «چرا» است. اما در این بین لحظهها و صحنههایی بودهاند که از قضا نه صدایی داشتهاند و نه تصویری، با این حال علامت سؤالِ کنار چرای این وضعیتها خودش را پررنگتر از همیشه نشان میداد و میدهد. شگفتی این لحظات محصول پیوند خوردن «مسئولیت» با «سکوت» است. صحبت از مسئولیت پای روشنفکران، مترجمین، فعالان فمینیست و مسئولان مختلف در حوزه زنان را به میان میکشد.
فارغ از اختلافهای نظری، نمیتوان فراموش کرد حضور مختارانه این افراد در حوزههای نشر، چاپ، اندیشه و کنش میدانی، باری را بر دوششان نهاد که خود مایل به حملش بوده و هستند. «مسئولیت اجتماعی در قبال جامعه و زنان» تنها یک جمله زیبا و دهانپرکن برای حک کردن بر پیشانی فعالیتهای مختلف نیست بلکه در مقاطعی از تاریخ به محکی جدی برای سنجش آن فعالیتها و فعالین بدل میشود. موقعیتی مثل همینروزها که در آن زیست میکنیم. علامت سؤال اینجا پررنگ میشود؛ درست در لحظهای که حاملان شعار «مسئولیت اجتماعی در قبال زنان» در تلخترین وقایع میدانی که قادر است آسیب جدی به زنان و حوزه اندیشه زنان وارد کند، «سکوت» پیشه میکنند.
سؤال این است که چگونه میتوان خود را روشنفکر و مسئول دانست و در واقعههای مختلفی از جمله ماجرای مهاباد و جسارت به ساحت زندگی شخصی یک زن، ساکت بود؟! چرا تاکنون و در خشنترین برخوردهای اغتشاشگران هیچکدام از فعالین فمینیست در رد، نقد، طرد و یا حتی مرزگذاری میان خود و آن وقایع کلمهای بیان نکردند؟ مترجمین و نویسندگان مختلف فمینیست که آثار خود را در خدمت جامعه زنان میدانند و برای خود مسئولیت اجتماعی قائلاند چگونه است که در چنین موقعیتهایی حرفی برای گفتن ندارند؟ حتی کسانی چون خانمها مولاوردی، ابتکار، زهرا شجاعی، آذر منصوری، طیبه سیاوشی در شرایط تند جامعه به اظهارنظرهای خنثی و فاقد موضع بسنده کردهاند؛ اظهارنظرهای بیموضعی که بر پیچیدگی صحنه میافزاید!
آیا جز این نیست که مدعیان حقوق زنان، در حال پیشبرد پروژهای سیاسیاند و شعارهایشان برای وضعیت زن و بهبود شرایط زیست زنان در جامعه، شعارهایی توخالی بیش نبود؟ که اگر دغدغهای اصیل برای زنان داشتند، امروز در میدانی که بیشترین آسیب را با خود به همراه دارد و نشانگان سیاسی بودن آن برای آسیب زدن به نظام حاکم هر روز بیشتر و بیشتر آشکار میشود، همچنان بر طبل زنان نمیکوبیدند. پرواضح است سکوت آنها، خشنترین سکوت در میدانی است که ظاهرش را زنانه تزئین کردهاند و برای هدفی سیاسی و تند میجنگند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه